خرداد ۰۴، ۱۳۸۹

تلاشهای جبهه‌های سبز و سیاه برای جلب کارگران


کارگران عموما بدلیل جایگاهشان در تولید و وزن اجتماعیشان در جامعه همیشه مورد توجه صاحبان قدرت دولتی و یا کسانی بوده‌اند که برای رسیدن به قدرت در تلاشند. کارگران ایران گذشته از این مزیت پایه‌ای به دلیل اینکه از طریق اشکال مختلف مبارزه اعتراض خود به وضع موجود را نشان داده، از طریق فعالین علنی کار خویش حداقلی از مطالبات جامعه را در قطعنامه‌های گوناگون اول ماه مه بیان کرده و بر تحقق آنها پای فشرده‌اند جایگاه ویژه‌ای در طرحهای مقامات در قدرت و از قدرت رانده شده پیدا کرده اند.
جبهه‌ سیاه، یا جناح خزیده در قدرت، رو به توده‌ کارگران از ابزار دروغ و ریا و در موجهه‌ با فعالین کارگری از وسیله‌ ارعاب استفاده کرده و میکند. مقامات دولتی در اول ماه مه امسال با فرستادن پیامهای ریاکارانه و دادن وعده‌های پوچ و تکراری از کاهش تورم و بیکاری دم زدند. آنها با وعده‌ ایجاد یک میلیون و 200 هزار شغل در سال جاری، جلب سرمایه‌ها و تقویت تولید کوشیدند کارگران را به بهبود وضعشان در آینده‌ نزدیک امیدوار سازند. آنها با نهایت وقاحت اعلام کردند که میزان سرمایه‌گزاری خارجی 300 برابر شده و چرخه‌ اقتصاد به خوبی میگردد و در آینده بهبود بیشتری نیز پیدا خواهد کرد. وعده‌های میان تهی در این روزهای منتهی به سالروز شروع مبارزات توده‌ای در 23 خرداد بیشتر شده است.
سران سبز نیز در این عرصه بیکار ننشسته و معمولا تلاش میکنند در سخنرانیهای خود یادی هم از کارگران و مشکلات آنها بکنند. این از قدرت رانده‌ شدگان، که فعلا دستشان به جائی بند نیست، فقط با افشای دروغهای مقامات دولت دهم از بحرانی بودن اقتصاد پرده برداشته و بر بیکاری میلیونی و فقر کارگران اشک تمساح میریزند. آنها، که قبلا کارگران را با لفظ تحقیر کننده‌ مستضعف خطاب میکردند اکنون یاد گرفته‌اند‌ تا آنها را کارگر بخوانند.
اما کارگران از طریق تجربه‌ شخصی و مطلع بودن از تاریخچه‌ عملکرد سران هر دو جبهه‌ سیاه و سبز در سی سال گذشته دریافته‌اند که نباید فریب این ریاکاران را بخورند. آنها میدانند که اقتصاد ایران رو به ورشکستگی کامل است و رژیم قصد دارد از طریق انتقال هر چه بیشتر بار بحران به دوش کارگران راهی برای بهبود وضع اقتصادی بیابد. گذشته از این مسئله‌ حیاتی طبقه‌ کارگر ایران از طریق فعالین خود و در قطعنامه‌های اول ماه مه اعلام کرده که خود را صاحب جامعه میداند و در چهارچوب تناسب قوای موجود از حقوق انسانی و دموکراتیک زنان، کودکان، دانشجویان، جوانان، فرهنگیان، بازنشستگان و در کل آن بخش از ساکنین ایران دفاع میکند كه استثمار مي شوند. بورژوازی، صاحبان قدرت و تمام روشنفکران و سیاستمداران بورژوا پیشروان جنبش کارگری و مطالبات آنها را از خود بدنه جدا میکنند و به این پندار خام دامن میزنند که خواست کارگران فقط بهبود وضع مادی است. در این شکی نیست که کارگران این را حق خود میدانند که از بخش هر چه بیشتری از ثروتهای حاصل شده از نیروی کار خودشان بهره‌ گیرند و خود و خانواده‌هایشان یک زندگی انسانی داشته باشند. اما کارگران آگاه و فعالین آنها میدانند که برای ارتقای سطح زندگی طبقه‌ کارگر باید جنگید و گام اول پیشروی در این نبرد تحقق آزادیهای سیاسی و اجتماعی در جامعه میباشد. سران جبهه‌های سیاه و سبز و همه‌ روشنفکران متعلق به این جبهه‌ها به دلیل پایگاه طبقاتیشان نمیتوانند دریابند که روح قطعنامه‌های روز جهانی کارگر این مطالبه‌ را منعکس میکند. بر اساس همین خواستهای حداقلی، که در یک تناسب قوای معین نوشته شده، معلوم میشود که حتی اگر وعده‌های سران این دو جبهه‌ ارتجاعی متحقق هم بشود کارگران را در موقعیت بهتری برای کسب مطالبات دیگرشان قرار نخواهد داد.
سران جبهه‌ سیاه باید بدانند که آنها نمیتوانند در چند مورد تخفیفهائی در احکام زندان چند فعال کارگری بدهند، اما از آنطرف هم زنان را تحت فشار بگذارند، هم انسانها را اعدام کنند و هم شمشیر داموکلس دستگیری و زندان را بر فراز سر بقیه‌ فعالین نگهدارند و هم کارگران را بفریبند. سران این جبهه‌ که سنگینی سی سال جنایت علیه طبقه‌ کارگر و مبارزین و ننگ سی سال خدمت به سرمایه‌ را در پرونده دارند در موقعیتی گیر کرده‌اند که ملایمتشان راه گشای پیشروی و تشدید سرکوبشان دامن زننده‌ آتش خشم توده هاي مردم میباشد. آنها باید بدانند که راه اندازی طرح حجاب و عفاف، بسیج نیروهای مزدور برای نظامی کردن تهران در روز مرگ خمینی مرتجع، تشدید بگیر و ببند و سایر اقدامات مذبوحانه همان اندازه مورد نفرت و موضوع مبارزه‌ کارگران است که تشدید استثمار، بیکار سازیها، دزدی از اموال عمومی و سوءمدیریت در اقتصاد.
اما سران جبهه‌ سبز. که کمر به نجات جمهوری مستاصل اسلامی بسته‌اند، با فریبکاری نمیتوانند گذشته‌ ننگین و پایگاه طبقاتی خود را پنهان دارند. آنها تا همین چندی پیش در مقامات کلیدی همین جمهوری ضد بشری و اسلامی شرکت داشته و نقش بزرگی در وضعیت ایجاد شده دارند. آنها، که تایید کننده‌ فعال و یا منفعل کشتارها و شکنجه‌های چند دهه‌ گذشته بوده‌اند و هنوز هم آنها را محکوم نکرده و یکی از آمران اصلی کشتارها یعنی خمینی را امام خود میدانند نمیتواند با ادای دفاع از حقوق زندانی و مخالفت با این و آن اعدام کسی را بفریبند.
طبقه‌ کارگر با اتکا به رهبران و فعالین آگاه و شجاع خود و همه‌ی کمونیستها چون همیشه مواضع مستقل خویش را در برابر این جانیان و همه‌ نوکران بورژوازی حفظ میکند و تحقق هر میزان از حقوق خود را به صورت پلی جهت پیشروی در آينده درمی آورد.
گفتار روز تلويزيون كومه له
4 خرداد ماه 1389
25 مه 2010

هیچ نظری موجود نیست: