خرداد ۰۳، ۱۳۸۹

آیا کردستان بپا خاست؟

هلمت احمدیان

«آیا کردستان بپا خواهد خاست؟» عنوان اطلاعیه ای بود که از طرف «اتحاد سوسیالیستی کارگری» بدنبال اعدام های اخیر صادر شد. این اطلاعیه بمانند سایر اطلاعیه ها به همین مناسبت و بدنبال فراخوان کومه له - سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، برای یک اعتصاب سراسری در روز پنجشنبه 23 اردیبهشت ماه منتشر شد.
غالب گروه ها، سازمان ها و شخصیت های انقلابی چپ و کمونیست، یا مستقیما حمایت خود را از فراخوان کومه له برای فراخوان اعلام نمودند و یا خود بطور مستقیم و بدون تردید و تعللی توده های مردم کردستان را به این اعتصاب فراخواندند. بدون شک این هماهنگی و همگامی علیرغم تفاوت نظرات و دیدگاهها و سبک کاری که هر یک از این جریانات دارند، یکی از دستاوردهای باارزش این حرکت بود و این خود می تواند تکیه گاه با ارزشی برای حضور قدرتمندتر آلترناتیو چپ و سوسیالیستی در حرکت های آتی، در مقابل راهکارهای لیبرالی در چارچوب اصلاح رژیم باشد.
اکنون که چند روزی از پیروزی این اعتصاب شکوهمند که به همت همه آفرینندگان آن، بویژه مردم رنجدیده و مبارز کردستان حاصل شد، فاصله گرفته ایم، بجاست مکثی روی نحوه پشتیبانی و موضع دوپهلوی «اتحاد سوسیالیستی کارگری» داشته باشیم. این امر جدا از مجادلات و دوری و نزدیکی های سازمانی، از منظر مسائل سیاسی حی و حاضری که در جنبش های اجتماعی و در این مورد مشخص در جنبش انقلابی کردستان در جریان است اهمیت دارد و صرفنظر از میزان تاثیر کم یا زیاد «اتحاد سوسیالیستی» از آنجا که نگرشی را نمایندگی می کند، می تواند تاثیرات سوء خود را بر کار و فعالیت فعالین بر جای گذارد.
واقعیت این است حتی بدون پرداختن به محتوای اطلاعیه «اتحاد سوسیالیستی» از همان عنوان اطلاعیه شان «آیا کردستان بپاخواهد خاست؟» می توان به کارکرد عملی آن پی برد. «اتحاد سوسیالیستی» در واقع نه تنها نمی خواهد مردم کردستان را به هیچ حرکتی فراخوان دهد، بلکه در مورد نفس ایجاد آن هم تردید ایجاد می کند. اگر قرار بود مردم کردستان گوششان به چنین فراخوان هایی بدهکار باشد از یک چنین موضع خنثائی نه روحیه ای می گرفتند و نه احساس می کردند که این جریان از آنها پشتیبانی می کند.
«اتحاد سوسیالیستی» در اطلاعیه کوتاه خود نوشته است :
«از آغاز اعتراضات توده ای علیه رژیم اسلامی، مناطق کردستان در زمره آرام ترین مناطق ایران بوده که طبعا تحت تاثیر مواضع و تحلیل های نادرست سازمان ها و احزاب فعال در کردستان بوده است». در چنین شرایطی روز کارگر امسال، یازده اردیبهشت، به این جدایی پایان داد و شهرهای کردستان در چهارچوب فراخوان سراسری کارگران به جنبش اعتراضی پیوستند. (خط تاکیدها از من است).
"اتحاد سوسیالیستی" برای اعلام پشتیبانی مشروط خود، ابتدا حکمی کلی (که می تواند استوار بر بحث های مفصلی تری از جانب آنها باشد) ارائه داده است. اولین سئوالی که برای خواننده این اطلاعیه پیش می آید این است که ارزش مصرف این تبیین در اطلاعیه ای چند سطری چیست؟
اگر این حکم در مقاله ای ارزیابی گونه و مفصل ارائه می شد، قطعا خواننده می توانست با آن موافق یا مخالف باشد. اما سنگی را به هوا پرتاب کردن و معلوم نکردن اینکه به طرف چه کسی پرتاب شده، در این مورد مشخص چیزی جز شگردی ناشیانه برای ناگفته گذاشتن مواضع واقعی نیست.
 این جریان بدون اینکه علل این ''آرام‌'' بودن مردم کردستان را توضیح دهد، درایت سیاسی مردمی محصور در فضایی کاملاً میلیتاریزه را نادیده می گیرد و طلبکارانه سنت برگزاری اول ماه مه ها و ۸ مارس ها و ... را در کردستان زیر سئوال می برد. و این ''آرام‌'' بودن را بدون هیچ مرزبندی و تفکیکی، ناشی از مواضع و تحلیل های نادرست "سازمان ها و احزاب فعال در کردستان" می داند و باین ترتیب جریان چپ و سوسیالیست کومه له را همردیف ناسیونالیست ها و اصلاح طلبان می بیند.
سئوال این است که آیا بطور واقعی "آرام" بودن و همراهی نکردن جنبش انقلابی کردستان در ده ماه گذشته با جنبش سراسری تحت تاثیر "مواضع و تحلیل های نادرست سازمان ها و احزاب فعال در کردستان" بوده است؟ اولا تنظیم کنندگان اطلاعیه عمدا خود را در مورد مواضع متفاوت "احزاب و سازمانهای سیاسی در کردستان" به فراموشی می زنند و فکر می کنند با انکار واقعیت، خود واقعیت هم اتوماتیک ناپدید خواهد شد. ثانیا در مقام پرداختن به محتوای دیدگاهی که در پس عبارات دوپهلو پنهان کرده اند، باید سئوال کرد که آیا این آوانس دادن به اصلاح طلبان حکومتی و هم پیمانان آنها در کردستان نیست؟
در اطلاعیه پایانی اعتصاب عمومی که از جانب کمیته مرکزی کومه له صادر شده است بروشنی بر این جنبه از دست آوردهای این حرکت تاکید شده است:
«با این حرکت جنبش کردستان نه تنها پیوند خود را با مبارزات سراسری کارگران، زنان و همه مردم آزادیخواه ایران محکم تر کرد، بلکه به روند شکل گیری یک رهبری رادیکال و انقلابی بر جنبش آزادیخواهانه و توده ای مردم ایران یاری رساند. مبارزات سراسری یک سال اخیر به همبستگی با جنبش انقلابی کردستان نیاز حیاتی دارد. بودند کسانی که از سر بی باوری به ظرفیت های نهفته در جنبش انقلابی کردستان، تصور می کردند این جنبش یا فروکش کرده است و یا دیر یا زود به زیر پرچم نیروهایی خواهد رفت که هدف خود را اصلاح رژیم اسلامی قرار داده اند. این پیوند در شرایطی تحکیم می شود که مردم کردستان پیش تر، پروژه های اصلاح طلبان حکومتی برای به انحراف بردن و از محتوای دمکراتیک و انقلابی خالی کردن جنبش انقلابی کردستان را با شکست روبرو کرده بودند و هیچگاه به ابزار تصفیه حساب جناح های درون رژیم، و یا کلیت رژیم با اپوزیسیون رسمی آن ، تبدیل نشدند.»
جای تعجب فراوان برای یک جریان سوسیالیستی است که بجای نقد «جنبش رای من کو؟» که انگیزه اولیه حرکت و خروش مردم معترض در انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری بود، از مردم کردستان که نه رای دادند و نه برای باز پس گرفتنش به خیابان آمدند، گله کند که "آرام" بوده اند و در این روند شرکت نکرده اند! در حالیکه می دانیم که این روند و یا بقول این رفقا جنبش "ضد دیکتاتوری" هر روز بیشتر روند رادیکال تری را طی کرده و به همین اعتبار همسویی جنبش کارگری، دانشجویی و جنبش انقلابی کردستان را بیشتر و بیشتر با خود داشته است.
گله گذاری های این جریان از "آرام" بودن کردستان در حالی مطرح می شود که در همین کردستان ''‌آرام‌'' بیشترین نا آرامی های کارگری روی داده است.
بی گمان این دوستان ویژگی های کردستان را می شناسند، و جایگاه تاکتیک های مبارزاتی و زمان مناسب برای بکارگیری آنها را درک می کنند، اما چرا اینگونه این درجه از درایت سیاسی توده های مردم را نادیده می گیرند و جریان سیاسی مؤثر بر جنبش انقلابی کردستان را بدهکار می دانند؟
واقعیت این است که '' آرام '' بودن مردم کردستان نه از سر بی خبری از آنچه که می گذرد است و نه از سر بی اعتنایی به خیزش ها و رویدادهای سراسری و نه از سر بی اعتقادی آنها به بهره جستن از فرصت ها و بهره گیری از شکاف ها و نه از سر عافیت جویی می باشد. بلکه سکوتی تحمیلی و معنادار بود، که نشان از یک درایت سیاسی داشت و تشخیص درست آنها از توازن قوا را نشان می دهد.
مردم کردستان از سی سال مبارزه خود در عرصه های گوناگون و در جریان یک جنبش زنده و انقلابی آموخته اند که کی و کجا و با چه تاکتیکی گامی در جهت تقویت جبهه انقلاب به پیش بگذارند و چند گام جبهه ضد انقلاب را عقب برانند.
مطمئناً بسیاری از مردم ایران بویژه کارگران و زحمتکشان و اقشار فرو دست جامعه علت و معنای این سکوت و این درایت سیاسی مردم کردستان را دریافته اند و می دانند که این آتش زیر خاکستر چگونه بموقع زبانه خواهد کشید.
مردمی که در جریان انتخابات نمایشی ریاست جمهوری، در یک اقدام با شکوه یکبار دیگر به کلیت این نظام نه گفتند و نمایش انتخاباتی را تحریم کردند و بر پیکر رژیم زخم عمیقی وارد کردند و از آن پس بیش از هر زمانی راه رفتن عادی شان هم در خیابان ها در مظان اتهام پلیس سیاسی قرار گرفته است، خوب می دانند که با به خیابان آمدن های اعترضی شان آنهم در اعتراض به تقلب انتخاباتی، ـ انتخاباتی که نه تنها در آن شرکت نداشته اند که به سخره اش هم گرفته اندـ، چه اتفاقی خواهد افتاد و چگونه سلاخی می شوند! حکمت آرام بودن مردم در این بود که با پای خود به مسلخ نروند و اشکال دیگری از مبارزه را بکار گیرند.
به مردمی که با نه گفتن شان به جمهوری اسلامی، عملاً هر دو جناح این رژیم و کلیه ارکان حکومتی آن را زیر سئوال برده اند، نمی توان نهیب زد که "آرام" بودید و تازه بیدار شده اید و با این اعتصاب عمومی و سراسری تان در ''جنبش سراسری ادغام خواهید شد‌''!
این مردم با یک سابقه ضدیت سی ساله با این رژیم، عملاً ثابت کرده اند که نه تنها با هر خیز و فراز مبارزاتی توده های مردم محروم همنوا و همراهند، که خود از پیشگامان این خیزها و این فرازها بوده اند و از این پس نیز از پیشگامان مبارزات جاری خواهند بود.
مردم کردستان تاکتیک های مبارزاتی را خوب می شناسند و زمان بکار گیری بموقع هر کدام شان را هم می دانند. این مردم علیرغم همه جسارت و ازخود گذشتگی هایی که دارند بی گدار به آب نمی زنند و از سر نا آمادگی به مسلخ نمی روند.
مردم کردستان می دانند که اگر چه همه مزدوران و نیروهای سرکوبگر این رژیم سر و ته یک کرباسند و جنایتکار و قاتل اند؛ اما در عین حال این واقعیت را در زندگی و مبارزه روزانه خود تجربه کرده اند که آن دسته از این جنایتکارانی که محل مأموریت جنایتکارانه شان کردستان است، چه آموزش ها و توجیهات ویژه ای برای آدمکشی دیده اند و چگونه در مغزشان فرو برده اند که با چه قساوتی با مردم کردستان روبرو شوند! کسی که این ظرفیت های جنایتکارانه رژیم در رو در رویی با مردم کردستان را نخواهد ببیند و این مردم را در ارتباط با وقایع یک سال گذشته "آرام" و ساکت توصیف کند در واقع گوش خود را از خیلی واقعیت ها خوابانده است.
سخن کوتاه، این یعنی به ندیدن این واقعیت که جنبش انقلابی کردستان رادیکال تر از این بوده که توهمی به رهبران اصلاح طلب این حرکت داشته باشد، این یعنی فراموش کردن این واقعیت که کردستان میلیتاریزه شده و خونین اگر نتوانسته در شکل و فرم تظاهرات های خیابانی همسرنوشتی خود را با مردم سراسر ایران نشان دهند، اما همواره مانند آتش زیر خاکستر، سنگری قابل اتکا برای جنبش بقول این رفقا " ضددیکتاتوری" بوده است، این یعنی ندیدن تفاوت ها و ویژگی ها و اشکال مبارزه و چگونگی مصاف رژیم با این جنبش، به علت سابقه سه دهه مبارزه و مقاومت در مقابل بی رحمانه ترین جنایت ها و قساوت ها، این یعنی فراموش کردن و یا مخدوش کردن اینکه در همان کردستان انقلابی هم دو استراتژی و دو سیاست کاملا متفاوت در میان "سازمان ها و احزاب فعال" در این جنبش عمل کرده و می کند.
با این حال بجاست که از خود سئوال کرد که منظور «اتحاد سوسیالیستی» کدام دسته از "سازمان ها و احزاب فعال در این جنبش" است؟
اگر منظور طیف لیبرال و ناسیونالیست فعال در کردستان است، آنها سیاست "نافعال" نداشته اند. بر خلاف این ادعا، آنها در این چند ماه گذشته، بارها و بارها کوشیدند جنبش انقلابی کردستان را به زائده جنبش رفرمیستی و اصلاح طلبانه رژیم تبدیل کنند و بارها و بارها هم فراخوان هایی که جوابی از طرف مردم انقلابی کردستان نگرفته صادر کرده اند. پس به نظر نمی رسد نوک تیز این حمله این جریانات باشد. ولی از آنجا که حکم کلی گویانه این اطلاعیه طرف دیگر یعنی نیروهای چپ و سوسیالیست و مشخصا کومه له را هم مورد اشاره قرار نداده، نمی توان در این فرصت بیشتر از این روی آن بحث کرد و یا لزومی هم ندارد بحث کرد، اما به این نکته برمی گردم که ارزش مصرف این حکم کلی گویانه و ارزیابی گونه، برای باصطلاح حمایت از حرکتی در کردستان، در یک اطلاعیه کوچک چیست؟
به نظر من صدور چنین حکمی به این خاطر است که با آن موضع واقعی، ناروشن و پاسیفیستی ای که در عبارت آخر اطلاعیه شان آمده است را توجیه نمایند. نگاه کنیم:
اتحاد سوسیالیستی می گوید:
«ما از هر ابتکار سیاسی که پیوند جنبش کردستان با جنبش توده ای جاری علیه دیکتاتوری را تقویت کند پشتیبانی می کنیم و در همین راستا فراخوان به اعتصاب عمومی در روز پنجشنبه 23 اردیبهشت را مستقل از اینکه از جانب کدام احزاب و سازمانهای فعال در کردستان صورت گرفته باشد، اقدامی مثبت میدانیم، و به سهم خود کارگران کردستان را به مشارکت در تحرک های اعتراضی در کردستان تشویق می کنیم». (خط تاکیدها از من است).
دفاع از "هر ابتکار سیاسی" هم به اندازه حکم قبلی کلی و توهم برانگیز است. در همین اعتصاب اخیر حتی "ابتکار سیاسی" عزای عمومی به جای اعتصاب سیاسی از جانب نیرویی که می خواست جنبش کردستان را از موضعی راست با جنبش توده ای جاری "علیه دیکتاتوری" پیوند دهد، صادر شد. آیا دادن چک سفید دفاع از هر "ابتکار سیاسی" هیچ تناسبی با یک موضع صریح و سرراست سوسیالیستی دارد؟ این امر وقتی پررنگ تر می شود که جنبش توده ای جاری بر "علیه دیکتاتوری" محدود می گردد. تیغ دیکتاتوری هیات حاکمه علیه همه و از جمله اپوزیسیون درون حکومتی اش نیز هست. به همین جهت "مبارزه با دیکتاتوری" نمی تواند مرز مبارزه توده های کارگر و زحمتکش و حق طلب جامعه را با کل رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی روشن سازد.
بهررو این نوع موضع گیری رفقای "اتحاد سوسالیستی" هنگامی به تمامی رسالت خود را نشان می دهد که در پایان اطلاعیه بیان می گردد که آنها اعتصاب عمومی را صرفنظر از اینکه از "جانب کدام احزاب و سازمان های فعال در کردستان" صورت گرفته باشد اقدامی مثبت دانسته اند.
«اتحاد سوسیالیستی» بدون شک سیر اعلام اعتصاب را در فاصله زمانی 20 تا 23 اردیبهشت تعقیب کرده و فراخوان دهندگان و حامیان این فراخوان را هم در سطح کردستان و هم در سطح سراسری آن می شناسد. شکی در این نیست که این حق طبیعی آنها و هر جریان دیگری بود که با هر عنوانی که مایل بودند از این حرکت و تاکیتک درست پشتیبانی کنند و اساسا هیچ لزومی هم نبوده اسم جریان فراخوان دهنده را هم بیاورند، اما چرا با این لحن اکراه آمیز و بکارگیری واژه هایی از قبیل "مستقل از اینکه و غیرو" از کنار و باز هم پاسیفیستی وارد معرکه می شوند. قطعا اگر این گروه بخاطر مرزبندیشان با نیروی های "فعال در جنبش کردستان" سکوت می کرد و یا بعکس با صدای بلند و رسا و مثل یک مدعی فراخوان مستقل خود را می داد، هیچ ایرادی نداشت. اما چرا این دوستان بدترین شکل دفاع را انتحاب کرده اند.
توجیهی که آنها در همان آغاز اطلاعیه شان به آن اشاره کرده اند ظاهرا این است که این وصلت تازه بوقوع پیوسته و حمایت محتاطانه ای را می طلبد! اظهار داشته اند:
«در چنین شرایطی روز کارگر امسال، یازده اردیبهشت، به این جدایی پایان داد و شهرهای کردستان در چهارچوب فراخوان سراسری کارگران به جنبش اعتراضی پیوستند».
آیا آنها فراموش کرده اند که تاریخ پر رزم جنبش طبقه کارگر در کردستان به یمن جانفشانی فعالین کمونیست و مبارز کارگری قدمت طولانی‌ای دارد! فراموش کرده اند که از دهه‌های شصت که فعالین کارگری مراسم های اول مه و هشت مارس را با قیمت احکام اعدام، زندان و تبعید برگزار می کردند و خود پایه گذار سنت های مبارزاتی و طبقاتی‌ای شدند که امروز ثمره آن را در بعد سراسری می بینیم. آیا از یاد برده اند که بعدها که اول مه در شرایط سیاسی خاصی توسط فعالین کارگری شهر سقز به صورت علنی برگزار شد، زمینه رشد مبارزات و اعتراضات کارگری را هموارتر کرد و ما امروز شاهد همبستگی طبقاتی کارگران کردستان با کارگران نیشکر هفت تپه هستیم که حد و مرزها را به هم تنیده است و نمونه های فراوان دیگر.
بر خلاف این تبیین غیرواقعی، کردستان همیشه سنگر مبارزاتی کمونیست ها بوده و این مسئله در بعد سراسری هم تاثیر گذاشته است. این در حالی است که در اطلاعیه لیبرال مابانه «اتحاد سوسیالیستی» از "پایان یافتن جدایی" کردستان با "جنبش اعتراضی سراسری" (بدون اینکه مشخص کنند منظورشان کدام جنبش اعتراضی است.) سخن گفته می شود.
بجاست پرسید کدام جدائی؟ مگر خود آنها روزی کردستان را سنگر انقلاب تعریف نمی کردند؟، مگر برگزاری مراسم های اول مه را هر سال شاهد نیستند؟ مگر پارسال هم نهادها و تشکل‌های کارگری با هم متحدانه اول مه برگزار نکردند. این چه جدائی‌ای بود که به یکباره 12 روز قبل از اعتصاب عمومی در کردستان در اول ماه مه امسال پایان یافت.!!
آیا پیروزی شکوهمند این اعتصاب و شرکت میلیون ها نفر در آن و تعطیلی تقریبا یکپارچه سراسر کردستان در روز 23 اردیبهشت پاسخ منفعلانه و تردید ایجاد کن "آیا کردستان بپا خواهد خاست؟" را که «اتحاد سوسیالیستی» برای اطلاعیه شان برگزیده بودند، داد؟

***

هیچ نظری موجود نیست: