مهر ۲۴، ۱۳۸۹

جنبش دانشجویی، افق و چشم انداز

حامد سعیدی

کوتاه در باب عروج جنبش چپ دانشجویی
جنبش دانشجویی که در نیم قرن اخیر یکی از جنبشهای پیشتازو رادیکال اجتماعی بوده است اکنون و بعد از طی کردن فراز و نشیبهای فراوانی وارد دوره مهمی از مبارزات اجتماعی در فضای سیاسی ایران شده است. گرایش چپ و سوسیالیستی جنبش دانشجویی در این مقطع از مبارزه سیاسی، خود از یک طرف نتیجه برآمد مبارزات طبقاتی و پیشروی جنبش کارگری و از طرف دیگر نتیجه بن بست استراتژیک دفتر تحکیم وحدت و جریانات رفراندوم طلب سکولار بوده است. در دوران حاکمیت رژیم شاه، دانشگاه‌های ایران همیشه مرکز فعالیت های فکری و سیاسی چپ بوده است و اکثر رهبران و چهره‌های شناخته شده تاریخ چپ ایران از دل دانشگاه بیرون آمده‌اند. از طرفی دیگر به موازات حضور فعالین چپ در دانشگاه، همواره گرایشات دیگری از جمله انجمن‌های اسلامی، لیبرالها و غیره که هر کدام برای کنترل و تحمیق جنبش دانشجویی، و تضعیف گرایش چپ در دانشگاه تلاش کرده اند در درون دانشگاه فعالیت داشته اند. لیبرالها‌ در تقابل با مارکسیسم همیشه در تلاش بوده‌اند که خود را به عنوان بهترین آلترناتیو به جامعه معرفی کنند، اما ناکارایی استراتژی و سیاسیت هایشان در مقاطع تاریخی مختلف، این شانس را از آنها گرفته است. از طرفی دیگر تاسیس نخستین انجمن اسلامی دانشجویان در دانشگاه تهران نیز پیش از هر هدفی، رویکردی فرهنگی در ستیز با مارکسیسم داشت. رژیم اسلامی سرمایه، بعد از سرکوب خونین انقلاب 57 و با تصفیه دانشگاهها از فعالین چپ و سوسیالیست (انقلاب فرهنگی)، سعی در ریشه کن کردن فعالین سوسیالیست از جامعه و دانشگاه را داشت. اگرچه این سرکوب شدید، جنبش چپ دانشجویی را برای یک دوره با رکود روبرو ساخت، اما رشد مبارزات طبقاتی و کارگری که ریشه در تضاد طبقاتی نظام سرمایه‌داری دارد فضای سرکوب و اختناق را تا حدودی شکست و امکان رشد دوباره جنبش چپ و سوسیالیستی را در دانشگاهها نیز فراهم آورد. در دهه 70 شرایط و فضای سیاسی جامعه، جنبش دانشجویان را در موقعیتی قرار داد تا از شکل فعلی خود خارج شده و با شرایط جدید خود را وفق دهند. بدین سان دفتر تحکیم وحدت به عنوان ستاد مرکزی انجمن‌های اسلامی دانشجویان، شکل سلول‌های تن فرسوده‌ای به نام اصلاح طلبی را به خود گرفتند تا برای مدتی کوتاه بار به آزمون گذاشتن پروژه های اصلاحات بر دوش دانشگاه قرار گیرد.
بن‌بست سیاسی جریان ارتجاعی دوم خرداد و نیز ناکارائی اپوزیسیون راست، سبب شد که جنبش دانشجویی با جبهه دوم خرداد فاصله گیرد و بخشی از بقایای آن به محوری برای مشی لیبرالیسم بدل گشت که تشتت فکری و بی خاصیتیش تا حالا هم ادامه دارد. با شروع تحرکات جنبش کارگری، جنبش دانشجویی با لیبرالیسم به مقابله نظری پرداخت و بدین ترتیب حرکت چپ و سوسیالیستی بار دیگر در دانشگاههای ایران در دهه 80 با اتکا به مبارزات پیگیر و خستگی ناپذیر فعالین خود و با راهبردهای سوسیالیستی، جنبش دانشجویی را از باتلاق و هژمونی لیرالیسم بیرون کشید و دستاوردهای ارزشمندی را به دست آوردند. حرکت دانشجویان چپ با موضع گیری در مقابل استراتژی لیبرالی و با اثبات بیربط بودن آن با خواست و مطالبات طبقات زیر دست جامعه و نیز جنبش‌های پیشرو اجتماعی، برای متحقق ساختن اهداف خود و هموار کردن مسیر برای تغییر جامعه با نیروی طبقه کارگر، استراتژی خود را اتحاد با جنبش کارگری تعریف کرد. گرایش سوسیالیستی در درون جنبش دانشجویی در مسیری قرار گرفته بود که سبک کار و روش های مبارزاتی خود برای بسیج توده دانشجویان را با این استراتژی تطبیق دهد. اما با دستگیری بیش از 40 تن از فعالین جنبش چپ دانشجویی در آستانه 13 آذر 86، ضربه مهلکی بر پیکر جبنش چپ دانشجویی وارد آمد که دستاوردهای دمکراتیکی از جمله انتشار نشریات دانشجویی، ایجاد کمپین کمک مالی به خانواده کارگران زندانی، حضور در محافل و عضویت در کمیته‌ها و نهادهای کارگری، برگزاری اعتراضات، اعتصابات، میتینگ‌های دانشجویی و ... که در چند سال اخیر با مبارزات و تلاش‌های پیگیر فعالین سوسیالیست به دست آمده بود، تضعیف شدند. این مهم جنبش دانشجویی را وارد فاز دیگری از مبارزات خود برای پیمودن مسیر پر از سنگلاخ و پیشبرد اهداف و استراتژی سوسیالیستی در عرصه مبارزاتی کرده است و بطور قطع باید راهکارهای جدیدی نیز پیش روی فعالین دانشجویان چپ قرار گیرد، که پیشروی جنبش توده‌ای و سوسیالیستی تضمین کننده آن خواهد بود.
پیشروی سوسیالیسم در گرو چیست؟
سوسیالیسم نه تنها به مثابه یک آرمان و افق رهایی بخش اجتماعی، بلکه سوسیالیسم یک جنبش طبقاتی و توده‌ای است که طبقه کارگر ستون فقرات آن را شکل میدهد. پیشروی جنبش دانشجویی و سایر جنبش های دمکراتیک اجتماعی در گرو اتحاد استراتژیک آنها با جنبش کارگری خواهد بود. طبعا برای به دست دادن یک راهبرد سیاسی جهت پیشبرد مبارازت سوسیالیستی، درک و شناخت شرایط و مشکلاتی که طبقه کارگر در امر سازمانیابی، تشکلات و مبارزات خود با آن روبرو است کاملا ضروری و تشخیص درست و شناخت واقعی (از دیدگاه مارکسیسم) از شرایط حاضر، میتواند به امر متشکل کردن طبقه کارگر و پیشروی سوسیالیسم یاری رساند.
پیشروی برای کسب دستاوردهای دمکراتیک از دست رفته جنبش دانشجویی نیز در گرو شکستن فضای خفقان و سرکوب است و این مهم در درجه اول در گرو بسیج بدنه جنبش دانشجویی حول خواستهای دمکراتیک است. اتکا به بدنه جنبش دانشجویی و تلاش برای هر چه توده ای تر کردن این جنبش، بخشی از یک استراتژی سوسیالیستی است. اما در سطح جامعه تنها با اتکا به نیروی واقعی و عینی طبقه کارگر، و حضور سازمانیافته و متشکل آن در صحنه سیاسی و در اتحاد با دیگر جنبش های دمکراتیک اجتماعی است که می توان رژیم هار جمهوری اسلامی را به عقب راند.
برای پرداختن به وظایف مهم فعالین چپ و سوسیالیست جنبش دانشجویی، لازم است که ابتدا موقعیت کنونی جنبش کارگری را با اختصار بیان کرد.
نخست اشاره کنم که رشد مبارزات روزمره کارگری، افق و چشم انداز جدیدی را برای کل جامعه باز کرده است. صدها اعتراض و اعتصابات کارگری برای کسب مطالبات صنفی و طبقاتی، مبارزه و فعالیت در جهت تشکل یابی طبقه کارگر، علنی شدن و به میدان امدن بخشی از فعالین و رهبران کارگری، شکل گیری چندین کمیته کارگری و ایجاد سندیکای شرکت واحد واخیرا هم تشکل کارگران نیشکر هفت تپه و برپا کردن مراسمهای اول ماه مه در خیابانها، دستاوردهای مهمی را برای جنبش کارگری داشته است و توازن قوای اجتماعی را در تقابل با رژیم حاکم تا حدودی تغییر داده و رژیم برای مقابله با آن اقدام به سرکوب اعتراضات و به بند کشیدن فعالین و رهبران کارگری کرده است. با اینهمه رشد و پیشروی فعلی جنبش کارگری مختصات خود را دارد و باید به ان پرداخت.
نظام سرمایه داری ایران در روند رو به پیش خود با خصوصی سازیها در سطح سراسری و بحرانهای پی در پی، و در کنار آن اختناق شدید سیاسی منجر به موانع مهمی در جهت پیشروی جنبش کارگری شده است. طبقه کارگر در اسفبارترین شرایط معیشتی دوران مبارزاتی خود قرار دارد،همچنین طبقه کارگر هنوز هم از نبود تشکل توده ای که اکثریت توده طبقه کارگر در ان متشکل شده باشند رنج میبرد، عدم همبستگی و هماهنگی در اعتراضات کارگری، مبارزات کارگری حول دستمزدهای معوقه و یا تعطیلی کارخانه، قراردادهای سفید، اختناق سیاسی که منجر به سرکوب و تعقیب فعالین کارگری شده است (که یکی از دلایل اصلی موانع سر راه تشکل یابی طبقه کارگر است)، همچنین عدم درک واحد فعالین کارگری از فعالیت در امر سازماندهی و تشکل یابی طبقه کارگر، همه اینها جنبش کارگری را در موقعیت دفاعی قرار داده است. این موقعیت باعث شده است که نظام سرمایداری دستش برای سرکوب، اخراج و استثمار بیشتر طبقه کارگر باز بماند و این مهم وظایف سنگین ودشواری بر دوش فعالین سوسیالیست ایجاد کرده است. پیشروی طبقه کارگر تنها با به میدان آمدن بخش وسیعی از کارگران و متشکل شدن در تشکلهای توده ای و طبقاتی در امر کسب خواست و مطالبات صنفی و طبقاتی کارگران است و تشکل توده ای در جامعه اختناق زده ایران درگرو کسب آزادیهای دمکراتیک برای متشکل کردن توده طبقه کارگر است و این امر منجر به باز شدن فضای سیاسی ایران برای کل جامعه، که سایر جنبشهای اجتماعی در پیشبرد مبارزات خود از ان بهرمند خواهند شد.
طبقه کارگر بنا به جایگاهی که در نظام سرمایه‌داری در امر پروسه تولید دارد، توان کسب آزادیهای دمکراتیک را میتوان با توان و قدرت خود بر نظام حاکم تحمیل کند. فعالین جنبش دانشجویی که با طرح استراتژی " اتحاد جنبش دانشجویی با جنبش کارگری " پا به میدان گذاشته اند باید به تبلیغ و ترویج و رواج دادن افکار و باورهای های سوسیالیستی در سطح جامعه و در افتادن به دیگاهها و تئوری های بورژوا لیبرالیستی و ناسیونالیستی که بازتاب و انعکاس آنها در درون جنبش کارگری و جنبش زنان عملا مانع پیشروی این جنبشها می شود به تقویت جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی یاری رسانند.
فعالیت در جهت ، نقد همه جانبه و بی تخفیف گرایشات غیر سوسیالیستی در سطح اجتماعی از مبرم‌ترین وظایف فعالین سوسیالیست جنبش دانشجویی است. به میدان آمدن و اتحاد جنبشهای دمکراتیک و آزادیخواه اجتماعی (جنبش دانشجویی، جنبش رهایی زنان و جنبش انقلابی کردستان حول جنبش کارگری) می تواند استبداد و اختناق پلیسی رژیم حاکم را به عقب براند. از این جهت است که برای پیشروی جنبش سوسیالیستی بایستی بر این اصل مهم " اتحاد جنبشهای مترقی و آزادیخواه با طبقه کارگر" تاکید و برای تبدیل کردن آن به یک افق و استراتژی همه جانبه گام برداشت.

جنبش دانشجویی و مبارزات زنان
اکنون دانشگاههای ایران که بیش از 60 درصد آنان را زنان تشکیل میدهند، از موقعیت بهتری برای مبارزه در جهت رهایی زنان از قید آپارتاید جنسی برخوردار هستند. زنان ایران که تحت سرکوب همه جانبه نظام سرمایه‌داری اسلامی و مردسالارانه قرار گرفته‌اند، قوانین زن ستیز ارتجاعی آنان را تا سطح انسانهای درجه چندم جامعه تنزل داده است، زنان رنج و آزارسرکوب روزانه، تحقیر و بیحرمتی را با پوست و خون لمس میکنند. همه اینها در شرایطی است که مبارزات زنان تا به حال نتوانسته خود را به جنبش فراگیر اجتماعی که بتواند توده زنان کارگر و زحمتکش را در تشکلهای مستقل و توده ای متشکل نماید، تبدیل کند. فعالین چپ و سوسیالیست جنبش دانشجویی که بر این امر واقف هستند که تنها با میدان آمدن توده زنان کارگر و زحمتکش و تبدیل کردن آن به جنبشی پیگیر در سطح اجتماعی و اتحاد با طبقه کارگر به جنبش ضد سرمایه‌داری است که موقعیت کنونی آنان را تغییر خواهد داد. چون که ریشه این نابرابریها نظام سرمایه‌داری و ارتجاعی است که با استثمار زنان و با به کارگیری قوانین ضد انسانی مذهبی، زنان را با وحشیانه ترین شیوه‌های قرون وسطائی به یوغ خود کشیده و آنان را به نیرویی در جهت کسب و انباشت سود بیشتر با دستمزدهای پایین به کار میگیرد.
برای عبور از این وضعیت اسارت‌بار، بایستی راهکاری سنجیده و اصولی را به کار گرفت که بتوان عوامل سر راه پیشروی جنبش زنان را برداشت. جنبش زنان در ایران که دارای گرایشات مختلف مانند لیبرالی و اسلامی و سوسیالیستی هستند که هر کدام با راهبردی متفاوت حرکت خواهند کرد. گرایشات لیبرالی که درقالب "کمپین یک میلیون امضاء" خود را نمایان کرده است سعی در به بیراهه بردن مبارزات واقعی زنان، تهی کردن آنان از ظرفیت های انقلابی و سازش با نظام جهل و سرمایه و ارتجاع اسلامی هستند، که نه تنها نمیتوان زنان را از زیر یوغ این ستمکشی‌ها بیرون کشید بلکه ستمی مضاعف به قدمت عمر نظام سرمایه‌داری بر زنان ماندگار خواهد ماند. تنها راهبردی که پیشروی جبنش رهایی زن را تضمین می کند استراتژی سوسیالیستی است که با مقابله بی وقفه علیه لیبرالیسم و ارتجاع و نهادها وابسته به آنان و ارتقاء آگاهی زنان در جهت کسب منافع واقعی زنان، متشکل کردن و به میدان اوردن و سازمانیابی توده زنان کارگر و زحمتکش در تشکلهای مستقل و توده ای که در جهت کسب احقاق حقوق اجتماعی و سیاسی و... مباشد. مبارزه برای کسب خواستهای رفاهی، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و شرکت فعالین سوسیالیست برای کسب این مطالبات است که توان پیشروی را کسب خواهد کرد. اما! تغییر و ریشه کن کردن ستمکشی زنان در گرو مبارزه همه جانبه طبقاتی علیه نظام سرمایه‌داری و در پیش گرفتن استراتژی سوسیالیستی است که زنان را از فرودستی و فلاکت باری معیشتی که درآن قرار دارند نجات خواهد داد. این مهم فعالین سوسیالیست را در جهت اتحاد مبارزه زنان با سایر جنبشهای رادیکال و توده‌ای حول جنبش کارگری را به یک ضرورت اجتناب ناپذیر تبدیل کرده است. فعالین سوسیالیست جنبش دانشجویی دراین امر تنها با تلاشی بی دریغ درجهت ارتقاء اگاهی و متشکل و سازمانیابی توده زنان است که میتوانند جنبش زنان را از یوغ جریانات لیبرالی و اسلامی بیرون کشید و به مثابه یک جنبش ضد سرمایه‌داری درجهت پیشروی سوسیالیسم تبدیل کرد.

جنبش دانشجویی و راهبردهای کنونی
یک راهبرد سیاسی در جهت پیشروی و توده‌ای شدن جنبش سوسیالیستی دانشجویی تنها با شناخت دقیق از شرایطی است که جبنش دانشجویی درآن قرار گرفته است. جنبش چپ دانشجویی که تندپیجهای زیادی را، تا رسیدن به وضعیت کنونی طی کرده، با استفاده از تجارب و دستاوردهای تاکنونی، میتواند عقب نشینی(مشخصا در تهران) که بدنبال دستگیری ها و وقایع 13 آذر 86 بر آنها تحمیل شد را جبران کنند. اعلام موجودیت دانشجویان سوسیالیست در شهرستانها و اعتراضات گسترده و توده‌ای (در دانشگاههای شیراز، تبریز، کرج و زنجان) نشان از ریشه دار بودن این حرکت در دل جامعه و دانشگاهها است. جنبش دانشجویی مرعوب خفقان شدید و فضای پلیسی در دانشگاها نشده و بار دیگر پا به میدان مبارزه گذاشته است.
واقعیت این است که قدرت هر جنبشی در تشکل و توده ای بودن آن است. در این مقطع از مبارزه سیاسی، دانشجویان چپ و سوسیالیست تنها با توده گیر کردن مبارزات پیگیر خود می‌توانند توده وسیع دانشجویان را متشکل و سازمان دهند. روحیه تشکل پذیری رمز موفقیت و گام مثبتی در پیشبرد امر مبارزاتی است. تاکید بر مبارزه صنفی نه به مثابه سیاست زدایی (آنچه که لیبرالها و سوسیال دمکراتها میخواهند) بلکه با حضور فعال در مبارزات صنفی دانشجویان میتوان در جهت بهبود وضعیت دانشجویان و سازمان‌یابی و تشکل یابی توده دانشجو در تشکلهای مستقل از حاکمیت بورژوازی و نهادهای وابسته به آن تلاش کرد. توده‌ای و اجتماعی بودن هر جنبشی ضامن پیشروی و حفظ دستاوردهای کسب شده و مقابله با سرکوبهای حاکمیت خواهد بود. هر آینه رژیم قصد یورش و سرکوب جنبش های اجتماعی را داشته باشد میتوان با قدرت توده ای و متشکل بودن آن، در تقابل با رژیم ایستاد و بر خواست و مطالبات خود تاکید کرد. تامین پیشبرد مبارزات توده ای دانشجویی در گرو تفوق یک افق سوسیالیستی و گستراندن آن در سطح اجتماعی است که تنها محصول پراتیک فعالین و انقلابیون سوسیالیست در رهبری جنبش توده ای میباشد.
لازم است اشاره کرد که با وجود گرایشات مختلف در جنبش چپ دانشجویی، اما تاکید بر اتحاد این گرایشات یک امر لازم و اجتناب ناپذیر در شرایط اختناق سیاسی است. جنبش چپ دانشجویی بنا به موقعیتی که در آن قرار گرفته است بایستی درچند عرصه مختلف در تقابل با گرایشات راست مقابله کند و این امر اتحاد نیروهای چپ را میطلبد. از طرفی مقابله مدام در برابر یورش رژیم حاکم، مبارزه علیه گرایشات لیبرالی (سوسیال دمکرات)، ناسیونالیستی، مذهبی و مبارزه در جهت تبلیغ و ترویج سوسیالیسم و به پیش بردن جنبش سوسیالیستی، همه اینها نیازمند اتحاد عمل حول یک استراتژی و راهبردهای همه جانبه سوسیالیستی است. اما حفظ یکپارچگی اتحاد نیروهای چپ دانشجویی در گرو روشن تر کردن خط فاصلها و تاکید بر موازین کار مشترک شکل خواهد گرفت و نباید هیچ تردیدی در فعالین سوسیالیست در نقد همه جانبه گرایشات غیر سوسیالیستی در جنبش چپ دانشجویی ایجاد کند. گرایشات اوانتوریستی و ماجراجویانه‌ای که قصد به بیراهه بردن جنبش دانشجویی در جهت مقاصد خود را دارد و نیز در تناقص بامنافع عمومی جنبش دانشجویی است را باید کنار زد چرا که این امر به استحکام و قدرت پیشروی جنبش چپ دانشجویی منجر خواهد شد.
در عرصه مبارزه سیاسی عملا نیروهای موجود جامعه به دو قطب اصلی (سوسیالیسم و بورژوازی) در تقابل با هم قرار گرفته اند. در همه جنبشهای اجتماعی این دو گرایش در مبارزه ای رو در رو و تنگاتنگ به پیش میروند. لیبرالیسم که گرایش غالب بورژوازی است در جنبش کارگری خود را در شکل رفرمیسم، در جبنش زنان کمیپین یک ملیون امضاء و فمنیسم اسلامی، و درجنبش دانشجویی لیبرالیسم و ناسیوالیسم (شامل سوسیال دمکراسی) خود را نمایان کرده است. فعالین سوسیالیست جنبش دانشجویی بنا به جایگاهی که در آن قرار گرفته اند و از موقعیت بهتر و از پتانسیل و آگاهی طبقاتی بالاتر بر خوردار هستند و به مثابه پیشروان جنبش سوسیالیستی بایستی در همه عرصه های مبارزه نظری ، سیاسی و عملی در سطح اجتماعی به شکلی وسیع به نقد همه جانبه لیبرالیسم بپردازند. لیبرالیسم بنا به موقعیتی که در سطح جهانی از جمله ایران برخوردار است میتواند نیروی اصلی در برابر جنبش سوسیالیستی قرار بگیرد. پیشروی جنبش سوسیالیستی به شکل وسیع و مشخصا در جنبش دانشجویی تنها از مسیر نقد و افشای ماهیت طبقاتی و سیاسی لیبرالیسم میگذرد چرا که فضای سیاسی ایران در چند سال اخیر متاثر از گرایش لیبرالی قرار گرفته است. اگرچه اصلاح طلبان حکومتی خود را نماینده لیبرالیسم میدانستند اما به دلیل بن بست فکری و سیاسی و دور شدن از قدرت را نباید به مثابه شکست لیبرالیسم تصور کرد. غافل شدن در مقابله بی وقفه با لیبرالیسم میتواند به قیمت پس روی جنبش سوسیالیستی منجر شود. مبارزه خود بخودی جنبشهای اجتماعی را اگر مبارزین و فعالین سوسیالیست رهبری و به دست نگیرند به زائیده لیبرالیسم تبدیل خواهد شد و عملا این جنبشها عقیم جریانات راست و بورژوازی خواهند شد.
زنده باد سوسیالیسم

مهر ۱۵، ۱۳۸۹

اطلاعیه کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران بمناسبت ١٠ اکتبر روز جهانی مبارزه علیه مجازات اعدام


در شرایطی در آستانه 10 اکتبر روز جهانی مبارزه علیه مجازات حکم اعدام قرار گرفته ایم که هنوز در 58 کشور جهان مجازات اعدام انجام می گیرد و هزاران نفر در این کشورها در انتظار اجرای حکم اعدام در سلول های مرگ بسر می برند. رژیم جمهوری اسلامی در اجرای حکم اعدام به نسبت جمعیتی که ایران دارد در صدر حکومت ها و دولت هایی قرار دارد که هنوز مجازات اعدام را به اجرا می گذارند. در نتیجه مبارزات آزادیخواهانه مردم در 139 کشور جهان، دولت ها مجازات اعدام را از قوانین خود حذف کرده و یا دیگر به آن عمل نمی کنند.
مجازات اعدام، خشونتی آگاهانه و سازمانیافته است که از جانب دولت ها برای قتل و نابودی مخالفین سیاسی، ناراضیان اجتماعی و قربانیان همین نظام سرمایه داری که دولت ها از آن پاسداری می کنند به اجرا در می آید. مجازات اعدام یکی از پایه های حاکمیت طبقاتی در طول تاریخ برای به تسلیم کشاندن طبقات و اقشار تحت ستم جامعه بوده است. اگر اکنون در اکثریت کشورهای سرمایه داری جهان شاهد الغای قانون مجازات اعدام هستیم، این دستاورد تنها نتیجه مبارزات طبقات و اقشار تحت ستم جامعه و انسانهای آزادیخواه بوده است.
دولت های سرمایه داری در کشورهایی که هنوز مجازات اعدام منسوخ نشده است برای به انحراف کشاندن افکار عمومی از توجه به ریشه یابی مصائب و نابسامانیهای اجتماعی صدور حکم اعدام را بعنوان راه درمان این نابسامانیها و عکس العملی قاطع در برابر این معضلات اجتماعی معرفی می کنند. این در حالی است که بنا به نتیجه تحقیقات کارشناسان امور اجتماعی هیچ آمار مستند و شواهد قابل اعتمادی که نشان دهد که از طریق اعدام می توان از بروز و گسترش جرائم و بزه کاری جلوگیری کرد وجود ندارد. در عوض همین تحقیقات نشان می دهد در جوامعی که شکاف بین فقر و ثروت عمیق تر می شود و نظام اقتصادی باعث فقیرتر شدن اکثریت مردم و همزمان انباشت ثروتهای کلان در دست گروهی کوچک می گردد، همواره فقر مفرط و محرومیت های اجتماعی به بستری برای گسترش جرم و جنایت تبدیل می شود. تجربه تاریخی نیز این حقیقت را به اثبات رسانده است که در کشورهای پیشرفته سرمایه داری آنجا که مبارزات طبقه کارگر و مردم آزادیخواه پاره ای از اصلاحات اجتماعی و برنامه های رفاهی را به دولت ها تحمیل کرده است، از میزان جرائم و بزه کاری بطور چشمگیری کاسته شده است. از طرف دیگر تجارب تاکنونی بیانگر این واقعیت است که اعمال مجازات اعدام از جانب دولت ها، جامعه را آسیب پذیرتر می کند و شرایط و زمینه های روانی مناسبتری را برای بازتولید و گسترش خشونت و جرائم فراهم می نماید.
در ایران، رژیم جمهوری اسلامی که در صدور و اجرای حکم اعدام سرآمد جهان است، نه تنها با اتکا به قوانین ارتجاعی و قرون وسطائی اسلامی و با این توجیه که مجازات اعدام با ایجاد ترس و وحشت می تواند نقش بازدارنده در برابر گسترش جرایم داشته باشد، این جنایت سازمانیافته را ادامه داده است، بلکه همواره مجازات اعدام را بعنوان یک حربه سیاسی علیه مردم معترض و آزادیخواه و مخالفین سیاسی خود بکار گرفته است. 22 سال پیش در ماههای مرداد و شهریور سال 67 رژیم اسلامی با هدف ایجاد رعب و وحشت در جامعه دست به جنایتی زد كه هم اكنون نیز آثار و اسناد آن شاهد زنده ای بر قصاوت و درنده خویی مقامات رژیم اسلامی و اصلاح طلبان حکومتی هستند. در این روزها دستگاه كشتار و جنایت رژیم اسلامی که اصلاح طلبان حکومتی هم بخشی از آن بودند هزاران زندانی با گرایشات مختلف سیاسی را به خوجه مرگ سپرد و بر اساس برخی گزارشها بیش از 5 هزار انسان مبارز در این جنایت هولناك جانشان را بر سر ایستادگی بر عقاید و باورهایشان از دست دادند. رژیم اسلامی علیرغم اعتراضات گسترده در داخل ایران و ابراز نگرانی نهادهای بین المللی هنوز هم بمنظور زهر چشم گرفتن از مبارزین سیاسی و مردم ایران همچنان به صدور و اجرای احکام اعدام و کشتار انسانها ادامه می دهد. اکنون در ایران مبارزه برای الغای مجازات اعدام می رود تا به بخش جدائی ناپذیری از مبارزه برای آزادی بی قید و شرط سیاسی و و مبارزه برای آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی تبدیل شود.
10 اکتبر روز جهانی مبارزه علیه اعدام در همانحال که فرصت مناسبی است برای فعالین جنبش مبارزه برای لغو مجازات اعدام که افکار عمومی را در ابعاد هر چه گسترده تری با ماهیت ضد انسانی و جنایتکارانه مجازات اعدام آشنا کنند، فرصتی هم هست برای یک واکنش عمیق تر نسبت به جایگزین پیدا کردن برای سیستمی که خود مولد و پرورش دهنده انواع مصائب اجتماعی و جرایم است.
تردیدی نیست، تا زمانی که ننگ وجود مجازات اعدام بر روند پیشرفت تمدن و ارتقای فرهنگ و نوع دوستی انسانها سنگینی کند خواست ممنوعیت مجازات اعدام، موضوع مبارزه و خواست بشریت آزادیخواه باقی می ماند. باشد تا 10 اکتبر روز جهانی مبارزه علیه اعدام، مقطعی دیگر در جهت گسترش مبارزه برای لغو مجازات اعدام در ایران و سراسر جهان باشد.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی، برابری، حکومت کارگری
زنده باد سوسیالیسم
کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران
13 مهرماه 1389
5 اکتبر 2010

مهر ۰۱، ۱۳۸۹

بیانیه دانشجویان سوسیالیست در آغاز سال تحصیلی جدید و بازگشایی دانشگاه ها و مدارس


سالی که گذشت یکی از پر هزینه ترین سال ها برای جنبش دانشجویی پیشرو ایران طی دهه های گذشته بود و دانشجویان در متن یک مبارزه فراگیر علیه بی حقوقی و محرومیت از حداقلی ترین حقوق انسانی، دست به مبارزه و مقاومت زدند و در این مسیر از خون خود نیز دریغ نورزیدند.
دانشجویان همواره در صف اول مبارزه علیه دیکتاتوری و بی عدالتی گام برداشتند و سالی که پشت سر نهادیم، از همان ابتدای اوج گیری جنبش آزادی خواهانه مردم ایران، بخشی از بار مبارزاتی خود را بر دوش دانشجویان به پیش برد و بدون رشادت ها، فداکاری ها و عزم راسخ دانشجویان مبارز، تا بدین جا ره نمی پیمود.
دانشجویان علی رغم مخاطرات امنیتی جدی دانشگاه ها را رها ننمودند و نگذاشتند که فضای پادگانی دانشگاه ها، این سنگر مبارزه و آزادی را فلج نماید و روشن است که مبارزات دانشجویان در ظرف دانشگاه تا چه حد در روحیه مردم به جان آمده و معترض تاثیر داشت و به گسترش دامنه و تداوم مبارزه یاری نمود.
اما آنچه که امروز اهمیت دارد این است که جنبش دانشجویی بناست که در شرایط جدید سال تحصیلی پیشِ رو، چگونه وظایف خود را به انجام برساند؟
این مساله بدیهی است که جنبش دانشجویی به مثابه پیشرو آزادی خواهی علیه انقلاب فرهنگی دیگری که رژیم در دستور کار خود دارد و علیه هرگونه اقدامی که کنترلی فاشیستی بر فضای دانشگاه و مناسبات دانشجویان اعمال نماید برخواهند خاست و در مقابل این تنگناها و محدودیت های خفقان آور سکوت پیشه نخواهند کرد. اقداماتی چون جداسازی جنسیتی، تداوم طرح امنیت اجتماعی در دانشگاه ها و تقویت حراست ها، محدود کردن موارد درسی به ویژه تحدید رشته های علوم انسانی، محرومیت ها و ستاره کردن دانشجویان به بهانه های واهی برای ممانعت از ادامه تحصیل، گزینش اساتید و فشارهایی از این دست برای یکدست سازی فضای دانشگاه ها، همه و همه به ویژه در شرایط کنونی دست و پا زدن رژیم تا بن دندان مسلحی را به نمایش می گذارد که برای صیانت از خود به هر دستاویزی چنگ می زندو تنها با افزایش خشونت و کنترل و فشار خود را قادر به ادامه این روند استبدادی می یابد و این بدون شک در دستور مبارزات دانشجویان خواهد بود که از حیثیت دانشگاه به مثابه سنگر آزادی و مقاومت پاس داری نمایند.
اکنون دیگر بر همگان روشن است که مقطع جدیدی از مبارزات جنبش آزادی و عدالت خواهانه شروع گشته است که سه ویژگی اساسی دارد: نخست این که این مبارزات دیگر الزاما در خیابان ها بروز و ظهور نخواهند یافت و به بیان دیگر فاز مبارزات و اعتراضات خیابانی به پایان رسیده است و آخرین بروز آن را در اول ماه مه روز جهانی کارگر شاهد بودیم که نقطه عطفی برای جنبش کارگری پیشرو محسوب می شد. دیگر این که با توجه به شرایط اقتصادی ویژه ای که وجود دارد، وضعیت معیشتی مردم روز به روز وخیم تر می شود و سیاست های نئولیبرال دولت در اقتصاد فقر و فلاکت فزاینده ای را در پرتو تورم، بیکاری وگرانی به طور روزانه بر مردم و به ویژه طبقه کارگر و زحمتکشان تحمیل می نماید که عمیقا وصف ناپذیر است. هم چنین ناکارامدی و عقیم بودن اصلاح طلبان در تحقق خواست ها و مطالبات عمومی و حداقلی مردم نیز نه فقط در درون جنبش دانشجویی که در سطحی گسترده تر و به پهنای جنبش آزادی و عدالتخواهانه اخیر به وضوح بر همگان عیان شده است.
بنابراین، جنبش دانشجویی که در بیش از یک سال گذشته هم پای جنبش آزادی خواهانه ( و هنوز شکل نیافته) مردم حرکت می کرد و بعضا نقش پیشتاز مبارزه را نیز بر عهده داشت، اکنون نیز باید با مقتضیات جدیدی که با تشدید تضادهای طبقاتی رقم خورده است، خود را سازگار و هماهنگ نماید.
علی رغم استقلال نسبی جنبش های اجتماعی از هم، شرایط پیشِ رو اکنون به گونه ایست که ضرورت محوریت جنبش طبقه کارگر را بیش از پیش یادآوری می کند و خاطرنشان می کند که سازمان یافتگی مبارزات برای تحقق خواست ها و مطالبات جنبش آزادی و عدالت خواهانه مردم تا چه حد به مساله تشکل یابی کارگران گره خورده است.
این وظیفه مبرم دانشجویان سوسیالیست است که در این برهه حساس وظیفه پیوند زدن جنبش دانشجویی با جنبش پیشرو طبقه کارگر را بهتر از قبل به پیش برند و صدای جنبش کارگری، مبارزات و مطالبات آن در دانشگاه ها باشند. دانشجویان چپ و سوسیالیست هم چنین باید سدی مقاوم در برابر لیبرال-رفرمیست ها در بطن جنبش دانشجویی باشند، که می خواهند عامدانه و آگاهانه جنبش دانشجویی را از رسالت رادیکال و پیشرو خود دور نمایند و به لابی اصلاح طلبان در دانشگاه بدل سازند. از این رو با تقویت گرایش چپ و سوسیالیستی قدرت بیشتری در مقابله با گرایش راست را خواهد داشت و بستری خواهد بود تا با ایجاد تشکل های مستقل و رادیکال و کانون های مبارزاتی بر متن مبارزات دانشجویی، از به هرز رفتن مبارزات پراکنده جلوگیری و آن را بسوی مبارزه ای رادیکال و پیشرو سوق و کانالیزه نمایند.
اکنون هیچ چیز محوری تر و اساسی تر از تنگناهای اقتصادی و معیشتی مردم نیست که به طرز فجیعی بر گلوی کارگران و زحمتکشان می فشارد و جامعه را مطلقا به دو قطب اصلی سرمایه داران و کارگران و زحمتکشان تجزیه می نماید. این امر مبارزات سازمان یافته مردم معترض را به همراه خواهد داشت و این بر عهده دانشجویان بار می شود که انعکاس صدای این اکثریت عظیم پامال شده در دانشگاه ها باشند. بدیهی است که در چنین شرایطی سایر حقوق سیاسی و دموکراتیک تا چه حد به مساله اقتصادی گره خورده است و از این رو سازمان دهی مبارزات محتمل پیشِ رو، استراتژیک ترین برنامه ایست که در دستور کار دانشجویان سوسیالیست نیز باید باشد تا بتوانند نقش واسط خود میان جنبش علی العموم دانشجویی و جنبش کارگری را ایفا نمایند.
بدون شک فعالین متعهد جنبش دانشجویی می توانند مانند خونی در رگ های جنبش پیشرو طبقه کارگر ایفای نقش نمایند و در این مسیر باید که از هیچ کوششی مضایقه نورزند.

زنده باد جنبش دانشجویی پیشرو و آگاه به منافع کارگران و زحمتکشان!
زنده باد هم بستگی طبقاتی کارگران و زحمتکشان جهان!
زنده باد مبارزات آزادی خواهانه به رهبری طبقه کارگر!
دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران
زنده باد سوسیالیسم
مهرماه 1389

شهریور ۲۳، ۱۳۸۹

اطلاعیه کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران در مورد گسترش فقر و فلاکت اقتصادی



فقر و فلاکت اقتصادی در ایران هر روز ابعاد تازه ای پیدا می کند. سیر صعودی قیمت مایحتاج اولیه، زندگی کارگران و دیگر مزدبگیران و اقشار تهیدست جامعه را در تنگنا قرار داده است و هر روز شمار بیشتری از خانواده های کارگری و کم در آمد جامعه را به زیر خط فقر مطلق می راند. خط فقری که تنها به معنای پایین آمدن استانداردهای زندگی نیست بلکه به معنای گرسنگی و نرسیدن کالری لازم به بدن انسانها و دست و پنجه نرم کردن کودکان با انواع بیماریهای ناشی از سوء تغذیه است. اینها در شرایطی است که هنوز قانون هدفمند کردن یارانه ها به اجرا در نیامده است. با اجرای این قانون فقر و گرانی ابعاد بی سابقه تری پیدا خواهد کرد.
ده روز مانده به زمان اجرای قانون حذف یارانه ها، وزارت بازرگانی رژیم جمهوری اسلامی اعلام کرده که در اولین گام، یارانه نان را حذف می کند. هم اکنون آرد یارانه ای کیلویی ۷۵ ریال (هفت و نیم تومان) و آرد آزاد کیلویی ۴۰۰۰ ریال (چهارصد تومان) در اختیار نانوایی ها قرار می گیرد. با حذف سوبسید آرد و نان دو نرخی بودن آرد کیلویی ۷۵ ریالی به نرخ یارانه ای و حدود چهار هزار و پانصد ریالی به نرخ آزاد پایان خواهد یافت.
بر طبق محاسباتی که به عمل آمده فقط با حذف سوبسید آرد و نان میزان جمعیتی که در شهرها در زیر خط فقر قرار خواهند گرفت به 70 درصد خواهد رسید که وضع 45 در صد از آنها از وضع کنونی به مراتب بدتر خواهد شد. اینها در حالی است که همه می دانند که نان تنها کالایی نیست که با خذف سوبسیدها قیمت آن چندین برابر بالا می رود. بر طبق گزارشات در همین یک ماه اخیر و قبل از زمان اجرای حذف یارانه ها توزیع قبوض برق و بالا رفتن هزینه سرسام آور مصرف برق مردم استانهای شمالی کشور و تهران را شگفت زده کرده است. قیمت مواد سوختی مانند نفت، بنزین، گازوئیل و گاز هم با حذف سوبسیدها چندین برابر خواهد شد و بطور شتابان بطرف نرخ های بین المللی انرژی صعود خواهد کرد. بالا رفتن قیمت برق و سوخت افزایش هزینه حمل و نقل و قیمت همه کالاهای تولیدی در داخل را بهمراه خواهد داشت.
با این وضف اگر تاکنون مردم ایران تنها با آثار روانی تصویب قانون حذف سوبسیدها روبرو بودند، اکنون در آستانه اجرای این طرح قرار گرفته اند. اگر تصویب این قانون یک اعلام تعرض آشکار به سطع معیشت خانواده های کارگری و اقشار کم در آمد جامعه بود، اجرای آن به معنای تحمیل یک شرایط دهشتناک اقتصادی است.
جمهوری اسلامی در حالی مردم ایران را در آستانه اجرای قانون حذف یارانه ها قرار داده است، که بحران و ورشکستگی اقتصادی و تعطیلی پی در پی کارخانه ها و مراکز تولید هر روزه خیل بیشتری از کارگران را از کار بیکار کرده به اردوی میلیونی بیکاران می راند. برخی از مهره های خود رژیم به وجود 5 میلیون بیکار اقرار می کنند. اگرچه حداقل دستمزدها 303 هزار تومان در ماه تعیین شده است اما در بیشتر کارگاههای کمتر از ده نفر که از شمول قانون کار خارج هستند، دستمزدها بسیار پایین تر از این میزان است. ده ها هزار معلم حق التدریس هم اکنون در معرض خطر اخراج قرار دارند و اعتراض و مبارزه ده ها هزار تن دیگر از جامعه معلمان ایران به نتیجه نرسیده است.
در این شرایط سران ریز و درشت رژیم دست به دست هم داده اند و تحریم های اقتصادی دولت های غربی را عامل اصلی فقر و فلاکت عمومی معرفی می کنند. امام جمعه ها و دیگر کارگزاران رژیم به خط شده اند تا تداوم بیکارسازی ها، تورم و گرانی و دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر را به پای تحریم های اقتصادی بنویسند. البته این از پیامد سیاست ضد انسانی محاصره اقتصادی ایران توسط آمریکا و دیگر قدرت های امپریالیستی است که با اعمال تحریم ها، از یک طرف موجبات تشدید بحران موجود و فقر و گرانی کنونی را فراهم آورده و از طرف دیگر این امکان را به سران جمهوری اسلامی داده اند تا عوامفریبانه بحران و فقر و فلاکتی را که خود رژیم اسلامی طی سه دهه حاکمیت، عامل و مسبب اصلی آن بوده به بهانه تحریم اقتصادی غرب توجیه کند. سران رژیم آگاهانه تحریم های اقتصادی دولت های غربی را عامل اصلی فقر و تورم و گرانی معرفی می کنند تا بلکه از این طریق بتوانند جلو اوج گیری خشم و انزجار عمومی از تداوم حاکمیت سیاه رژیم را بگیرند و نفرت و اعتراض مردم را متوجه دشمن خارجی در بیرون مرزها بنمایند.
اصلاح طلبان حکومتی در ارتباط با این بحران ویرانگر اقتصادی و تاثیر مستقیم آن بر زندگی و معیشت مردم خفه خون گرفته و حرفی برای گفتن ندارند. اینها در زمانی که خودشان در اریکه قدرت بودند از برنامه ریزان اقتصاد جنگی، ریاضت اقتصادی، و سپس از گردانندگان سیاست خصوصی سازی، بیکارسازی های گسترده، حذف سوبسیدها، حذف کارگاههای کوچک از شمول قانون کار به پیروی از مراکز مالی جهانی بودند.
اپوزیسیون بورژوازی لیبرال و لائیک ایران هیچ آلترناتیو و راه حلی برای خلاصی کارگران و توده ستمدیده ایران از چنگال این بحران ویرانگر اقتصادی ندارند. لیبرالیسم بورژوائی ایران از همان برنامه های اقتصادی نئولیبرالی رایج در سطح جهان پیروی می کند که اجرای این برنامه ها حتی در کشورهای سرمایه داری که به لحاظ سیاسی و اقتصادی در مقایسه با ایران از موقعیت با ثبات تری برخوردارند غیر از سیه روزی بیشتر برای کارگران و اقشار تهیدست جامعه چیزی بدنبال نداشته است.
کارگران و اکثریت مردم ایران که بار گران عوارض بحران سرمایه داری ایران را به دوش می کشند و آثار ویرانگر آن را هر روزه در چهره فرزندان خود مشاهده می کنند راهی جز مبارزه مستقیم با رژیم جمهوری اسلامی برایشان باقی نمانده است. رژیم جمهوری اسلامی کارد را به استخوان رسانده است. رژیم راههای عقب نشینی را از قبل بسته است، فقط باید ایستاد و مقابله کرد، باید با تعرض متقابل رژیم را وادار به عقب نشینی کرد. کارگران و توده های مردم در جریان اعتراض و مبارزه یک سال و نیم اخیر خود، آنقدر آزموده شده اند تا با تشخیص موقعیت فعلی و با پیکار علیه فقر و گرسنگی وارد فاز و مرحله جدیدی از مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی شوند. اگر تاکتیک جنگ و گریز خیابانی کارائی خود را در مقابله با توحش لجام گسیخته رژیم از دست داده است، اعتصاب عمومی آن تاکتیکی است که می تواند نیروهای دشمن را زمین گیر کند، ظرفیت و توان نیروهای سرکوبگر رژیم را بی اثر نماید و رژیم را از ادامه تعرض به زندگی مردم باز دارد. اگر مردم یک محله، یک شهر، و چند استان تصمیم بگیرند که هزینه برق و آب را پرداخت نکنند، رژیم راهی جز کنار گذاشتن اجرای قانون حذف یارانه ها نخواهد داشت. تلاش برای متحد کردن مبارزات پراکنده کارگران حول خواست افزایش دستمزدها و تامین بیمه بیکاری امری عملی است.
همه شواهد نشان می دهد که کاسه صبر مردم لبریز شده است و عوامل و زمینه های یک جنبش توده ای علیه فقر و فلاکت اقتصادی فراهم آمده است. این اوضاع فلاکتباری که رژیم به کارگران و اکثریت جامعه تحمیل کرده است بطور اجتناب ناپذیری به طرف خیزش های توده ای می رود. نیروهای کمونیست و چپ و رادیکال و شبکه فعالین سوسیالیست جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی با درک این موقعیت می توانند نقش تعیین کننده ای در سازماندهی این جنبش توده ای ایفا کنند. فعالین و هواداران حزب کمونیست ایران باید تلاش کنند که در پیشاپیش مبارزه مردم علیه فقر و فلاکت اقتصادی قرار بگیرند.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی، برابری، حکومت کارگری
زنده باد سوسیالیسم
کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران
شهریور 1389
سپتامبر 2010

مرداد ۲۳، ۱۳۸۹

آغاز یک پایان »، تلاشی عبث در تشدید سرکوبها

میثم مردوخ

اخیرا از سوی حاکمیت سرمایه و سرکوب، هجومی سازمان یافته علیه فعالین کارگری، دانشجویی، زنان و فعالین سیاسی انجام گرفته که ده ها فعال این جنبش ها را روانه بازداشتگاه ها و زندان نموده و تحت شدیدترین شکنجه ها قرار داده است. خبرهای منتشره حاکی از بازداشت پیاپی چندین تن از فعالین و پیشروان کارگری بوده است. سعید ترابیان و رضاشهابی از اعضای هیئت مدیره سندیکای اتوبوس رانی تهران و حومه در خانه و محل کار خود دستگیر می شوند، که رضا شهابی پس از چند هفته هنوز از وضعیت وی خبری در دست نیست؛ علیرضا اخوان ، مهدی فرحی شاندیز و بهنام ابراهیم زاده از فعالان کارگری و از اعضای " کانون مدافعان حقوق کارگر" و" کمیته پیگیری برای ایجاد تشکل کارگری"، هر کدام به بهانه هایی دستگیر و روانه زندان می شوند. محمد اشرفی فعال کارگری و عضو کمیته پیگیری از سوی شعبه 3 بازرسی دادگاه انقلاب برای مراجعه به آنجا احضار شده است. پدرام نصرالهی (نبز) عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری روز 31/3/89 ساعت 12 ظهر توسط نیروهای امنیتی دستگیرو روانه زندان گردید که با قرار وثیقه آزاد میوشد، خسرو بوکانی عضو هیئت اجرایی " کمیته هماهنگی " پس از مدتی بازداشت به دادگاه فراخوانده شد و شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه، حکم دو سال زندان، به اتهامات واهی و همچنین عضویت در کمیته هماهنگی را در روز دوشنبه 1389/4/7 به وی ابلاغ کرد، کاوه گل محمدی یکی از اعضای کمیته هماهنگی در کامیاران است که سال گذشته به اتهام عضویت در کمیته هماهنگی به 4 ماه حبس تعزیری محکوم شده بود اخیرا برای گذراندن محکومیتش به زندان مرکزی سنندج منتقل شده است. روز 11/4/89 شش نفر از اعضای كمیته هماهنگی به نامهای صمد احمدپور، رحمان تنها ، رحمان ابراهیم زاده ، فتاح سلیمانی ، حسین پیروتی ، عباس هاشم پور وهمچنین عیسی ابراهیم زاده از فعالین کارگری شهر اشنویه از طرف شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه احضار شدند و روز یكشنبه مورخه 89/5/10 جلسه محاكمه آنها در شعبه اول دادگاه انقلاب در ارومیه به ریاست قاضی درویشی با حضور وكیل مدافع فعالین كارگری ، آقای فریدون احمدی برگزار و قرار است که تصمیم در مورد حکم آنها بعدا ابلاغ شود. صدیق سبحانی و وفا قادری از اعضای کمیته هماهنگی به دادگاه سنندج احضار و مورد باز پرسی قرار گرفتند. صدیق کریمی عضو هیئت مدیره و فواد کیخسروی از اعضای اتحادیه آزاد کارگران ایران به شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج احضار شدند. "پژمان رحیمی" از فعالان كارگری در خوزستان هم به 7 سال زندان محكوم شده و "سلام قادری" و "خالد اسدی" از فعالین كارگری شهر مریوان نیز روز 9 خرداد ماه برای گذراندن دوره محكومیت زندان تعلیقی تحمیل شده به دادگاه احضار و سپس به زندان مریوان انتقال یافتند، باز هم فشار بر فعال کارگری دربند منصور اسالو رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد و خانواده وی بیشتر و بیشتر شده است. این اخبار تداوم و شدت سرکوب هایی است که صاحبان سرمایه اخیرا علیه فعالین جنبش کارگری به کار گرفته اند.
اعمال سرکوب و خفقان تنها فعالین کارگری را در بر نگرفته است، زنان، دانشجویان و فعالین سیاسی هم مورد هجوم دستگاه سرکوب ر‍ژيم قرار گرفته اند. روزی نیست که خبر دستگیری فعالین زنان، اجرای طرحهای ضد زن مانند طرح "حجاب و عفاف" و دستگیری و برخورد با زنان در خیابان ها و دانشگاه ها به بهانه بد حجابی و همچنین صدور احکام از سوی کمیته انضباطی دانشگاه و بی دادگاههای رژیم حاکم، مبنی بر صدور حکم زندانهای طولانی مدت برای فعالین دانشجویی و اجرای آن، اخراج از دانشگاه و محرومیت از تحصیل، تعلیق و محرومیت از خوابگاه و تحصیلات دانشجویی و رفاهی، را در رسانه ها ندیده و نشنیده باشیم. به راه انداختن اعدام ها و بگیر و ببندها، ایجاد فضای رعب در جامعه که علیه فعالین سیاسی در سطح وسیعی به راه افتاده است، بیانگر هراس و وحشت رژیم از این جنبش ها در متن اوضاع سیاسی کنونی است. بی شک ایجاد این گونه فشار و سرکوب ها صرفا بدین منظور صورت می گیرد که میان کارگران و سایر اقشار تهی دست و تحت استثمار جامعه رعب و وحشت ایجاد نمایند و آنان را از تلاش جهت کسب خواست و مطالبات برحقشان بازدارند.
تشدید این سرکوب ها در شرایطی اعمال می شود که کارگران و مردم آزادی خواه فاز جدید و فصل نوینی از مبارزه آزادی خواهانه و رادیکال خود را شروع کرده اند. خیزش توده ای که پایان یک دوره از مبارزات خود را با یک خیز رادیکال آغاز نموده، افقی نوین را در پرتو این جنبش گشوده است. اگر صحبت بر سر فاز جدیدی است که جنبش توده ای پیش گرفته است، بایستی با تامل وتعمق بر سر آن، روشن تر به آن پرداخت و با شکافتن جوانب گوناگون آن، و با ارزیابی دقیق و واقع بینانه از اوضاع سیاسی جاری، عملکرد رژیم را در برخورد با جنبشهای اجتماعی و مشخصن سرکوب و هجمه های فزاینده علیه جنبش کارگری و پیشروان این جنبش، بر متن اوضاع سیاسی کنونی را دریابیم.
با گذشت یک سال از خیزش توده ای اکنون سوالی پیش روی جامعه ایران و حتی جامعه جهانی قرار گرفته است که سرنوشت آنچه منجر به تظاهرات میلیونی در خیابان ها شد به کجا منتهی شده است؟ آیا بحران اقتصادی وسیاسی که دامنگیر رژیم بود اکنون به اتمام رسیده است؟ واگر حال این حضور اعتراضی در خیابان ها به چشم نمی خورد، آیا این مبارزات زیر ضرب سرکوب وحشیانه رژیم دچار رکود و به شکست کشانده شده است؟ این موضوع را سعی خواهیم کرد بیشتر باز کرده و جوانب آن را بیشتر بشکافیم.
درک واقع بینانه و ریشه یابی آنچه خیزیش توده ای را به همراه داشت، این امکان را به ما خواهد داد تا سَیر روند این مبارزات را شناخته و چشم اندازهای آتی آن را هم روشنتر سازیم. بدوا لازم است روندی را که جنبش توده ای در یک ساله اخیر پیمود را مختصرن بازگو نماییم. (هرچند قبلاً در مقاله "بازخواني جنبش توده اي جاری و چشم اندازهاي آتي" به این موضوع پرداخته ام). با گذشت سه دهه از عمر این رژیم سرکوبگر، کارگران و توده های ستم کش نه تنها تغییری در بهبود زندگی فلاکتبارشان ایجاد نشده است، بلکه تحت حاکمیت اسثتمار و سرکوب، فقر و گرسنگی به بالاترین حد خود رسیده است، طوری که حد فاصل فقر و رفاه، دره‌ای به عمق و پهنای درد و تنگدستی، گرسنگی و آزار هر روزه آنان شکل گرفته است. زنانی که شدیدترین بی حقوقی ها و ستم مضاعف تحت حاکمیت سرمایه داری اسلامی را با پوست و استخوان احساس میک نند. جوانانی که ابتدایی ترین حقوق انسانی از آنان سلب شده است و قربانیان اصلی معضلات اجتماعی همانند، بیکاری، اعتیاد، تجارت دختران جوان و فحشا و خشونت های گوناگون و باز هم جز سرکوب و زندان و محرومیت چیز دیگری در انتظارشان نخواهد بود.
جنبش توده ای و آزادیخوهانه مردم طی یک سال اخیر فراز و فرودهای فراوانی را از سر گذراند. آغاز این خیزش میلیونی اگرچه تقلب و کودتای انتخاباتی از سوی جناح نظامی- مالیِ سپاه پاسداران، بهانه ای شد تا مردم به جان آمده خشم فروخورده خود را با اعتراضات خیابانی و رودرویی با نیروهای سرکوبگر رژیم فریاد بزنند، اما ریشه آنچه این جنبش را در ابعادی به این گستردگی وارد عرصه مبارزه سیاسی کرد و کلیت رژیم را به چالش گرفت، عمیقن ناشی از محرومیت های فزاینده ای که طی این سه دهه بر اکثریت مردم ایران تحمیل شده است، می باشد. این فوران خشم و نفرت مردم ایران به وضع نابرابر کنونی بود و باز هم ریشه در خواست ومطالباتی بود که کارگران و توده های زحمتکش در سال 57 برای آن انقلاب و جانفشانی کردند، و اما! زیر ضرب همجمه های دردناکِ حاکمیت اسلامی سرمایه با کمک امپریالیسم غرب سرکوب و به خون کشیده شد. برآیند این واقعیت فرصتی شد تا مردم رنج دیده خواست و مطالبات پایمال شده شان را فریاد و برای کسب و تحقق آن، هر بهانه ای را غنمیت بشمارند، تا از وضع موجود رهایی یابند و یا حداقل گشایشی در وضعیت فلاکتبارشان ایجاد شود.
اگر بر ما روشن است که کارگران، زنان و جوانان و توده های زحمتکش تحت حاکمیت سرمایه داری اسلامی ایران (با همه جناح هایش) به جز فقر و تیره روزی، بی خانمانی، فقدان ابتدایی ترین حقوق و آزادی ها، ناعدالتی، گرانی و بیکاری و اختناق و سرکوب، چیزی عایدشان نشده و نخواهد شد و مبارزه برای کسب این مطالبات هم، به هر شیوه ممکن مورد هجمه های وحشیانه قرار می گیرد، پس توده های معترض در خیابان ها، دلیلی ندارند که مبارزات خود را به نتایج انتخابات و حذف جناح اصلاح طلبان حکومتی از سهم بری از سود اندوزی سرمایه و قرار گرفتن در نهاد و ارگان های اصلی رژیم، جهت استثمار و سرکوب بیشتر کارگران و زحمتکشان، محدود نمایند و چاره ای ندارند به جز پس زدن این بخش از حاکمیت و فراروی از چهارچوب قانون اساسی موجود، تا دست یابی به زندگی شایسته انسان و جامعه ای آزاد و برابر.
بحران اقتصادی و سیاسی که رژیم با آن دست به گریبان است، از بدو اعمال حاکمیت خویش با آن روبرو بوده و تاکنون هم نه تنها از دام این بحران رهایی نیافته است، بلکه شدت این بحران موجودیت آن را با خطر جدی مواجه ساخته است. بحران اقتصادی که تلاش های فراوانی جهت حل آن به کار گرفته شد با ناکامی جناحهای مختلف در حل آن، بحران سیاسی را عمیق و عمیقتر ساخته است. اکنون فشارهای سازمان بین الملل و دولت های سرمایه داری غربی بر تداوم و تشدید محاصره اقتصادی به دولت ایران، بر شدت بحران اقتصادی افزوده است. ازسوی دیگر رشد چشمگیر اعتراض و مبارزه کارگران و مردم ستم کش به وضع موجود در داخل، این رژیم را به لبه پرتگاه سوق داده است. تداوم چنین اوضاعی، شرایط فلاکت بارتری را بر کارگران و اکثریت توده های مردم تحمیل و تداوم زندگی را بر آنان دشوارتر خواهد ساخت. چرا که بار گران این بحران و هدفی که رژیم سرمایه در پی آن است، از طریق تحمیل زندگی زیر خط فقر، گرسنگی وبیکاری، گرفتن شیره جان آنها از طریق دست بردن به سفر خالی کارگران و در کل استثمار و به برده کشاندن هر چه بیشتر کارگران و مردم زحمتکش، جهت پایان دادن و یا تخفیف این بحران و ورشکستگی اقتصادی و ممانعت از تداوم بحران سیاسی را در پیش گرفته ودر پی فائق آمدن بر وضع موجود است.
عاملی که توده های معترض را به حرکت در آورد نه تنها پاسخی درخور که جواب گوی نیازمندی های کارگران و مردم زحمتکش باشد، نگرفته است، بلکه وخامت وضعیت اقتصادی و معیشتی روز به روز افزایش می یابد، بحران سیاسی همچنان پابرجاست و تا وقتی ریشه این بحران اقتصادی و سیاسی خشکانده نشود، قربانیان اصلی این بحران آرام نخواهند گرفت و مبارزه برای متحقق کردن خواست و مطالبات، واقعیتی اجتناب ناپذیر و جزء لاینفکی از مبارزه طبقاتی و آزادی خوهانه در سیستم طبقاتی و بحران زای سرمایه داری می باشد. بر پایه این اصل مهم عدم تداوم اعتراضات خیابانی، پایان این وضعیت بحرانی و خیزش توده ای نیست و نباید هم باشد، بلکه بنا به خصلت دیالکتیکی آن، این واقعیتی پایان ناپذیر است و این را باید «آغاز یک پایان» نامید. پایان فاز اول خیزشی بود که لازمه تغییر شکل مبارزه و آغاز دور جدید از مبارزه خود، در پرتو یک استراتژی روشن که مبارزه آتی این خیزش توده ای را با تعمق در مطالبات و هر چه طبقاتی تر کردن آن بسوی کسب پیروزی سوق دهد.
آنچه خیزش توده ای مردم در طول یک سال اخیر طی کرد، یکی از درخشان ترین دوران مبارزه آزادیخواهانه توده های به جان آمده علیه ناعدالتی و نابرابری بود و اما گذشت زمان واقعیت و افقهای روشن تری را بر روی توده های مردم آزادیخواه و رهبران آنان گشود؛ با گذشت هر روز از اعتراضات توده ای و رادیکال شدن آن در تعمیق مطالباتشان و در عین واحد سرکوب وحشیانه و خونین اعتراضات مردمی از سوی دیکتاتوری سرمایه داری حاکم و تلاش های ناکامی از سوی اصلاح طلبان حکومتی و لیبرال ها برای کنترل و تهی ساختن آن از ظرفیتهای انقلابی، به عین قابل وضوح بود که آنچه این مردم برای آن به پا خواسته اند؛ اولاً، قدرت و آمادگی کافی برای روبرویی با کلیت دم و دستگاه سرکوب حاکمیت و به زیر کشیدن آن را در چنین شرایطی را در توان ندارند و دستگاه زور و سرکوب طبقه حاکم همچنان قدرت سرکوب و به خون کشیدن توده های معترض را در توان دارد. دوماً، توده های کارگر و زحمتکش هنوز از سازماندهی و آگاهی لازم برخوردار نیستند و این شکل از اعتراضات خیابانی امکان و قدرت تحمیل مطالباتشان بر حاکمیت و بیرون کشیدن آن از حلقوم سرمایه و دولت حاکم ممکن نیست.
مردم مبارز و آزادی خواه هنوز تجارب انقلاب 57 را به خوبی به یاد دارند و در مبارزه خود بکار خواهند گرفت و می دانند که این عدم آمادگی کافی در سازمانیابی و متشکل شدن در حزب سراسری، تشکلهای توده ای کارگران، زنان و دیگر جنبشهای دمکراتیک و رادیکال از یک سو و فقدان یک استراتژی ناب سوسیالیستی که چشم انداز انقلاب آتی و کسب قدرت سیاسی را تعیین نماید، موجب شد تا از سوی جریانات اسلامی و با کمک بورژوازی غرب سرکوب و به شکست کشانده شود. و باز هم کسب تجارب ارزشمند و قابل اتکا در سیر روند رو به پیش مبارزات یک سال اخیر، رهبران و پیشروان رادیکال این جنبش را به تامل وا داشت تا زمینه های عینی پیشروی را دریابند و تظمین پیشروی و متحقق نمودن مطالباتشان را فراهم نمایند. از این رو لازم بود این مبارزات تغییر اساسی در تاکتیک و سبک کار و استراتژی سیاسی خود ایجاد نماید، تا بتواند در فرآیند این تغییرات افق روشن و رهایی بخش را پیش روی تودۀ میلیونی جامعه ایران بگشایند.
تغییر در تاکتیک و کاربرد صحیح آن بایستی منجر به کسب هدف مشخص شده در ممکن ترین راه و با کمترین هزینه بکار گرفته شود، و در این راه بهبودی در شرایط زندگیِ نیروی درگیر مبارزه ایجاد شود، بر تجربیات، سازماندهی و آگاهی طبقاتی و رهایی جویانه توده های در حال مبارزه بیافزاید. از این منظر تنها با داشتن یک ارزیابی دقیق و واقع بینانه از اوضاع سیاسی جاری، توازن قوای نیروهای متخاصم امکان تحقق و بکارگیری تاکتیک صحیح ممکن خواهد بود. با در نظر گرفتن این مهم، در شرایط کنونی تغییر در تاکتیک بایستی منجر به پشتیبانی و شرکت توده های مردم زحمتکش در ابعاد گسترده تر باشد، و به سطح آوردن شعارهایی که خواست و مطالبات وسعیترین توده های کارگران، زنان و جوانان را در بر گیرد، تا در متن این اوضاع در ابعاد اجتماعی توده گیر شود، و مبارزه برای کسب این مطالبات زمینه مادیِ قوی تر و عینی تری یابد و کسب هر کدام از آنها گشایشی را در زندگی توده های مردم ایجاد نماید.
وجود یک استراتژی رادیکال و طبقاتی، که اساسی ترین نقطه ضعفی بود که این جنبش در روند اعتراضات توده ای حامل آن بود، تحولی کیفی را در این مسیر طالب بود. استراتژی که بر محوریت طبقه کارگر و با حضور سازمانیافته و آگاه جنبش کارگری و البته در پرتو یک استراتژی ناب سوسیالیستی، رهبری این اعتراضات را در دست و در تحقق خواست و مطالبات طبقه کارگر و سایر اقشار تهی دست و مردم آزادیخواه، حرکت بسوی هدف تعیین شده را پیش ببرد؛ عدم حضور طبقه کارگر به مثابه یک طبقه، با صف مستقل و طبقاتی خود، متحد و متشکل یک واقعیت انکارناپذیر بود و این مهم موجب شد طبقه کارگر قادر به ناظر کردن سیاست و مطالبات طبقاتی خود بر متن مبارزات میلیونی نباشد. این واقعیت یکی از کمبودهای اساسی در تحولات پر تب و تاب یک سال گذشته بود. و این امر موجب شد تا قدرت سرکوب و به خون کشیدن آن از سوی رژیم حاکم فزونی یابد. همانطور که بارها گفت ایم، بدون حضور عینی جنبش کارگری، توده ای کردن و تعمیق مبارزات توده ای و آزادیخواهانه جاری در پیوند با جنبش کارگری، برداشتن گام های بعدی ناممکن و غیر قابل تصور خواهد بود. چرا که " اكثريت مردم جامعه، ‌مزد بگيران و حقوق بگيران و فروشندگان نيروي كار – ، كارگران- هستند و هم اينان هستند كه - چه با كار فكري و چه كار بدني و يدي - توليد كنندگان تمامي ثروت هاي مادي و معنوي جامعه اند. كدام دموكراسي عالي و كامل تر از اين خواهد بود كه اكثريتي كه همه نعمات مادي و معنوي را توليد مي كنند، قدرت راهبري جامعه را در دست داشته باشند؟" اکنون همه شاهد آن هستیم که رهایی مردم و کسب پیروزی جنبش توده ای تا چه حد معطوف به مبارزه طبقاتی طبقه کارگری است و در این مسیر نیاز عینی به شکل گیری تشکلهای مستقل و طبقاتی کارگری به یک امر ضروری و عاجل تبدیل شده است. به گفته کارل مارکس" ... کلیه ی جنبش هایی که تاکنون وجود داشته یا جنبش اقلیت بوده و یا خود به سود اقلیت انجام می گرفته است. جنبش کارگری، جبنش مستقل اکثریتی عظیم است که به سود اکثریت عظیم انجام می پذیرد. کارگران، یعنی تحتانی ترین قشر جامعه کنونی، نمی تواند بر خیزد و نمیتواند قد بر افرازد، بی آن که تمام روبنای شامل آن قشرهایی که جامعه رسمی را تشکیل می دهند، منفجر گردد... .
طبقه کارگر در کلیت خود، علی رغم استثمار مشدد سرمایه که بر دوش می کشد، بیش از دیگر اقشار جامعه از فقدان آزادی های سیاسی و اجتماعی، اختناق و سرکوب و از تمامی مصائب نظام سرمایه داری رنج و می برد. طبقه کارگر بنا بر خصلت و جایگاه طبقاتی که در جامعه سرمایه داری دارد، بدون کسب آزادی های دمکراتیک نظیر آزادی بیان، تشکل، اعتراض و اعتصاب، گام نهادن برای رهایی نهایی ممکن نخواهد بود. موقعیت طبقاتی و جایگاه عینی که در تولیدات اجتماعی و رمز سود آوری سرمایه در آن نهفته است؛ از این رو این طبقه کارگر خواهد بود تا با رسالت طبقاتی خود امکان به چالش کشیده سیستم سرمایه داری حاکم را داراست و کسب خواست های دمکراتیک عموم توده ها را بر دوش بگیرد. با رجوع به تاریخ اثبات كرده است که در پیشروی هر گام جنبش کارگری متشکل و نیرومند، آزادی و رفاهیات اجتماعی را به همراه داشته است و در سایه و با اتکا بر طبقه کارگر بوده است که مطالبات دمکراتیک و آزادی خواهانه اکثریت جامعه بر نظام استثمارگر تحمیل شده است و پیگیرترین نیروی خواستهای دمکراتیک سایر اقشار تهی دست جامعه طبقه کارگر است. از این رو، آن چه در متن خیزش توده ای حلقه مفقوده آن یعنی جنبش کارگری را با خود همراه نداشت، در روز جهاني كارگر پیوستگی این مبارزات رهایی بخش به رهبری جنبش کارگری را در برابر کل جامعه قرار داد. برگزاری مراسم روز جهانی کارگر، پایان یک دوره از مبارزه خیزیش توده ای و نقطه عطف و آغاز فصل نوین از مبارزات آزادیخوهانه و طبقاتی طبقه کارگر در روند جنبش توده ای جاری بود.
مبارزات کارگری در تداوم بحران اقتصادی وسیاسی و بنا به وضعیت دردناک و مشقت بار کارگران، اکنون به امری ضروری و غیر قابل گریز مبدل شده است. رشد آهنگ اعتراضات و اعتصابات کارگری روندی رو به ترقی گرفته است. بحران در کارخانه ها، بیکاری کارگران و پیوستن خیل عظیمی از آنان به ارتش عظیم بیکاران، عدم پرداخت حقوق و مزایای معوقه چندین ماهه کارگران، قراردهای سفید امضا، تعیین نرخ ناچیز دستمزدها که سه برابر زیر خط فقر میباشد و دهها بی حقوقی دیگر که کارگران را به تنگ آورده است، وضعیتی را شکل داده است که ساکت نشستن در کنج کارخانه و خانه هایشان به قیمت مرگ حتمی خود و خانواده هایشان منجر می شود. بدون شک تحت چنین شرایطی در آينده با موجی از گرسنگی مفرط، فقر گسترش‌يابنده، عدم دسترسی به منابع ضروری زندگی، فلاکت اقتصادی و… روبرو خواهيم شد. چنين وضعيتی بدون هيچ شبهه‌ای بيش از هر چيز به خانه‌خرابی و حتی مرگ و مير ميليون‌ها انسان از طبقات فرودست خواهد انجاميد. حضور ميليونی انسان‌های دست از جان شسته که ادامه روند فوق‌الذکر با مرگ برای آنان تفاوتی ندارد، بدون هيچ شک و شبهه‌ای موجب افزايش نارضايتی و فراروی آن از وضعيت فعلی خواهد شد. وضعیتی که کارگران را چنان به تنگ آورده است که آمار اعتراضات کارگری در کارخانه و کارگاهها رو به افزایش و به امری حیاتی برای تداوم زندگی و مقابله با زندگی برده وار اعمال شده بر کارگران تبدیل شده است. در چنين وضعيتی نقش نيروهای سرکوبگر بيش از گذشته بارز خواهد شد. از این رو تخاصمات و تقابل حاکمیت سرمایه داری و توده های کارگران و زحمتکشان سرنوشت اوضاع سیاسی جاری را رقم خواهد زد.
مبارزه توده ای و طبقاتی علیه مشقت و بی حقوقی که کارگران با آن روبرو هستند، تنها راه حل برای پایان دادن به این وضع موجود و یا حداقل ایجاد گشایش و تحمیل حداقلی از خواست و مطالبات کارگران بر سرمایه داران و دولت حامی آنان می باشد. اکنون جنبش کارگری طی فراز و نشیبهای فراوانی که تا کنون پیموده است گام های موثری در جهت تشکل یابی برداشته است. اگرچه کارگران در ایران هنوز از تشکل توده ای و سازمانیافته خود بهرمند نیستند، اما تلاش برای این امر مهم یک پایه ثابت و اصلی فعالیت و تلاش بی وقفه فعالین و پیشروان کارگری تبدیل شده است. اکنون این حقیقت بر همه عیان است که تا زمانی طبقه کارگر از تشکل طبقاتی و توده ای خود برخوردار نباشد، کسب هر درجه از خواست و مطالبات شان غیرممکن و غیر قابل تحقق خواهد بود. گام هایی که در این راستا از سوی کارگران و فعالین کارگری برداشته شده است، از یک سو منجر به ایجاد دو تشکل کارگری؛ سندیکای کارگران شرکت واحد و سندیکای کارگران هفت تپه و از دگر سو علنی شدن و به میدان آمدن بخشی از فعالین و رهبران کارگری، شکل گیری چندین کمیته کارگری و برپا کردن مراسم های اول ماه مه در خیابان ها، دستاوردهای مهمی را برای جنبش کارگری داشته است و توازن قوای اجتماعی را در تقابل با رژیم حاکم تا حدودی تغییر داده است. برداشتن این گامها تنها متکی به مبارزه خود کارگران، آن هم تحت شدیترین خفقان سیاسی، به یک امر گریز ناپذیر برای کارگران و فعالین کارگری تبدیل شده است.

موضوع فوق الذکر نه تنها بر فعالین و پیشروان کارگری و سوسیالیست، بلکه بر خود صاحبان سرمایه ودولت حامی آن هم عیان و روشن است. رژیم حاکم بر این امر واقف است که اگر جنبش کارگری نیرومند و متشکل میدان دار مبارزه علیه ستم و استثمار سرمایه شود و حرکت خود را در جهت تحقق خواست و مطالباتشان با چنین قدرتی پیش ببرد، سرنوشتی جدا از آنچه بر رژیم شاه آمد را به چشم نخواهد دید، که کارگران با قدرت مهیب و با به راه انداختن اعتصابات سراسری در شاه رگهای اقتصاد کشور، رژیم مستبد سرمایه داری شاه را ساقط و برای به دست گرفتن قدرت سیاسی گام برداشتند. همانطور که در فوق ذکر شد، اکنون بر متن تشدید بحران اقتصادی و سیاسی از یک سو و رشد چشمگیر جنبش کارگری و اعتراضات توده ای و حضور فعالین وپیشروان کارگری و سوسیالیست در در صف مقدم این مبارزات، رژیم سرمایه داری حاکم را در منگنه قرار داده است و رژیم هم نوک تیز حمله خود را بسوی دشمن اصلی خود، یعنی طبقه کارگر نشانه گرفته است. بی دلیل نیست که هر روز شاهد دستگیری، زندان طولانی مدت، شلاق، فشارهای فزاینده ای بر فعالین کارگری و خانواده های آنان هستیم. رژیم با این عمل ضد کارگری و در جهت ایجاد فضای رعب و وحشت، قصد دارد سد راه پیشروی جنبش کارگری شود، تا برای چند صباحی هم که شده، سرنوشت نامعلوم خود معلق بگذارند. با درک این واقعیت که طبقه کارگر با آن پتانسیل عظیم و بالقوه ای که در خود نهفته دارد، در هر امکان بالفعل شدن آن، تمام بساط بورژوازی و نهادهای سرکوبگر آن را به زباله دان تاریخ خواهد فرستاد. فعالین و پیشروان کارگری نوک کوه یخ جنبش عظیم طبقه کارگر هستند. از همين روست كه حاكميت سرمايه داري اسلامي ايران، فعالين كارگري و تشكل هاي كارگري مستقل را مورد تهاجم و سركوب قرار داده است و از سر استیصال و درماندگی قصد دارد این نوک تیز و برنده را به هر شیوه ممکن به عقب رانده و سرکوب نماید، تا نیرویی به پهنای جامعه به حرکت در نیاید.
سرکوب و اختناق یک نیاز عینی سرمایه و دولت حامی آن است. بدون وجود یک ارتش سازمان یافته و مسلح به سلاح های گرم و سرد، که در تقابل با مبارزات کارگری و آزادیخواهانه مردم قرار بگیرد، امکان بقاء برایش ناممکن خواهد بود. و اما باید گفت که میشود با نیزه سرکوب کرد، اما نمی شود بر سر نیزه ها نشست. پس تا زمانی که مناسبات طبقاتی و استثمارگرانه باقی است، مبارزه برای رهایی از این وضع جزء لاینفکی از مبارزه و تخاصمات دو طبقه در سیستم سرمایه داری خواهد بود. سرمایه داری و سیستم عریض و طول دولتش نیاز دارند که به هر طریق ممکن کارگران را استثمار واز شیره جان آنها جهت انباشت هر چه بشتر سرمایه بهره جویند، کارگران هم بنا به خصلت آشتی ناپذیر با نظام سرمایه و مبارزه طبقاتی این طبقه، با بقاء و موجودیت این سیستم گره خورده است و تا زمانی جامعه طبقاتی پابرجاست این مبارزه هم تا برچیدن بساط نظام طبقاتی، مالکیت خصوصی و کارمزدی تداوم خواهد یافت.
اکنون دیگر مبارزه برای سازمانیابی کارگران در تشکلهای مستقل توده ای و طبقاتی یه یک امر ضروری و حیاتی برای طبقه کارگر و فعالین آن تبدیل شده است. تشکل طبقاتی کارگران در این برهه حساس سیاسی، در قدم اول پاسخی دندان شکن به تعرضات و تهاجمات سرمایه و دولت حامی آن، مبارزه جهت بهبود در شرایط زندگی، گشایش فضای سیاسی و کسب حداقلی از آزادی برای توده های تحت ستم خواهد بود، و در قدم دوم طبقه کارگر را در هر اعتلای انقلابی برای کسب قدرت سیاسی آماده خواهد کرد. در واقع تشکل مستقل، هم استراتژی و هم تاکیک خواهد بود که گام برداشتن بسوی آن عاجلترین نیاز حیاتی جنبش کارگری و سایر جنبشهای اجتماعی در پرتو یک استراتژی ناب سوسیالیستی خواهد بود.
استراتژی سوسیالیستی که متکی به نیرو طبقه متشکل کارگران است، بجز بسیج این طبقه که تنها طبقه ای است که در حفظ و مناسبات تولیدی سرمایه داری هیچ منافعی نمی بیند، توفیق نخواهد یافت. استراتژی سوسیالیستی زمانی علمی و عملی خواهد شد، که در پیوند با جنبش طبقه کارگر قرار بگیرد. طبقه کارگر بنا به خصلت گریز ناپذیر آن در سیستم سرمایه داری، همیشه منافع جمعی و متشکل در تقابل با صاحبان سرمایه و دولت حاکم را در خود نهفته دارند، از آن قدرت تعیین کننده ای برخوردار است که میتوان با اتکا به آن پیشروی آتی را تامین و تضمین نمود. طبقه کارگری که قادر شده باشد رهبری کل جامعه را در این دگرگونی بزرگ سیاسی و اجتماعی بر عهده بگیرد. در جریان شکل گیری چنین مبارزه همه جانبه و طبقاتی، طبقه کارگر توان اجتماعی خود را می شناسد، از هر پیروزی، عقب نشینی و یا شکستی، برای تداوم حرکت خود نیرو می گیرد، آگاهتر می شود، سازمان یافته تر می شود و بدیل سیاسی خود را می سازد و بدان در مقیاس کل جامعه مقبولیت می بخشد. طبقه کارگر در این مسیر پر پیچ و خم تنها چیزی که از دست خواهد داد، زنجیرهای دست و پای شان خواهد بود.

مرداد 1389

برگرفته از نشریه سوسیالیست شماره ششم

مرداد ۲۱، ۱۳۸۹

نشریه سوسیالسیت شماره 6 منتشر شد


-----------------------------------------------------------
سرمقاله: سرکوب فعالین کارگری، مفرّی برای سرمایه داری اسلامی بحران زده


سالی که گذشت، سرشار از اخبار و گزارش هایی بود که همه آن ها از وضعیت دشوار و فلاکتبار عموم مردم و به ویژه کارگران و زحمتکشان خبر می داد و به وضوح قابل مشاهده است که این تنگنای غیر قابل وصف، در نتیجه مستقیم سیاست های اقتصادی رژیم اسلامی سرمایه بر دوش کارگران و زحمتکشان بار شده و می شود. اما علی رغم این وضعیت دهشتناک، طبقه کارگر میدان دار مبارزات یک سال گذشته نبود و تا مقطع اول ماه مه عملا جنبش کارگری و طبقه کارگر میدان دار عرصه مبارزه در خیابان ها نبود، اما با برگزاری مراسم اول ماه که درخششی چشمگیر در میان اعتراضات و مبارزات یک سال گذشته داشت، هم توجه جنبش کارگری و پیشروان آن نسبت به اهمیت نقش طبقه کارگر ... ادامه

مرداد ۱۹، ۱۳۸۹

کنگره دهم حزب کمونیست ایران با موفقیت برگزار شد

کنگره دهم حزب کمونيست ایران طی روزهای نیمه اول مرداد ماه 1389 برابر با ژوئیه 2010 برگزار گردید. این کنگره با حضور نمایندگان تشکیلات کومه له، نمایندگان تشکیلات خارج از کشور حزب، نمایندگان تشکیلات مخفی شهرها، اعضای کمیته مرکزی و شماری از اعضا و دوستان حزب که به عنوان ناظر در کنگره شرکت داشتند، همزمان در دو مکان با استفاده از شبکه اینترنتی که شرکت مستقیم همه رفقا را در مباحثات و تصمیم گیری ها تامین می کرد، برگزار شد.
کنگره با سرود انترناسیونال و یک دقیقه سکوت به نشانه گرامیداشت یاد جانباختگان راه آزادی و سوسیالیزم کار خود را آغاز کرد و به دنبال استماع گزارش چگونگی برگزاری انتخابات نمایندگان در حوزه های مختلف انتخاباتی و پاسخ به سئوالات مطرح شده در این زمینه، با تصویب اعتبارنامه نمایندگان و اعلام حضور اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان منتخب تشکیلات های مختلف، در دو سالن رسمیت خود را اعلام کرد و با تصویب آیین نامه داخلی کنگره، دستور جلسات و انتخاب هیئت رئیسه دائم ،کار خود را ادامه داد.
گزارش سیاسی و تشکیلاتی کمیته مرکزی حزب اولین دستور جلسه کنگره بود که با بخش ها و سرفصل ها مختلفی که داشت به محور اصلی مباحث کنگره تبدیل شد. در بخش مربوط به اوضاع جهانی، عمق و گستردگی بحران سرمایه داری در دوره کنونی بعنوان یکی از مهمترین تحولات جهانی مورد بحث و بررسی قرار گرفت. بحران کنونی که ریشه در ماهیت ذاتی نظام سرمایه داری دارد و در پایه ای ترین سطح تحلیل ناشی از گرایش نزولی نرخ سود در نظام تولید سرمایه داری است، نخستین نشانه هایش در بحران وام مسکن، ورشکسته شدن بانکها و سقوط بازار سهام در ایالات متحده آمریکا بروز پیدا کرد و به سرعت به نقاط دیگر جهان سرایت نمود. با توجه به ریشه های واقعی بحران، تزریق هزاران میلیارد دلار از پول مالیات مردم و از ثروت های عمومی از جانب دولت های سرمایه داری به بانک ها و مراکز مالی در حال ورشکسته شدن، تاکنون نتوانسته این بحران را مهار کند.
بحران موجود با رکود و به تعطیلی کشاندن شمار زیادی از مراکز تولیدی، بیکارسازی های میلیونی، کاهش دستمزدهای واقعی طبقه کارگر و کاهش قدرت خرید مردم در کشورهای مختلف جهان، حذف خدمات اجتماعی، تشدید فقر و بیکاری و ناامنی بیشتر برای اکثریت ساکنان روی زمین، نشان داد که راه حل سرمایه داران و دولت های حامی آنها برای مقابله با بحران، همان راه حل کلاسیک و جهانشمول بورژوایی یعنی تشدید استثمار و کاهش سهم طبقه کارگر و توده های مردم زحمتکش از ثروت جامعه است. همین راه حل سرمایه دارانه است که پیامد ها و عواقب ویرانگر خود را بر کار و زندگی و معیشت اکثریت ساکنین کره زمین نمایان ساخته است.
این بحران اقتصادی، در عین حال ورشکستگی سیاسی و ایدئولوژیک نظام سرمایه داری را نیز برملا کرد، دخالت گسترده دولت در اقتصاد را دوباره احیا کرد و با خود پایه های نئولیبرالیسمی که از دهه هشتاد قرن گذشته به پشتوانه ایدئولوژیک نظام سرمایه داری تبدیل شده بود را فروریخت و تمام پرنسیپ ها و قانونمندی های سیستم تولید مبتنی بر رقابت و بازار آزاد را به زیر سئوال برد.
بحران اقتصادی جاری علیرغم شرایط سخت و دشواری که از طریق گسترش فقر و بیکاری و حذف خدمات اجتماعی به مبارزه طبقه کارگر تحمیل کرده است، اما در همان حال بطور اجتناب ناپذیری گسترش مبارزه و اعتصابات توده ای طبقه کار گر را به دنبال داشته و بر این بستر زمینه های عینی و ذهنی تعرض و پیشروی جنبش سوسیالیستی را فراهم آورده است.
اوضاع خاورمیانه یکی دیگر از محورهای گزارش سیاسی بود که در کنگره مورد بحث قرار گرفت. خاورمیانه بدلیل وجود ذخایر عظیم نفتی، به دلیل موقعیت استثنائی جغرافیای سیاسی، به دلیل تداوم ستمگری دولت اسرائیل بر علیه مردم ستمدیده فلسطین، به دلیل حضور نظامی وسیع آمریکا، وجود یک حکومت اسلامی در ایران و نزاع قدرت های منطقه ای بر سر کسب موقعیت برتر در این منطقه هنوز یکی از بحرانی ترین مناطق جهان به شمار می رود. وجود کانون های بحران و بی ثباتی نظیر پاکستان و افغانستان در جوار منطقه خاورمیانه بر حساسیت این منطقه بازهم افزوده است. بن بست و افول ناسیونالیسم عرب به دلیل روندهای تاریخی، از صحنه خارج شدن احزاب طرفدار اتحاد شوروی، تداوم حاکمیت رژیم های دیکتاتوری در کشورهای منطقه، وجود تضادهای طبقاتی و عمیق تر شدن شکاف میان فقر و ثروت و نیز اعمال بی حقوقی های سیاسی و اجتماعی در این کشورها، همواره زمینه عینی رشد اعترضات عمومی علیه وضع موجود بوده اند. شکل گیری جریانات ارتجاعی اسلام سیاسی از شاخه های میانه رو و لیبرال تا شاخه های تندرو و بنیادگرای آن بر همین بستر شکل گرفتند که به دلیل بیگانگی بنیادی آنها با نیازهای واقعی مردم، یکی بعد از دیگری به انزوا گراییده و قدرت بسیج توده ای خود را از دست دادند.
در عراق در غیاب حضور سیاسی طبقه کارگر و نیروهای سیاسی پیشرو و مترقی مورد پشتیبانی مردم، عرصه سیاسی این کشور همچنان به صورت میدان دخالت و رقابت قدرت های منطقه ای و جهانی با مصالح و مطامع متفاوت باقی مانده است. این دخالت ها انتخابات و نتایج آنرا عملا از محتوا خالی ساخته است و می رود تا بار دیگر اصل توافق بر سر تقسیم قدرت را جایگزین معیار قرار دادن رای مردم نمایند. این پروسه در شرایطی جریان دارد که خشونت های تروریستی در این کشور تا کنون صدها هزار قربانی از مردم بی دفاع گرفته است و این واقعیت تلخ برقراری امنیت را به فوری ترین نیاز مردم عراق تبدیل کرده است.
کنگره در بحث حول اوضاع سیاسی ایران بطور مفصل به ارزیابی رویدادهای بعد از کودتای انتخاباتی و به ویژه خیزش توده ای مردم و اثرات دراز مدت آن بر فضای سیاسی و روندهای جاری در جامعه ایران پرداخت. کنگره تاکید نمود که تحولات سیاسی یک سال گذشته در ایران رویدادهایی ناگهانی و ابتدا به ساکن نبوده اند، بلکه ریشه در تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در تاریخ 32 سال گذشته ایران داشته است. کنگره در ارزیابی از اعتراضات توده ای یک سال گذشته و ترسیم چشم انداز سیاسی خاطر نشان کرد که این مبارزات در محتوای واقعی خود همان اهدافی را دارد که انقلاب ایران در سال 1357 داشت. آزادی، برابری ، رفاه اجتماعی و زندگی بهتر، خواست توده های بپاخاسته مردم ایران است. اما رژیم جمهوری اسلامی اساسا در ضدیت با چنین روندی به حیات خود ادامه می دهد و اصلاح طلبان حکومتی و لیبرال های سکولار بنا به ماهیت طبقاتی که دارند نه در پی رسیدن به این اهداف هستند و نه توان تامین آنرا دارند. همین واقعیات است که نه فقط سرنگونی جمهوری اسلامی بلکه روند تعمیق مبارزات مردم و افق شکل گیری یک آلترناتیو رادیکال و انقلابی را در پیشاروی جامعه قرار داده است.
کنگره ضمن مد نظر قرار دادن خطراتی که به دلیل فقدان یک رهبری رادیکال، وجود ابهام و ناروشنی در اهداف سیاسی مبارزات توده ای و همچنین خطر اعاده موقعیت از دست رفته اصلاح طلبان حکومتی، جنبش آزادیخواهانه مردم ایران را تهدید می کند، بر ضرورت کار آگاهگرانه در این زمینه و درس گرفتن از تجارب اولیه انقلاب 57، و بر نقش رهبران و پیشروان رادیکال جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی در این زمینه تاکید کرد.
کنگره بر این واقعیت انگشت گذاشت که پیروزی جنبش آزادیخواهانه مردم ایران در این نبرد سرنوشت ساز امری نیست که آسان بدست آید. آنانکه وعده پیروزی آسان و زودرس به مردم می دهند یا عوامفریبانی هستند که در عین مخالفت با رژیم اسلامی از تعمیق مبارزات انقلابی مردم و از افتادن آن به مسیر مبارزات ضد سرمایه داری در هراسند و یا در بهترین حالت اراده گرا و خوشباورند. در این مبارزه و نبرد فرسایشی علیه رژیم اسلامی که اکنون جریان دارد، برای پیروز شدن لازم است طبقه کارگر نبرد کنان و در مبارزه ای سنگر به سنگر شرایط زندگی و فعالیت خود را بهبود بخشد و در جریان رشد و پیشروی خود، توان رهبری خود را به جامعه نشان دهد و آلترناتیو سیاسی و اجتماعی خود را قدم به قدم شکل بدهد و به آن مقبولیت اجتماعی ببخشد. نیروهای سرکوبگر رژیم اسلامی را در میدان های این نبرد سیاسی و اجتماعی بایستی فرسوده و خنثی ساخت و در همان حال از کسب پیروزی های قدم به قدم و نیرومند شدن روز به روز این مبارزه حق طلبانه برای پیشروی های بعدی نیرو گرفت. کسانی که به فرسایشی بودن و طولانی بودن نسبی این نبرد نمی اندیشند چه بسا به دام تاکتیک ها و روش های ماجراجویانه و روحیه شکن خواهند افتاد و مردم را بدون آنکه آماده باشند به پای نبرد نهایی می کشانند.
کنگره در ادامه مباحث خود حول اوضاع سیاسی ایران، با اتکا به یک ارزیابی عینی از موقعیت دو طبقه اصلی جامعه و شرایط مبارزه طبقاتی در ایران و جایگاه و نقش اقشار بینابینی در این اوضاع، مبانی سیاست و تاکتیک های حزب کمونیست ایران در قبال شرایط کنونی را به روشنی بر شمرد.
در پیش گرفتن یک موضع سیاسی فعال در قبال شرایط حاضر، اتخاذ تاکتیک ها و سیاست هایی که به آگاهی طبقاتی کارگران و سازمانیابی آنان یاری می رساند، تاکید بر اهمیت تضعیف و به عقب راندن رژیم به منظور ایجاد فضای باز سیاسی و تاثیر آن بر مبارزات و تشکل یابی طبقه کارگر، برملا کردن هر چه بیشتر چهره واقعی اصلاح طلبان حکومتی، نشان دادن ظرفیت واقعی آنها در سرکوب جنبش های اجتماعی و کشتار کمونیست ها، تلاش برای دادن انسجام سیاسی و تشکیلاتی به جبهه سوم مبارزه علیه رژیم و نشان دادن محدودیت های تاکتیک جنگ و گریز خیابانی، گسترش فعالیت های روتین حزبی بر متن تداوم بحران سیاسی موجود، از جمله سیاست ها و وظایفی بودند که در کنگره مورد تاکید قرار گرفت.
در کنگره دهم موقعیت جنبش کارگری و همچنین جنبش زنان و جنبش دانشجویی به دلیل نقشی که هر کدام به نوبه خود در سیر تحولات سیاسی و اجتماعی دارند و هم به دلیل جایگاهی که این جنبش ها در تحقق استراتژی سیاسی حزب کمونیست ایران از آن برخوردارند مورد بررسی قرار گرفتند. در این مباحث موقعیت جنبش کارگری عمدتا از زاویه مهمترین و گرهی ترین معضل و مانعی که سر راه پیشروی جنبش کارگری و تشکل یابی کارگران قرار دارد مورد ارزیابی قرار گرفت.
در شرایطی که فشار اقتصادی طبقه کارگر را بطور اجتناب ناپذیری به مبارزه علیه وضع موجود سوق داده است، و در حالی که کارگران در جریان تجربه عینی مبارزه دریافته اند که بدون ایجاد تشکل های طبقاتی و توده ای خود نمی توانند به مطالباتشان برسند، اما کارگران همچنان فاقد تشکل های طبقاتی و توده ای مستقل از دولت هستند. کنگره در بحث حول موقعیت جنبش کارگری در همان حال که بر عامل سرکوب و اختناق سیاسی بعنوان مهمترین مانع سر راه تشکل یابی کارگران تاکید کرد، فاکتورهایی چون اوضاع وخامت بار اقتصادی کارگران، موقعیت کارگران در سازمان تولید، فعالیت نهادهای ضدکارگری رژیم، وجود گرایشات راست و بازدارنده در جنبش کارگری که با نگاه به بالا و چانه زنی با مقامات رژیم می کوشند تشکل های مورد نظر خود مبتنی بر اصل سه جانبه گرایی را ایجاد کنند، و همچنین وجود اختلاف آرا سیاسی ونظری در میان فعالین سوسیالیست جنبش کارگری بر سر مهمترین معضلاتی که پیشاروی جنبش کارگری و مبارزه طبقاتی قرار دارد را بعنوان دیگر موانع سر راه پیشروی طبقه کارگر مورد بحث و بررسی قرار داد.
کنگره ضمن تاکید بر این واقعیت که برپایی یک جنبش وسیع اجتماعی سوسیالیستی همواره از کانال صحت و توده گیر شدن استراتژی سیاسی سوسیالیستی می گذرد، و با صحت استراتژی سیاسی است که می توان جنبش های عظیم اجتماعی را با خود همراه کرد، با این وجود در شرایط کنونی تلاش برای انسجام سیاسی و نظری گرایش سوسیالیستی در درون جنبش کارگری را بعنوان یکی از اولویت های حزب کمونیست ایران بر شمرد. انسجام دادن به گرایش سوسیالیستی در درون جنبش کارگری در همان حال که به تشکل یابی توده ای و امر تحزب کارگران یاری می رساند، در خدمت و راستای استراتژی انقلاب کارگری نیز قرار دارد. از آنجا که کمک به ایجاد انسجام سیاسی و نظری گرایش سوسیالیستی در درجه اول از راه پاسخگویی به مهمترین معضلاتی که پیشاروی جنبش کارگری قرار دارد می گذرد، کنگره بار دیگر سیاست های حزب کمونیست ایران در زمینه سازمانیابی توده ای طبقه کارگر، اهمیت تشکل یابی حزبی کارگران، رابطه تشکل کارگری با احزاب سیاسی، سیاست در قبال همکاری و اتحاد عمل تشکل های کارگری و فعالین گرایشات مختلف در راستای ایجاد وحدت و یکپارچگی در صفوف مبارزه کارگران را تدقیق و مورد تاکید مجدد قرار داد.
کنگره دهم بیانیه ها و قظعنامه سراسری مراسم و آکسیونهای روز جهانی کارگر سال 89 را که طی آن بخشی از فعالین رادیکال و سوسیالیست جنبش کارگری ایران عزم خود را برای به میدان آوردن آگاهانه تر طبقه کارگر به درون جدال ها و کشمکش های اجتماعی این دوره نشان دادند، گامی به جلو و ارزنده ارزیابی کرد. روز جهانی کارگر امسال با افقی که رهبران و پیشروان کارگری پیشاروی کل جامعه قرار دادند تلاشی بود در راستای تامین رهبری رادیکال و انقلابی بر جنبش آزادیخواهانه مردم ایران.
کنگره در ادامه مباحثات خود، جنبش زنان را یکی از ستونهای انقلاب آتی در ایران ارزیابی کرد. انقلابی كه هر گام پیشروی آن در گرو آن است که پایه های ستم كشی زنان را متزلزل کند. جنبش زنان برای آنکه نیروی عظیم اجتماعی اش به نیروی ذخیره لیبرالیسم ایران و اصلاح طلبان حکومتی برای اصلاح جمهوری اسلامی تبدیل نشود و خواست های پایه ای اش قربانی بند و بست این جریانات واقع نگردد، راهی جز به میدان آوردن توده میلیونی زنان کارگر و زحمتکش حول خواست های رفاهی و اقتصادی و درپیش گرفتن استراتژی اتحاد با جنبش کارگری در پیشارو ندارد.
برای به میدان کشاندن زنان کارگر و زحمتکش نه تنها باید با ستم های ناشی از حاکمیت ارتجاعی مذهب و فرهنگ مردسالارانه در جامعه به مبارزه پرداخت، بلکه باید به ریشه های طبقاتی ستمکشی زنان دست برد. باید بر تمایز منافع زنان کارگر با زنان بورژوا و زنان متعلق به طبقات دارا انگشت گذاشت. مسئله اصلی زنان طبقه دارا در جامعه سرمایه داری برابری در حق مالکیت و برابری حقوقی و سیاسی با مردان بورژوا است. در حالی که نیازها، خواست ها، منافع و در نتیجه اهداف و شیوه مبارزه زنان کارگر و زحمتکش در تقابل با اهداف و شیوه مبارزه زنان طبقات دارا قرار دارد. اگر تحقق خواست ها و اهداف زنان بورژوا به ثبات جامعه سرمایه داری کمک می کند، اما تحقق مطالبات زنان کارگر زمینه را برای رشد و تکامل جنبش کارگری و تلاشی نظام سرمایه داری فراهم می آورد.
در تضاد منافع زنان بورژوا با زنان کارگر، فمینیست های لیبرال و فمینیست های اسلامی که در سال های اخیر در ائتلاف هایی مانند کمپین یک میلیون امضا، ائتلاف زنان اصلاح طلب، ائتلاف علیه تبعیض های جنسیتی گرد آمده اند و در فعالیت هایشان در پی تغییر قوانین تبعیض آمیز از مسیر تقویت رویکرد نواندیشی دینی و ارتقا مشارکت زنان در قدرت سیاسی بودند، در جنبش زنان از مناقع همین زنان بورژوا دفاع می کنند. فمینیست های اسلامی و لیبرال نه تنها از حقوق زنان بورژوا در چهار چوب مناسبات سرمایه داری جمهوری اسلامی دفاع می کنند بلکه تلاش می کنند محتوای انقلابی و ضد سرمایه دارانه جنبش زنان را به اعتبار ماهیت خواست هایی که زنان کارگر دارند از این جنبش بگیرند. این جریانات می خواهند مبارزه اکثریت زنان جامعه برای آزادی و رسیدن به خواست هایشان که ماهیتی دمکراتیک و رادیکال دارد و به این اعتبار جنبشی سیاسی و طبقاتی است را جنبشی غیر سیاسی و غیر طبقاتی جلوه دهند.
در تقابل با انواع گرایشات بورژوایی در درون جنبش زنان باید به توده زنان نشان داد که ايجاد زمینه های مادی و اقتصادی برابری های حقوقی بین زنان و مردان مستقیما در گرو تعرض به حریم مقدس مالکیت خصوصی سرمایه داری است. همین واقعیات مادی جامعه سرمایه داری است که جنبش زنان را در مسیر مبارزه برای تحقق خواست هایش و دست بردن به ریشه های بی حقوقی و ستمکشی خود به سوی اتحاد استراتژیک با جنبش کارگری سوق می دهد.
جنبش دانشجویی علیرغم تشدید فشار دستگاه سرکوب رژیم اسلامی علیه فعالین آن، تحت تاثیر اعتراضات توده ای بعد از کودتای انتخاباتی، بحران سیاسی در جامعه و توازن قوای جدیدی که شکل گرفته است، در ابعاد گسترده تری پا به میدان گذاشته است. مضمون شعارها و مطالبات جنبش دانشجویی در این دوره عمدتا سیاسی هستند و پیوستگی این جنبش با اعتراضات توده ای در خارج از محیط دانشگاه را نشان می دهد. همانطور که روند تاکنونی و نیز تجربه هم نشان داده است جنبش دانشجویی به دلیل موقعیت عینی و بافت اجتماعی آن، در غیاب یک جامعه تحزب یافته که فعالیت احزاب سیاسی در آن بطور آزادانه در جریان باشد، عمدتا از جنبش های اجتماعی موجود در جامعه تاثیر می پذیرد.
از همین رو با توجه به شرایط ویژه جامعه ایران و تغییر توازن قوای کنونی به نفع جبهه مبارزات رادیکال و آزادیخواهانه، جنبش دانشجویی می تواند با دخالت فعالین و پیشروان رادیکال و کمونیست نقش الهام بخش و پیشتاز خود را در جنبش آزادیخواهانه مردم ایران ایفا کند. ایفای این نقش در گرو در پیش گرفتن استراتژی سوسیالیستی از جانب کل جنبش دانشجویی است. گرایش سوسیالیستی و رادیکال اگر چه به دنبال ضربات آذر ماه 1386 در موقعیت دشواری برای کسب هژمونی بر جنبش دانشجویی روبرو شد، اما با توجه به تلاش هایی که در زمینه تجدید سازمان این گرایش صورت گرفته، فاکتورهایی که مورد اشاره قرار گرفت و همچنین نیاز این جنبش، زمینه عینی برای کسب نقش رهبری کننده گرایش سوسیالیستی فراهم شده است.
فعالین و پیشروان رادیکال و چپ و سوسیالیست، لازم است که زمینه های گسترش فعالیت های خود در متن توده ای شدن جنبش دانشجویی را بشناسند. اكنون چه از لحاظ زمینه اجتماعی و چه از لحاظ توازن قوای مبارزاتی و روند رادیکالیزه شدن اعتراضات توده ای، امكان آن فراهم آمده است كه جنبش دانشجویی را از زیر نفوذ لیبرالیسم بورژوائی ایران و اصلاح طلبان حكومتی و تشکل های وابسته به آنها بیرون کشید و زمینه های عملی اتحاد و پیوند جنبش دانشجویی با جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی را فراهم آورد. در راستای همین اهداف و پاسخ به این نیاز واقعی است که گرایشات مختلف رادیکال و سوسیالیستی در درون جنبش دانشجویی علیرغم اختلافات نظری که با هم دارند می توانند با اتحاد عمل و همکاری های خود مانع آن شوند که جریانات لیبرال و اصلاح طلبان حکومتی ظرفیت آزادیخواهانه جنبش دانشجویی را در خدمت اهداف بورژوائی و ارتجاعی خود قرار دهند.
کنگره حزب از آنجا که کنگره چهاردهم کومه له را پیش رو داشت، ارزیابی از موقعیت جنبش انقلابی کردستان را به کنگره کومه له واگذار کرد.
کنگره در ادامه بحث حول گزارش سیاسی بر ضرورت تلاش برای شکل دادن به یک قطب سیاسی چپ و رادیکال تاکید کرد. مبانی سیاست ما در زمینه همکاری و اتحاد عمل با نیروهای چپ و رادیکال که یکی از ارکان شکل دادن به قطب سیاسی چپ و رادیکال در جامعه است در برنامه حزب کمونبست ایران و سند استراتژی حزب مصوب کنگره نهم آمده است:
"حزب کمونيست ايران از آنجا که پيگيرانه براي بهبود زندگي اجتماعي کارگران و توده هاي محروم مبارزه مي کند، لذا از هر مبارزه آزاديخواهانه و حق طلبانه بر عليه جمهوري اسلامي و هر جنبشي که پيگيرانه خواهان از ميان برداشتن اشکال مختلف تبعيضات جنسي، مذهبي، ملي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي باشد پشتيباني مي نماید.
بر این اساس همکاري هاي عملي در اين زمينه بر اصل احساس مسئوليت در قبال سرنوشت جنبش های توده اي و حرکت هاي مبارزاتي و ضرورت به پيروزي رساندن آنها، کمک به تقویت گرایش سوسیالیستی در جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو در سطح جامعه، مد نظر قراردادن توازن قواي واقعي سياسي و طبقاتي در هر مقطع و اتخاذ سیاست و تاکتیک متناسب با آن استوار خواهد بود.
بر اساس مبانی فوق سیاست ما در ارتباط با نیروهای چپ و رادیکال در دو سطح ادامه داشته است: یکی در داخل کشور و رو به فعالین حزب و مبارزین چپ وسوسیالیست، و دیگری در برخورد با احزاب و سازمان های سیاسی.
از نظر ما همکاری و اتحاد عمل فعالین و پیشروان رادیکال و سوسیالیست در درون جنبش های اجتماعی در ایران و اتحاد عمل های سیاسی بین نیروهای چپ و سوسیالیست می تواند به شکل گیری یک قطب سیاسی چپ در مقابل رژیم جمهوری اسلامی و کل نیروهای رنگارنگ اپوزیسیون بورژوائی یاری رساند. گسترش این نوع همکاری ها و بر بستر آن شکل گیری یک قطب سیاسی چپ در جامعه زمینه ها و فضای سیاسی مناسب تری برای دیالوگ و جدال سیاسی و نظری بر سر مسائل اساسی تر را در بین نیروهای دخیل در سرنوشت این جنبش فراهم می آورد.
بعد از اعلام کفایت بحث حول گزارش سیاسی، کنگره دهم پس از شنیدن گزارش عملکرد ارگان های مختلف تشکیلاتی حزب، تشکیلات خارج از کشور، کمیته تشکیلات داخل شهرها، رادیو صدای حزب کمونیست ایران، نشریه جهان امروز، سایت های اینترنتی حزب، بخش مالی و کارکرد کمیته مرکزی، از زوایای مختلف و در جهت بهبود فعالیت های حزب این گزارش را نیز مورد نقد و بحث و گفتگو قرار داد.
کنگره در مبحث بررسی قرارها و قطعنامه های پیشنهادی، کلیات گزارش سیاسی کمیته مرکزی به کنگره را تایید کرد و تدقیق و آماده کردن آن برای انتشار را با توجه به مباحث کنگره به کمیته مرکزی منتخب کنگره سپرد.
آخرین دستور جلسه کنگره انتخابات کمیته مرکزی بود که در این بخش کنگره از میان اعضای خود 19 نفر را بعنوان اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران انتخاب نمود که عباتند از رفقا: روناک آشناگر، شوکی احمدی، هلمت احمدیان، نصرت تیمور زاده، بارزان حسن پور، رئوف پرستار، احمد صالحی، شمسی خرمی، فرهاد شعبانی، حسن شمسی، هیوا عبدی، ابراهیم علیزاده، احمد عزیز پور، محمد کمالی، صلاح مازوجی، جلال محمد نژاد، صدیقه محمدی، پویا محمدی، سروه ناصری.
سرانجام کنگره دهم با سخنان اختتامیه یکی از رفقای هیئت برگزاری کنگره و نیز پخش سرود انترناسیونال سرود همبستگی جهانی طبقه کارگر، به کار خود پایان داد.
کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران
مرداد 1389- اوت 2010

مرداد ۰۸، ۱۳۸۹

ضرورت تشديد مبارزه متحدانه برای رهائی زندانیان سیاسی در بند


بر اساس اخبار و گزارشاتي كه از زندانهاي رژيم اسلامي به خارج از زندان رسيده است، طي روزهاي اخير جلادان حكومت اسلامي فشار بر زندانيان سياسي را افزايش داده اند.
گزارشها حاكيست كه ارتباط زندانيان سياسي به ويژه شماري از زندانيان سياسي محكوم به اعدام كه در بند 350 زندان اوين به سر مي برند به صورت ناگهاني با خانواده هايشان قطع شده است. اين در حالي است كه زندانبانان رژيم رفتار وحشيانه اي با خانواده هاي اين زندانيان دارند و از پاسخگويي به آنان خودداري مي كنند. همزمان و طي روزهاي اخير فشار عليه زندانيان سياسي و انتقال برخي از آنان به سلولهاي انفرادي در زندانهاي اوين و گوهردشت كرج افزايش يافته و شماري از زندانيان زندان اوين در اعتراض به اين وضعيت دست به اعتصاب غذا زده اند.
سران رژیم جمهوری اسلامی که این روزها برای تداوم حاکمیت خود تنها حربه ارعاب و سرکوب را در دست دارند، با هدف زهر چشم گرفتن از مردم مبارز فشار بر زندانیان سیاسی را تشدید کرده و به خیال خود می خواهند از ادامه اعتراضات مردم جلوگیری نمایند. جمهوری اسلامی با اتکا به زندان، شکنجه، اعدام و گسترش ترس ناشی از آنها در جامعه سرکار مانده است. حاکمیت موجود در ایران که در آن سپاه پاسداران دست بالا را پیدا کرده، نه تنها علیه مبارزان فعال در تطاهراتها، اکسیونها، تشکلهای سیاسی و مبارزاتی، دستگیری، زندان، شکنجه و اعدام و یا تهدید ناشی از آنها را به کار میگیرد، بلکه برای پیشگیری از پیوستن مردم معترض به صفوف مبارزات کارگری، متشکل و توده‌ای کنونی نیز به همین ابزار سرکوب متوسل شده و میشود. این دقیقا سیاستی است که در کردستان و سایر نقاط ایران راهنمای نیروهای سرکوبگر است. بنا به این جهات مبارزه علیه دستگیریها، زندان، شکنجه، اعدام و خنثی کردن ترس ناشی از آنها در جامعه امری حیاتی است.
ادامه بحران سیاسی، تشدید بحران اقتصادی، ناتوانی رژیم در غلبه بر مشکلات متعدد در این عرصه ها، انزوای بین المللی، گسترش اعتراضات اجتماعی و رادیکال شدن شعارها و مطالبات جنبشهای اجتماعی، همه و همه سران رژیم اسلامی را در موقعیتی قرار داده که برای جلوگیری از ادامه این روند به هر جنایت و اقدامی متوسل می شوند، اما تمامی واقعیتهای عینی جامعه نشان می دهد که این سیاستها عملا نتیجه عکس داشته و رژیم نتوانسته با این گونه اقدامات مردم ایران را مرعوب سازد.
فشارها و رفتارهای ضد انسانی که این روزها علیه زندانیان و بویژه زندانیان سیاسی در زندانهای رژیم جمهوری اسلامی اعمال می شود سیاستی است که از همان ابتدای سرکار آمدن رژیم اسلامی تاکنون علیه زندانیان سیاسی اعمال شده است. جانیان و چاقو کشان این قربانیان خود نظام سرمایه جمهوری اسلامی را به جان زندانیان سیاسی انداختن، زندانیان را در وضعیت غیر انسانی بهداشتی و معیشتی قرار دادن، انسانها را در انتظار اجرای حکم اعدام قرار دادن، اینها همه گوشه هایی از اعمال فشار و شکنجه رژیم اسلامی علیه زندانیان سیاسی است.
اما اگر رژیم فشار بر زندانیان را به منظور ارعاب مردم در بیرون زندانها دنبال می کند، ضرورت دفاع از زندانیان سیاسی و وادار ساختن رژیم به عقب نشینی در این میدان دو چندان می شود. از اینرو شعار "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" همه جا باید طنین انداز شود. نبایستی اجازه داد انسانهایی که برای دفاع از برنامه سیاسیشان، برای دفاع از عقاید و باورهایشان، برای اعتراض به ستم و سرکوب، استثمار و نابرابری و تبعیض، برای اعتراض به دیکتاتوری حاکم به زندانها افتاده اند، خود را تنها احساس کنند. پژواک صدای اعتراض مردم در بیرون از زندانها نیروی مقاومت و اراده زندانیان در پشت میله های زندان را تقویت خواهد کرد.
هیچکس را نباید بجرم مبارزه برای حقوق خود، بجرم اعتراض علیه فلاکت و ستمگریهای موجود، بجرم داشتن عقیده مخالف و انجام فعالیت سیاسی بازداشت و زندانی کرد. اگر قرار است کسی در کنج زندانها باشد، این عاملین و مسببان وضع موجود هستند که باید به زندان بروند، یعنی همان کسانی که فرزندان مردم را به زندان و زیر شکنجه می برند، همان کسانی که جگر گوشگان مردم را می کشند و در گورهای بی نام و نشان دفن می کنند، یعنی آنان که ثروت جامعه را به غارت می برند و این بار عظیم رنج و محرومیت و بیحقوقی را بر مردم تحمیل کرده اند.
همه آحاد جامعه باید از آزادی بی قید و شرط سیاسی، آزادی فعالیت سیاسی و تشکیل احزاب،آزادی عقیده و تبلیغ آن، آزادی بیان و مطبوعات، آزادی اجتماعات، تظاهرات، اعتصاب،تحصن، و آزادی تشکیل سندیکا، و هر نوع تشکل صنفی و سیاسی دیگر برخوردار باشند.
رژیم جمهوری اسلامی در مقابل نیروی اعتراض و مبارزه مردم درمانده است، نبايد مجال بيابد تا با سلاح زندان صفوفمان را مرعوب کند و به عقب براند. بايد در میان خروش فریاد ما برای بیرون کشیدن اسرای در بندمان برخود بلرزد. برای آزادی تمامی زندانیان سیاسی که بخشی از مبارزه مردم ایران برای آزادی است، باید در هر مکان و در هر تجمعی فریاد "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" سر داده شود. باید رژیم را نه تنها برای توقف دستگیری فعالین سیاسی تحت فشار گذاشت، بلکه بایستی آزادی زندانیان سیاسی و بازداشت شدگان اعتراضات اخیر را به رژیم تحمیل کرد.

گفتار روز تلويزيون كومه له
7 مردادماه 1389
29 جولای 2010

تیر ۱۷، ۱۳۸۹

بیانیه مشترک4 سازمان و گروه دانشجویی و جوانان به مناسبت 18 تیر ماه، سالگرد حادثه کوی دانشگاه تهران

11 سال از واقعه ای می گذرد که دانشجویان به درستی بدان نام «16آذری دیگر» داده بودند.
حادثه 18 تیرماه ، درست دو دهه پس از استقرار استبداد سرمایه داری اسلامی، نخستین ضربه سنگینی بود که بر فرق حاکمیت اسلامی فرود آمد و طبق سنت، دانشجویان پیشتاز این جدال خونین بودند و هزینه های گزافی نیز بابت آن متحمل شدند. اما گستره این نبرد خونین، از محدوده دانشگاه ها فرا تر رفت و به دیگر نقاط و شهرهای دیگر نیز گسترش یافت و مردم خارج از محدوده دانشگاه ها و خوابگاه های دانشجویی را نیز درگیر اعتراضات کرد.
18تیرماه 78، گرچه در کمتر از 2سال از به قدرت رسیدن خاتمی رئیس جمهور اصلاح طلبان به وقوع پیوست، اما دقیقا نقطه شروعی برای سرخوردگی عمومی از اصلاح طلبان و امکان وقوع جزئی ترین رفرم ها توسط ایشان و در چارچوب های حاکمیت سرمایه داری اسلامی بود، به ویزه این که کم تر از یک سال از وقوع قتل های زنجیره ای گذشته بود.
اعتراضات رادیکال مقطع 18تیر 78 بیش از چند روز به درازا نکشید و به یاری خود اصلاح طلبان و بازوهای اجرایی آن ها در دانشگاه ها که دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی بود به انحراف کشیده شد و خاموش گردید تا برای همه روشن شود که مرزهای محافظه کاران و اصلاح طلبان در این کشور تا چه حد مخدوش است و بر اساس ضرورت های حاکم بر منافع مشترک ایشان، چرا جماعت اصلاح طلب و دیگر ایادی درون یا بیرون از حاکمیت ایشان، نمی توانند سردمداران خواست آزادی و برابری باشند.
اکنون بیش از یک سال است که از مبارزات رادیکال مردم آزادی خواه می گذرد و اصلاح طلبان بار دیگر تلاشی مذبوحانه نمودند که مردم را برای تامین منافعشان به دنباله های خود بدل نمایند اما درست از همان روزهای نخست پس از نمایش انتخابات ریاست جمهوری، انبوه مردم معترض و به جان آمده، اصلاح طلبان را نیز غافلگیر کردند و این بار این اصلاح طلبان بودند که به ناچار از اعتراضات پیوسته مردم پیروی کردند و با این حال در برهه های مختلف و با ابزارهای گوناگون کوشیدند که اعتراضات و مبارزات مردم را کانالیزه کرده، محدود و خاموش کنند اما هرچه زمان گذشت، این مبارزات عمیق تر و رادیکال تر گردید و به تدریج از توهم ها نسبت به رفرمیست ها کاسته شد.
اکنون دور جدیدی از مبارزات آغاز شده است که دیگر هم خوانی با حضور بلاواسطه مردم در خیابان ها به عنوان تنها شکل بروز اعتراضات و پیگیری مبارزات ندارد. از اول ماه امسال طبقه کارگر ایران به عنوان کلیدی ترین نیروی اجتماعی برای پیشبرد مبارزات عمومی جاری وارد عرصه مبارزه ای آگاهانه گردید تا اعتراضات و مبارزات پراکنده کارگران، و حضور بی انسجام آن ها در مبارزات خیابانی، بی شکل و بی افق نماند. دور جدید مبارزه، تنها با سازمان یابی نیروهای معترض اجتماعی معنا دارد که در این بین سازمان یابی کارگران، به ویژه با توجه به شرایط دهشتناک اقتصادی در سال جاری، اهمیتی استراتژیک و تعیین کننده دارد. اکنون دیگر برای همه روشن است که مبارزه در عرصه خیابان ها بدون سازمان یافتگی نیروهای مبارز، بی معناست و بدون سازمان یافتگی طبقه کارگر و بی آن که این طبقه پرچمدار و رهبر این مبارزات باشد، به راحتی قابل برگشت و عقب نشینی خواهد بود.
18تیرماه سمبل عبور از اصلاح طلبی است و جنبش رادیکال دانشجویی نیز در این برهه باید رسالت افشای رفرمیست ها و فریاد «نه!» به آن ها را بر دوش بگیرد و به خوبی به انجام برساند و بیش از پیش ضربانش را با نبض جنبش پیشرو کارگری هماهنگ نماید.
پیروز باد مبارزات رادیکال و پیشرو جنبش دانشجویی!



زنده باد مبارزات، اتحّاد و مقاومت توده های مردم!



گسترده باد اعتراضات و اعتصابات مردمی به رهبری طبقه کارگر و متحدین آن!



دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران
تحاد دانشجویان ضد فاشیست ایران

تیر ۰۵، ۱۳۸۹

سیاست های رژیم علیه زنان محکوم به شکست است


مقامات ریز و درشت جمهوری اسلامی ویژگی های منفی زیادی دارند که فقط یکی از آنها وقاحت است. رئیس دولت همواره ادعا کرده و میکند که رژیم در مدیریت جهان شرکت میکنند. در همین راستا یک مقام رژيم ادعا کرده که "اشتغال زنان ایرانی الگوی مناسبی برای جهان امروز است." او حضور فقط 16 درصد از زنان در عرصه‌ کار را یک دستاورد شمرده و تحقق آنرا ناشی از عنایت رژیم اسلامی به زنان دانست.
بی حقوقی تحمیل شده به زنان و از جمله زنان کارگر و شاغل توسط جمهوری اسلامی امری آشکار است. همین حضور 16 درصدی زنان در عرصه‌ اشتغال خود نمونه‌ برجسته از اعمال اجحاف و تبعیض علیه زنان توسط رژیمی به تمامی مردسالار است. جمهوری اسلامی و بویژه دولت های نهم و دهم منظما زنان را از بازار کار رسمی، که با شبه‌ قانون هائی حمایت می شود، به بازار کار سیاه و فاقد هرگونه پشتیبانی قانونی رانده است. آمارها نشان می دهند که در سال 85 در برابر 18 میلیون مرد رسما شاغل فقط 3 میلیون زن شغل رسمی داشته‌اند. در کنار این تبعیض آشکار در دادن فرصت شغلی به زنان، در بازار کار رسمی میزان بیکاری در میان زنان دو برابر مردان بوده‌ است. طبق همین آمارها فرصت های موجود برای اشتغال زنان بویژه از سال 85 به بعد مداوما در حال کاهش بوده است. برای نمونه اشتغال زنان دیپلمه به بالا در 5 سال گذشته از 97 درصد به 90 درصد کاهش یافته است. این در حالی است که آمار زنانی که دارای تحصیلات دیپلم به بالا هستند روز به روز در حال افزایش بوده است. به عنوان مثال در سال 88 بیش از شصت درصد از 3 و نیم میلیون دانشجویان ایران زن بوده‌اند. گذشته از ازیاد تبعیض علیه زنان، به کارگیری حربه‌ فشار و فریبکاری علیه آنان برای پرداختن به کار خانگی و دور ماندن از بستر اصلی جامعه نیز در حال افزایش بوده است. جمهوری اسلامی از بازنشستگی زود هنگام و نیمه وقت کردن کار زنان نیز به خاطر راندن آنان از بستر اصلی جامعه سود برده است.
روند بیکار سازی و بیرون راندن زنان از بستر اصلی جامعه توسط جمهوری اسلامی دلایل گوناگونی دارد. دو عنصر اقتصاد و سیاست در این مورد نقشی کلیدی بازی میکنند و در میان این دو نیز نقش عامل سیاست بر نقش اقتصاد می چربد. رژیم جمهوری اسلامی درگیر یک بحران رو به افزایش اقتصادی است. این بحران به دلیل وضع بحرانی دنیای سرمایه‌داری و تحریمهای اقتصادی تشدید شده است. بیکاری چند میلیونی و در حال افزایش محصول این وضعیت است. جمهوری اسلامی امیدوار است با تحمیل بیکاری بیشتر بر زنان، مردان شاغل را تا حدودی از خود راضی نگهدارد. در ضمن راندن زنان از اشتغال رسمی و ناچار نمودن آنها به دست زدن به کارهای بسیار کم درآمد در میدان کار غیر رسمی موجب رضایت سرمایه‌داران می شود، سرمایه‌دارانی که در دل این بحران روز به روز از جمهوری اسلامی ناخشنودتر می شوند. در عرصه‌ سیاسی نیز باید اشاره کرد که رژیم طی سالیان گذشته شاهد مبارزه‌ زنان علیه خود بوده است. این مبارزه در تظاهرات ها و کشمکش های یکسال گذشته بسیار برجسته‌تر از هر دوره‌ای بوده است. وجود صدها هزار زن و دختر شجاع در صف مقدم رویاروئی ها با ماموران رژیم در تظاهرات خیابانی جمهوری اسلامی را به این قناعت رسانده تا زنان را از جامعه و از عرصه‌ کار رسمی بیرون براند و با تحمیل فقر و گرسنگی آنها را از پرداختن به امور سیاسی و مبارزاتی باز دارد. در ضمن این رژیم با پیاده کردن طرح های نظیر "حجاب و عفاف" و تقویت مرد سالاری ضمن راضی نگهداشتن مردان مرتجع کوشش کرده حتی آمدن به خیابان و بیرون آمدن از خانه‌ را برای زنان مشکل و مشکل تر سازد.
سیاست منزوی کردن زنان در جامعه‌ کار بسیار مشکلی برای جمهوری اسلامی است. سرنوشت زنان و مردان در جامعه‌ تحت سلطه‌ جمهوری اسلامی بیش از گذشته به هم گره خورده است. تمام کارگران پیشرو و همه‌ مردان آزاده خواهان برابری کامل زن و مرد در عرصه‌های اجتماعی و اقتصادی و رفع کلیه تبعیضات حقوقی و فرهنگی و اجتماعی علیه زنان بوده و برای تحقق آنها مبارزه کرده‌ و می کنند. در ضمن گرایش رادیکال در جنبش زنان با سمت گیری سوسیالیستی می کوشد با نجات دادن جنبش زنان از دست نخبگان لیبرال و از طریق جلب توده‌ زنان به مبارزه تحقق مطالبات مذکور را تسهیل کند. در ضمن تلاش برای تحقق این مطالبات در دل مبارزات توده‌ای و آزادیخواهانه‌ سال گذشته تقویت شده است. در کنار این عوامل مثبت، ضعف دایما در حال افزایش جمهوری اسلامی و گرفتار آمدن آن در چنبره‌ بحرانهای سیاسی و اقتصادی بستری را میسازند که می توانند شکست سیاست های ضد زن جمهوری اسلامی در زمان کوتاه‌تری رقم بزنند.
با تشدید مبارزه علیه نظام سرمایه‌داری و رژیم خدمتگزار آن می توان کاری کرد که سیاست های ضد زن جمهوری اسلامی زودتر از حد انتظار به شکست کشانده شود. برای اینکار باید گرایش لیبرالی و نخبه‌گرا در جنبش زنان تضعیف شده و گرایش رادیکال و سوسیالیستی در آن تقویت گردد. لازم است با مبارزه علیه فقر و بیکاری در کل جامعه ترتیبی داد تا زنان مجبور نشوند با کمترین دستمزدها و محرومیت از تمام حقوق برای کارفرماها جان بکنند و نائی برای پرداختن به مبارزه‌ سیاسی در آنان باقی نماند. باید در کنار تلاش برای سازمان دادن زنان و مردان کارگر در تشکل های طبقاتی و سیاسی تواما برای سازمان دادن توده‌ای زنان در تشکل های ویژه‌ خودشان نیز کوشید. جمهوری اسلامی برای نجات حیات ننگین خود زنان را از هر نظر زیر فشار گذاشته و با فریبکاری می کوشد بی حقوقی های آنان را دستاورد جلوه دهد. وظیفه‌ کمونیست ها و کارگران پیشرو این است که این رژیم خدمتگزار سرمایه‌ را درست در همین جا با شکست مواجه سازند.

گفتار روز تلويزيون كومه له
5 تیر ماه 1389
26 ژوئن 2010
سايت حزب کمونیست ایران http://www.cpiran.org/
سايت کومه له http://www.komalah.org/old/farsi/index.htm
سايت پيام http://www.payam.nu/

خرداد ۲۷، ۱۳۸۹

اتحاد جنبش دانشجویی با جنبش کارگری، افقی نوین در دانشگاه و وظایف فعالین سوسیالیست

میثم مردوخ

با نیم نگاهی به آنچه در سال 88 كه به دنبال اعتراضات توده‌ای مردم بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری به وقوع پيوست، روند رادیکالیزه شدن این مبارزات در هر گام پیشروی و البته بدون رهبری منسجم و سوسیالیستی به عین قابل مشاهده بود. اگرچه جریانات راست و لیبرال (با تمام جناح های رنگارنگش) در داخل و خارج و با کمک رسانه های بورژوازی جهانی تلاش بی وقفه و البته ناکام برای کنترل این مبارزات و محصور کردن آن در چهارچوب تنگ سیاست لیبرالی خود و قانون اساسی رژیم را با جدیت دنبال کردند، اما این روند رادیکالیزم مبارزات توده های به جان آمده و ستم کش ایران و البته بخش قابل توجه آن را که دانشجویان و جوانان تشکیل داده بودند، روند پیشروی سریع و قابل پیش بینی در پس زدن جناح اصلاح طلب رژيم را طی کرد و به نقطه ای رسیدند که دیگر نه تنها رژیم هار سرمایه داری اسلامی، بلکه جناح رانده شده از قدرت هم تاب تحمل و دیدن این واقعیت را نداشتند. همه با یک ائتلاف غیر رسمی و البته عملی از هیچ کوششی برای سرکوب و اخته کردن این مبارزات آزادی خواهانه کوتاهی نکردند. از سرکوب، کشتار و اعدام گرفته تا به کار بردن سیاست فریب و سترون سازی توده ها (از سوی جناح موسوم به موج سبز به رهبری موسوی و کروبی و خاتمی ) هر چه در چنته داشتند در گرو سرکوب و کنترل این مبارزات گذاشتند. اما آن چه مهم و مورد توجه است، نه تنها توده های آزادی خواه و مبارز مرعوب این سیاست نشدند و نه تنها فریب دنباله روی از هیچ جناح بورژوازی را نخوردند بلکه آن چه در جریان است پیشروی مبارزات نوید بخش و قابل اتکا برای توده های زحمتکش خواهد بود.
روندی را که این مبارزات طی کرد نقطه اوج رادیکالیزم خود را در اول ماه مه روز جهانی کارگر به همه نشان داد. اگرچه اعتراضات توده ای با تظاهرات خیابانی شروع و با گذشت زمان از آن کاسته شد، اما مردم معترض و آزادي خواه با درک درستی از اینکه این مبارزات تنها با تغییر و کاربست راهکارها و سبک کارِ نوینی برای احقاق حقوق لگد مال شده خود میتوانند پیشروی و پیروزی آن را تضمین نماید، از اين رو در سير پيشروي اين مبارزات، كارگران و مردم به جان آمده روز جهاني كارگر را به روز مبارزه عليه نظام سرمايه داري حاکم، بي حقوقي ها، استبداد و ناعدالتي تبديل كردند. روز جهانی کارگر نقطه عطفی بود که مبارزات طبقه کارگر ومردم آزادی خواهانه در سه دهۀ اخير و مشخصا سیر صعودی اعتراضات یک ساله اخیر را طی کرده بودند و بایستی در وضعیت کنونی و در روز جهانی کارگر، که نماد اتحاد طبقاتی کارگران و زحمتکشان علیه نظم کاپیتالیسم است، توازن قوا را با اتکا به نیروی تعیین کننده طبقه کارگر به نفع توده ها تغییر دهند. آن چه طی این پروسه مبارزاتی حلقه مفقوده آن یعنی جنبش متشکل کارگری را با خود همراه نداشت، در روز جهاني كارگر پیوستگی این مبارزات رهایی بخش به رهبری جنبش کارگری را در برابر کل جامعه قرار داد.
روز جهانی کارگر در ایران اگرچه از سوی جناحهای مختلف بورژوازی، از سران رژیم سرمایه گرفته تا رهبران موج سبز و لیبرال های خارج کشور همه و همه از کارگر و حقوق آنها دهان گشودن و فریبندگی و ناکارامدی خود را بیش از همیشه عیان ساختند، اما با ابتکار عمل و زحمات قابل تحسین رهبران و فعالین کارگری سوسياليست و جریانات چپ و سوسیالیستی در داخل و خارج، جنبش کارگری نه تنها به زائده و ابزار هیچ کدام از جناح های بورژوازی تبدیل نشد، بلكه به عین هر آن چه در توان داشتند نیروی مستقل و رادیکال و طبقاتی خود را نیرومندتر وارد عرصه مبارزات سیاسی کرد. ولی تنها چیزی که مهم و قابل توجه بود این است که رمز اینکه کلیه جناحها بورژوازی و حتی سران حاکمیت سرمایه هم تلاش می کردند سخنی برای کارگران داشته باشند!؟ ریشه در قدرت مندی طبقه کارگر در تغییر و تحولات اجتماعی دارد. واقعیت این است که با تجربه تاریخی و آن نیرویی تعیین کننده ای که سرنوشت هر جامعه طبقاتی را به خود گره زده است طبقه کارگر متشکل و سازمانیافته بوده و خواهد بود. بحران عمیق اقتصادی و سیاسی که سراپا این نظم کهن سرمایه داری اسلامی ایران را در برگرفته، عملا روند رو به رشد اعتراضات کارگری را به همراه داشته و در روند پیشروی آن جامعه را ناگزیر به تغییراتی خواهد کرد. این وزن و موقعیت و توانمندی طبقه کارگر است که این جانیان انسان، سیستم و جناح های مختلف بورژوازیِ ضد کارگری را وا داشته تا هر آن چه در توان دارند این جنبش را کنترل و سترون سازند.
روز جهانی کارگر در ایران علی رغم حضور وسیع و گسترده نیروهای امنیتی و چماق به دستان سرمایه و با وجود تلاشهایی از از سوی رسانه های بورژوایی غرب نظیر صدای امریکا و رادیو فردا که سعی در به هم زدن و تحریف ساعت برگزاری مراسم داشتند، در تهران و تعدادی از شهرهای ایران با حضور کارگران، فعالین پیشرو کارگری، دانشجویی و زنان و توده ای مردم آزادی خواه این روز را گرامی داشتند و به جناح های راست و ارتجاعی سرمایه نشان دادن که جنبش کارگری ايران نه تنها به نیروی ذخیره آن ها تبدیل نخواهد شد بلکه هر چه در توان دارند برای پیشروی و تشکل یابی طبقاتی و توده‌ای کارگران گام برخواهند داشت.
و اما آن چه قابل توجه و مورد بحث ما خواهد بود، حضور دانشجویان و فعالین سوسیالیست آن و تلاش آن ها برای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر بود. جنبش دانشجویی که در نیم قرن اخیر یکی از جنبشهای پیشتاز و رادیکال اجتماعی بوده است اکنون و بعد از طی کردن فراز و نشیب های فراوانی وارد دوره مهمی از مبارزات اجتماعی در فضای سیاسی ایران شده است. گرایش چپ و سوسیالیستی جنبش دانشجویی در این مقطع از مبارزه سیاسی، خود از یک طرف نتیجه برآمد مبارزات طبقاتی و پیشروی جنبش کارگری و از طرف دیگر نتیجه بن بست استراتژیک دفتر تحکیم وحدت و جریانات رفراندوم طلب سکولار بوده است. شرکت در برگزاری مراسم و اکسیون های روز جهانی کارگر هم دنباله این سیر پیشروی جنبش رادیکال دانشجویی بوده است. بنا به گزارشی که از سوی شورای برگزاری روز جهانی کارگر منتشر شد در چند دانشگاه، دانشجویان به مناسبت روز جهانی کارگر دست به تجمع های اعتراضی زدند. از جمله در دانشگاه های تهران، بروجرد، مشهد، کرمان، آزاد تهران، علم و صنعت و شهرکرد.
در دانشگاه تهران شعارهای "دانشجو کارگر اتحاد اتحاد " و "مرگ بر دیکتاتور" و"دیکتاتور حیا کن دانشگاه رو رها کن" توسط دانشجویان سر داده شد. دانشجویان بعد از حدود ۲ ساعت تجمع اعتراضی به حضور احمدی نژاد، به قصد پیوستن به صفوف کارگران دانشگاه را ترک کردند.
در بروجرد و در روز جهانی کارگر در دانشگاه این شهر، کارگران و نمایندگان کارگران نیز شرکت داشتند. دانشجویان برای ابراز همبستگی و اتحاد، از کارگران برای این مراسم دعوت کرده بودند و با تاکید بر مطالبات کارگران، خواهان رفع تبعیض و ستم بر کارگران شدند. مطالباتی که دانشجویان بر آن تاکید داشتند، از جمله افزایش دستمزدها و ایجاد اشتغال و امنیت شغلی برای همه و افزایش امکانات رفاهی بود.
دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد در بزرگ داشت روز جهانی کارگر، علی رغم فضای سنگین سرکوب و کنترل دانشجویان امروز صبح در کلاس های درس شرکت نکردند و کلاس ها را تعطیل کردند. دانشجویان همچنین از گرفتن غذا از سلف سرویس دانشگاه امتناع کردند.
دانشجویان دانشگاه آزاد شهرکرد و دانشجویان دانشگاه آزاد تهران مرکز در روز جهانی کارگر و در حمایت و همبستگی با کارگران در این روز دست به اعتصاب غذا زدند.
دانشجویان دانشگاه علم و صنعت نیز در بزرگداشت روز جهانی کارگر و در همبستگی و حمایت از کارگران در سالن غذاخوری دانشگاه تجمع و سرود خوانی کردند. حراست دانشگاه به دانشجویانی که مراسم را آغاز کرده بودند حمله کرده و مانع پیوستن سایر دانشجویان به آنان شد.
واقعیتی را که مي‌بایستي از این گزارش استنتاج کرد، روند رادیکالیزه شدن و گشودن افقی نوین در پرتو مبارزات آزادی خواهانه و سوسیالیستی در دانشگاه است. این گام مهمی است که بخش چپ و سوسیالیستی آن برداشته و مسیر ایجاد اتحاد و همبستگی با جنبش کارگری را در پیش گرفته‌اند. حضور دانشجویان در مراسم اول ماه در دانشگاه و اکسیون های روز کارگر در چندین شهر مختلف و شعار "کارگر دانشجو، اتحاد اتحاد" نقطه عطف و عظمت مبارزات دانشجویان و بخش چپ آن در مسیر مبارزات سوسياليستي تاکنون آن بوده است.
این که در دانشگاه استراتژی اتحاد جنبش دانشجویی با جنبش کارگری پیگیری و به مثابه افق رهایی بخش و اجتناب ناپذیر تبدیل شده است از این واقعیت سرچشمه میگیرد که در جامعه ای که اکثریت آن را توده های کارگر و زحمتکش تشکیل داده اند و مناسبات تولیدی سرمایه داری موجودیت خود را تنها با استثمار و به غارت بردن حاصل کار کارگران و اکثریت جامعه حفظ خواهد کرد. دانشجویانی زیادی که خود از خانواده های کارگری و اقشار زحمتکش جامعه هستند که خود هم با تحمل بار طاقت فرسای زندگی شاق خانواده هایشان وارد دانشگاه شده اند. از اینکه دانشجویان وضعیت تلخ و فلاکتبار اکثریت توده های مردم و کارگران را در فقر و سیه روزی شاهد هستند که چگونه با محرومیت های فزاینده زندگی خود را تامین می کنند. به دنبال فارغ التحصیل شدنشان از دانشگاه عملا بازار کار منتظر حضور نيروي كار آن ها خواهند بود و همان مناسبات استثمار و نابرابری طبقاتی بر آنان نيز تحمیل خواهد شد و یا این که شبح بیکاری از هم اکنون بر آینده بسیاری از این دانشجویان سایه افکنده است، و به خیل عظیم ارتش ذخیر کار می پیوندند که بنابر گزارشات منتشره اکنون بیشتر از 30 درصد از فارغ التحصیلان کشور بیکار هستند. اینکه دانشجویان در دانشگاه با فقدان هر گونه آزادی روبرو هستند و مدام از سوی چماق به دستان سرمایه سرکوب می شوند و اعتراض به این مناسبات فورا و بی درنگ با برخورد شدید مامورین امنیتی و حراست روبرو خواهند شد. به معنای واقعی استبداد و اختناق سياسي ریشه عینی در نظام سرمایه داری اسلامی ایران دارد و بر متن چنین وضعیتی خواهد بود که دانشجویان سراغ افق و استراتژی را خواهند گرفت که کسب مطالبات و خواست های آزادیخواهانه شان قابل حصول باشد.
جنبش دانشجویی و مشخصا بخش چپ و سوسیالیستی آن به مثابه جریان سیاسی و پیشرو در جامعه سرمایه داری اسلامی و اختناق زده تنها با ارجاع به جامعه و پیگیری مطالبات دمکراتیک و آزادیخواهانه به رادیکالترین شکل ممکن نمایندگی و در تحقق آن گام بردارد، امر ضروري و عاجل در برداشتن هر گام آن خواهد بود. در عين حال رادیکال ترین و عمیق ترین مطالبات دموکراتیک جامعه ایران در شرایط کنونی در حیطه خواسته های جنبشهای اجتماعی مختلف بروز و ظهور یافته است. بنابراین بخش چپ و سوسیالیستی جنبش دانشجویی در مقابل انواع مختلف استراتژی های دست راستی که در مقابل این جنبش مطرح می گردند، باید گزینه رجوع به جنبش های اجتماعی را، با هدف تقویت قطب سوسیالیستی، طرح و معرفی و مشخصا جنبش های کارگری و زنان و دفاع از آزادي هاي دموكراتيك در سطح جامعه به رهبری طبقه کارگر را در این راستا مد نظر خود قرار دهد. در این حالت جنبش دانشجویی به حیطه ای بدل می گردد که بدنه و بافت وظایف و مشغله هایش را امور مربوط به جنبشهای اجتماعی دیگر تشکیل می دهند.
در مسیر مبارزه برای کسب آزادی های سیاسی، جنبش دانشجویی باید بداند که به همیاری کدام نیروی اجتماعی می تواند اتکا کند و پاسخ به این سوال را در نیرویی بیابد که قدرت تحمیل آزادی های سیاسی و حقوق دموکراتیک به استبداد حاکم را داراست . مبارزات اجتماعی و سیاسی جنبش کارگری به علت نیاز ساختاری آن به تشکل با اشکال گوناگون خفقان سیاسی آشتی ناپذیر است و به مبارزه برای کسب آزادی های دموکراتیک در سطح عمومی گره خورده است. مکان این طبقه در تولید و خصلت گریز ناپذیر جمعی مبارزه اش به او جایگاهی می دهد که برای هیچ یک از طبقات و اقشار تحت ستم موجود نیست. زمانی که توده های طبقه کارگر در سطح وسیع به مبارزه برخیزند قدرت تحمیل حقوق دموکراتیک و آزادی های سیاسی به استبداد حاکم را خواهند یافت و ایجاد تشکلهای توده ای کارگران گامی اساسی به سوی دموکراتیزه کردن فضای سیاسی و کسب حقوق پایدار است.
از این روست که دانشجویان کسب خواست و مطالبات خود را در اتحاد با جنبش کارگری می بینند و تحقق آن را به پیشروی و تشکل یابی طبقه کارگر گره زده اند. برای این مهم دانشگاه کانونی برای دفاع از حقوق و مطالبات طبقه کارگر و رهبری آن برای احقاق حقوق پایمال شده‌اشان در جامعه سرمایه داری تبدیل شده است. به این معنا که براي كسب هر گونه خواست مطالبات دمكراتيك و آزادي هاي سياسي در سطح جامعه در گروه به میدان آمدن جنبش كارگري متشكل و سازمانيافته است و با طرح اين مساله كه تنها با مبارزه طبقاتي طبقه كارگر در اتحاد با ساير جنبش هاي دمكراتيك و آزادي خواهانه پيشبرد امر دمكراتيزاسيون در جامعه خواهد بود كه اين مساله كاملا استراتژيك و سوسياليستي است. در برهه حساس کنونی نیز می بینیم که تا چه حد سرنوشت آزادي و رهايي مردم ایران به مبارزات " ارتش قدرتمند و مهيب " جنبش کارگري گره خورده است و تا کجا چشم ها به سوی مبارزات طبقاتی کارگران دوخته شده است.
به معنای واقعی آن افق نوید بخشی سوسياليستي که در دانشگاه با تلاش های بی وقفه فعالین چپ و سوسیالیست شکل گرفته است، لازم است که این شکل از مبارزات سیاسی باید پا به عرصه فراتری گذارد و در شکل گرفتن قطب سوسیالسیتی در تقابل با حاکمیت سرمایه داری و جناح های و گروه های مختلف راست و لیبرالی گام بردارند و این روند را بیش از هر زمانی تقویت نمایند.
دانشجويان چپ و سوسياليست در دانشگاه ها لازم و ضروريست تا هر آن چه در توان دارند با توده گير كردن خواست و مطالبات آزادي خواهانه و دمكراتيك در بین دانشجویان، ایجاد تشكل هاي مستقل و راديكالي را كه بستري براي رهبري و هماهنگ كردن اعتراضات دانشجويان را در خود جمع و با سمت و سو دادن به آن از به هرز رفتن اعتراضات خودجوش و فاقد رهبري جلوگيري نمايند. از اين رو قبل از هرچيز اتحاد نيروهاي چپ و سوسياليست براي آن چه در فوق ذكر شد امري ضروري و عاجل است. بدون رهبري راديكال با افقی سوسیالیستی، زمينه هاي عيني در جنبش دانشجويي وجود دارد تا جريانات راست و بورژوايي از آن براي مقاصد سياسي (كه به هيچ وجه منافع توده‌هاي دانشجو را در بر نداشته و نخواهد داشت) بهره برداری خواهد شد. اگر بخواهيم دانشگاه كانون مبارزه براي احقاق مطالبات دمكراتيك و آزادي خواهانه دانشجویان باشد، مکانی براي مبارزه عليه آپارتايد جنسي، سركوب زنان، تحميق افكار ارتجاعي و قوانين مذهبي تبديل شود، فعاليت در جهت تبليغ و ترويج سوسياليسم (به مثابه افق رهايي بخش انسان) و پيگيري و همبستگي مبارزات دانشجويان با ساير جنبش هاي دمكراتيك و طبقاتي طبقه كارگر حفظ و تداوم و تضمين يابد، بدون يك رهبري سوسياليستي براي پيشروي در اين راستا و لزوم تشكل يابي آن، امكان تحقق هر آن چه گفتيم را غير ممكن ميسازد. يعني آن چه دانشجويان سوسياليست بر آن تاكيد دارند، با طرح مقوله «اتحاد جنبشهاي دموکراتيک حول جنبش کارگري»، و بحث «نمايندگي افق پرولتري در جنبش دانشجويي» سعي و تلاش براي تبليغ و ترويج اين مساله به چشم انداز نويني براي كليت دانشگاه برگزينند و بخش چپ دانشجويي را به اين امر مهم دعوت نمايند تا در راه تشكل يابي طبقه كارگر و غلبه بر موانع عيني و ذهني آن را به هسته اصلي استرات‍ژيك خود بدل سازد.
در عرصه مبارزه سیاسی هم عملا نیروهای موجود جامعه به دو قطب اصلی (سوسیالیسم و بورژوازی) در تقابل با هم قرار گرفته اند. در همه جنبش های اجتماعی این دو گرایش در مبارزه ای رو در رو و تنگاتنگ به پیش می روند. لیبرالیسم که گرایش غالب بورژوازی است در جنبش کارگری خود را در شکل رفرمیسم، در جنبش زنان کمپین یک ملیون امضاء و فمنیسم اسلامی، و درجنبش دانشجویی لیبرالیسم و ناسیوالیسم (شامل سوسیال دمکراسی) خود را نمایان کرده است. فعالین سوسیالیست جنبش دانشجویی بنا به جایگاهی که در آن قرار گرفته اند و از موقعیت بهتر و از پتانسیل و آگاهی طبقاتی بالاتر بر خوردار هستند و به مثابه پیشروان جنبش سوسیالیستی بایستی در همه عرصه های مبارزه نظری، سیاسی و عملی در سطح اجتماعی به شکلی وسیع به نقد همه جانبه لیبرالیسم بپردازند. لیبرالیسم می تواند نیروی اصلی در برابر جنبش سوسیالیستی قرار بگیرد. پیشروی جنبش سوسیالیستی به شکل وسیع و مشخصا در جنبش دانشجویی تنها از مسیر نقد و افشای ماهیت طبقاتی و سیاسی لیبرالیسم می گذرد. غافل شدن در مقابله بی وقفه با لیبرالیسم می تواند به قیمت پس روی جنبش سوسیالیستی منجر شود. مبارزه خود بخودی جنبش های اجتماعی را اگر مبارزین و فعالین سوسیالیست رهبری و به دست نگیرند به زائیده لیبرالیسم تبدیل خواهد شد و عملا این جنبش ها عقیم جریانات راست و بورژوازی خواهند شد.
به گفته مارکس "سلاح انتقاد یقینا نمی تواند جایگزین انتقاد بوسیله اسلحه شود. قهر مادی را باید بوسیله قهر مادی سرنگون کرد. ولی تئوری هم به مجرد این که توده گیر شود به قهر مادی مبدل می گردد، تئوری می تواند توده گیر شود به محض این که توده ها محمل تظاهر آن گردد و توده ها زمانی محمل تظاهر تئوری می شوند که تئوری رادیکال باشد. رادیکال بودن یعنی دست به ریشه مسائل بردن و برای انسان ریشه خود انسان است..."

خرداد 89 - مه 2010
برگرفته از نشریه سوسیالیست شماره پنجم
***