تیر ۰۵، ۱۳۸۹

سیاست های رژیم علیه زنان محکوم به شکست است


مقامات ریز و درشت جمهوری اسلامی ویژگی های منفی زیادی دارند که فقط یکی از آنها وقاحت است. رئیس دولت همواره ادعا کرده و میکند که رژیم در مدیریت جهان شرکت میکنند. در همین راستا یک مقام رژيم ادعا کرده که "اشتغال زنان ایرانی الگوی مناسبی برای جهان امروز است." او حضور فقط 16 درصد از زنان در عرصه‌ کار را یک دستاورد شمرده و تحقق آنرا ناشی از عنایت رژیم اسلامی به زنان دانست.
بی حقوقی تحمیل شده به زنان و از جمله زنان کارگر و شاغل توسط جمهوری اسلامی امری آشکار است. همین حضور 16 درصدی زنان در عرصه‌ اشتغال خود نمونه‌ برجسته از اعمال اجحاف و تبعیض علیه زنان توسط رژیمی به تمامی مردسالار است. جمهوری اسلامی و بویژه دولت های نهم و دهم منظما زنان را از بازار کار رسمی، که با شبه‌ قانون هائی حمایت می شود، به بازار کار سیاه و فاقد هرگونه پشتیبانی قانونی رانده است. آمارها نشان می دهند که در سال 85 در برابر 18 میلیون مرد رسما شاغل فقط 3 میلیون زن شغل رسمی داشته‌اند. در کنار این تبعیض آشکار در دادن فرصت شغلی به زنان، در بازار کار رسمی میزان بیکاری در میان زنان دو برابر مردان بوده‌ است. طبق همین آمارها فرصت های موجود برای اشتغال زنان بویژه از سال 85 به بعد مداوما در حال کاهش بوده است. برای نمونه اشتغال زنان دیپلمه به بالا در 5 سال گذشته از 97 درصد به 90 درصد کاهش یافته است. این در حالی است که آمار زنانی که دارای تحصیلات دیپلم به بالا هستند روز به روز در حال افزایش بوده است. به عنوان مثال در سال 88 بیش از شصت درصد از 3 و نیم میلیون دانشجویان ایران زن بوده‌اند. گذشته از ازیاد تبعیض علیه زنان، به کارگیری حربه‌ فشار و فریبکاری علیه آنان برای پرداختن به کار خانگی و دور ماندن از بستر اصلی جامعه نیز در حال افزایش بوده است. جمهوری اسلامی از بازنشستگی زود هنگام و نیمه وقت کردن کار زنان نیز به خاطر راندن آنان از بستر اصلی جامعه سود برده است.
روند بیکار سازی و بیرون راندن زنان از بستر اصلی جامعه توسط جمهوری اسلامی دلایل گوناگونی دارد. دو عنصر اقتصاد و سیاست در این مورد نقشی کلیدی بازی میکنند و در میان این دو نیز نقش عامل سیاست بر نقش اقتصاد می چربد. رژیم جمهوری اسلامی درگیر یک بحران رو به افزایش اقتصادی است. این بحران به دلیل وضع بحرانی دنیای سرمایه‌داری و تحریمهای اقتصادی تشدید شده است. بیکاری چند میلیونی و در حال افزایش محصول این وضعیت است. جمهوری اسلامی امیدوار است با تحمیل بیکاری بیشتر بر زنان، مردان شاغل را تا حدودی از خود راضی نگهدارد. در ضمن راندن زنان از اشتغال رسمی و ناچار نمودن آنها به دست زدن به کارهای بسیار کم درآمد در میدان کار غیر رسمی موجب رضایت سرمایه‌داران می شود، سرمایه‌دارانی که در دل این بحران روز به روز از جمهوری اسلامی ناخشنودتر می شوند. در عرصه‌ سیاسی نیز باید اشاره کرد که رژیم طی سالیان گذشته شاهد مبارزه‌ زنان علیه خود بوده است. این مبارزه در تظاهرات ها و کشمکش های یکسال گذشته بسیار برجسته‌تر از هر دوره‌ای بوده است. وجود صدها هزار زن و دختر شجاع در صف مقدم رویاروئی ها با ماموران رژیم در تظاهرات خیابانی جمهوری اسلامی را به این قناعت رسانده تا زنان را از جامعه و از عرصه‌ کار رسمی بیرون براند و با تحمیل فقر و گرسنگی آنها را از پرداختن به امور سیاسی و مبارزاتی باز دارد. در ضمن این رژیم با پیاده کردن طرح های نظیر "حجاب و عفاف" و تقویت مرد سالاری ضمن راضی نگهداشتن مردان مرتجع کوشش کرده حتی آمدن به خیابان و بیرون آمدن از خانه‌ را برای زنان مشکل و مشکل تر سازد.
سیاست منزوی کردن زنان در جامعه‌ کار بسیار مشکلی برای جمهوری اسلامی است. سرنوشت زنان و مردان در جامعه‌ تحت سلطه‌ جمهوری اسلامی بیش از گذشته به هم گره خورده است. تمام کارگران پیشرو و همه‌ مردان آزاده خواهان برابری کامل زن و مرد در عرصه‌های اجتماعی و اقتصادی و رفع کلیه تبعیضات حقوقی و فرهنگی و اجتماعی علیه زنان بوده و برای تحقق آنها مبارزه کرده‌ و می کنند. در ضمن گرایش رادیکال در جنبش زنان با سمت گیری سوسیالیستی می کوشد با نجات دادن جنبش زنان از دست نخبگان لیبرال و از طریق جلب توده‌ زنان به مبارزه تحقق مطالبات مذکور را تسهیل کند. در ضمن تلاش برای تحقق این مطالبات در دل مبارزات توده‌ای و آزادیخواهانه‌ سال گذشته تقویت شده است. در کنار این عوامل مثبت، ضعف دایما در حال افزایش جمهوری اسلامی و گرفتار آمدن آن در چنبره‌ بحرانهای سیاسی و اقتصادی بستری را میسازند که می توانند شکست سیاست های ضد زن جمهوری اسلامی در زمان کوتاه‌تری رقم بزنند.
با تشدید مبارزه علیه نظام سرمایه‌داری و رژیم خدمتگزار آن می توان کاری کرد که سیاست های ضد زن جمهوری اسلامی زودتر از حد انتظار به شکست کشانده شود. برای اینکار باید گرایش لیبرالی و نخبه‌گرا در جنبش زنان تضعیف شده و گرایش رادیکال و سوسیالیستی در آن تقویت گردد. لازم است با مبارزه علیه فقر و بیکاری در کل جامعه ترتیبی داد تا زنان مجبور نشوند با کمترین دستمزدها و محرومیت از تمام حقوق برای کارفرماها جان بکنند و نائی برای پرداختن به مبارزه‌ سیاسی در آنان باقی نماند. باید در کنار تلاش برای سازمان دادن زنان و مردان کارگر در تشکل های طبقاتی و سیاسی تواما برای سازمان دادن توده‌ای زنان در تشکل های ویژه‌ خودشان نیز کوشید. جمهوری اسلامی برای نجات حیات ننگین خود زنان را از هر نظر زیر فشار گذاشته و با فریبکاری می کوشد بی حقوقی های آنان را دستاورد جلوه دهد. وظیفه‌ کمونیست ها و کارگران پیشرو این است که این رژیم خدمتگزار سرمایه‌ را درست در همین جا با شکست مواجه سازند.

گفتار روز تلويزيون كومه له
5 تیر ماه 1389
26 ژوئن 2010
سايت حزب کمونیست ایران http://www.cpiran.org/
سايت کومه له http://www.komalah.org/old/farsi/index.htm
سايت پيام http://www.payam.nu/

خرداد ۲۷، ۱۳۸۹

اتحاد جنبش دانشجویی با جنبش کارگری، افقی نوین در دانشگاه و وظایف فعالین سوسیالیست

میثم مردوخ

با نیم نگاهی به آنچه در سال 88 كه به دنبال اعتراضات توده‌ای مردم بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری به وقوع پيوست، روند رادیکالیزه شدن این مبارزات در هر گام پیشروی و البته بدون رهبری منسجم و سوسیالیستی به عین قابل مشاهده بود. اگرچه جریانات راست و لیبرال (با تمام جناح های رنگارنگش) در داخل و خارج و با کمک رسانه های بورژوازی جهانی تلاش بی وقفه و البته ناکام برای کنترل این مبارزات و محصور کردن آن در چهارچوب تنگ سیاست لیبرالی خود و قانون اساسی رژیم را با جدیت دنبال کردند، اما این روند رادیکالیزم مبارزات توده های به جان آمده و ستم کش ایران و البته بخش قابل توجه آن را که دانشجویان و جوانان تشکیل داده بودند، روند پیشروی سریع و قابل پیش بینی در پس زدن جناح اصلاح طلب رژيم را طی کرد و به نقطه ای رسیدند که دیگر نه تنها رژیم هار سرمایه داری اسلامی، بلکه جناح رانده شده از قدرت هم تاب تحمل و دیدن این واقعیت را نداشتند. همه با یک ائتلاف غیر رسمی و البته عملی از هیچ کوششی برای سرکوب و اخته کردن این مبارزات آزادی خواهانه کوتاهی نکردند. از سرکوب، کشتار و اعدام گرفته تا به کار بردن سیاست فریب و سترون سازی توده ها (از سوی جناح موسوم به موج سبز به رهبری موسوی و کروبی و خاتمی ) هر چه در چنته داشتند در گرو سرکوب و کنترل این مبارزات گذاشتند. اما آن چه مهم و مورد توجه است، نه تنها توده های آزادی خواه و مبارز مرعوب این سیاست نشدند و نه تنها فریب دنباله روی از هیچ جناح بورژوازی را نخوردند بلکه آن چه در جریان است پیشروی مبارزات نوید بخش و قابل اتکا برای توده های زحمتکش خواهد بود.
روندی را که این مبارزات طی کرد نقطه اوج رادیکالیزم خود را در اول ماه مه روز جهانی کارگر به همه نشان داد. اگرچه اعتراضات توده ای با تظاهرات خیابانی شروع و با گذشت زمان از آن کاسته شد، اما مردم معترض و آزادي خواه با درک درستی از اینکه این مبارزات تنها با تغییر و کاربست راهکارها و سبک کارِ نوینی برای احقاق حقوق لگد مال شده خود میتوانند پیشروی و پیروزی آن را تضمین نماید، از اين رو در سير پيشروي اين مبارزات، كارگران و مردم به جان آمده روز جهاني كارگر را به روز مبارزه عليه نظام سرمايه داري حاکم، بي حقوقي ها، استبداد و ناعدالتي تبديل كردند. روز جهانی کارگر نقطه عطفی بود که مبارزات طبقه کارگر ومردم آزادی خواهانه در سه دهۀ اخير و مشخصا سیر صعودی اعتراضات یک ساله اخیر را طی کرده بودند و بایستی در وضعیت کنونی و در روز جهانی کارگر، که نماد اتحاد طبقاتی کارگران و زحمتکشان علیه نظم کاپیتالیسم است، توازن قوا را با اتکا به نیروی تعیین کننده طبقه کارگر به نفع توده ها تغییر دهند. آن چه طی این پروسه مبارزاتی حلقه مفقوده آن یعنی جنبش متشکل کارگری را با خود همراه نداشت، در روز جهاني كارگر پیوستگی این مبارزات رهایی بخش به رهبری جنبش کارگری را در برابر کل جامعه قرار داد.
روز جهانی کارگر در ایران اگرچه از سوی جناحهای مختلف بورژوازی، از سران رژیم سرمایه گرفته تا رهبران موج سبز و لیبرال های خارج کشور همه و همه از کارگر و حقوق آنها دهان گشودن و فریبندگی و ناکارامدی خود را بیش از همیشه عیان ساختند، اما با ابتکار عمل و زحمات قابل تحسین رهبران و فعالین کارگری سوسياليست و جریانات چپ و سوسیالیستی در داخل و خارج، جنبش کارگری نه تنها به زائده و ابزار هیچ کدام از جناح های بورژوازی تبدیل نشد، بلكه به عین هر آن چه در توان داشتند نیروی مستقل و رادیکال و طبقاتی خود را نیرومندتر وارد عرصه مبارزات سیاسی کرد. ولی تنها چیزی که مهم و قابل توجه بود این است که رمز اینکه کلیه جناحها بورژوازی و حتی سران حاکمیت سرمایه هم تلاش می کردند سخنی برای کارگران داشته باشند!؟ ریشه در قدرت مندی طبقه کارگر در تغییر و تحولات اجتماعی دارد. واقعیت این است که با تجربه تاریخی و آن نیرویی تعیین کننده ای که سرنوشت هر جامعه طبقاتی را به خود گره زده است طبقه کارگر متشکل و سازمانیافته بوده و خواهد بود. بحران عمیق اقتصادی و سیاسی که سراپا این نظم کهن سرمایه داری اسلامی ایران را در برگرفته، عملا روند رو به رشد اعتراضات کارگری را به همراه داشته و در روند پیشروی آن جامعه را ناگزیر به تغییراتی خواهد کرد. این وزن و موقعیت و توانمندی طبقه کارگر است که این جانیان انسان، سیستم و جناح های مختلف بورژوازیِ ضد کارگری را وا داشته تا هر آن چه در توان دارند این جنبش را کنترل و سترون سازند.
روز جهانی کارگر در ایران علی رغم حضور وسیع و گسترده نیروهای امنیتی و چماق به دستان سرمایه و با وجود تلاشهایی از از سوی رسانه های بورژوایی غرب نظیر صدای امریکا و رادیو فردا که سعی در به هم زدن و تحریف ساعت برگزاری مراسم داشتند، در تهران و تعدادی از شهرهای ایران با حضور کارگران، فعالین پیشرو کارگری، دانشجویی و زنان و توده ای مردم آزادی خواه این روز را گرامی داشتند و به جناح های راست و ارتجاعی سرمایه نشان دادن که جنبش کارگری ايران نه تنها به نیروی ذخیره آن ها تبدیل نخواهد شد بلکه هر چه در توان دارند برای پیشروی و تشکل یابی طبقاتی و توده‌ای کارگران گام برخواهند داشت.
و اما آن چه قابل توجه و مورد بحث ما خواهد بود، حضور دانشجویان و فعالین سوسیالیست آن و تلاش آن ها برای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر بود. جنبش دانشجویی که در نیم قرن اخیر یکی از جنبشهای پیشتاز و رادیکال اجتماعی بوده است اکنون و بعد از طی کردن فراز و نشیب های فراوانی وارد دوره مهمی از مبارزات اجتماعی در فضای سیاسی ایران شده است. گرایش چپ و سوسیالیستی جنبش دانشجویی در این مقطع از مبارزه سیاسی، خود از یک طرف نتیجه برآمد مبارزات طبقاتی و پیشروی جنبش کارگری و از طرف دیگر نتیجه بن بست استراتژیک دفتر تحکیم وحدت و جریانات رفراندوم طلب سکولار بوده است. شرکت در برگزاری مراسم و اکسیون های روز جهانی کارگر هم دنباله این سیر پیشروی جنبش رادیکال دانشجویی بوده است. بنا به گزارشی که از سوی شورای برگزاری روز جهانی کارگر منتشر شد در چند دانشگاه، دانشجویان به مناسبت روز جهانی کارگر دست به تجمع های اعتراضی زدند. از جمله در دانشگاه های تهران، بروجرد، مشهد، کرمان، آزاد تهران، علم و صنعت و شهرکرد.
در دانشگاه تهران شعارهای "دانشجو کارگر اتحاد اتحاد " و "مرگ بر دیکتاتور" و"دیکتاتور حیا کن دانشگاه رو رها کن" توسط دانشجویان سر داده شد. دانشجویان بعد از حدود ۲ ساعت تجمع اعتراضی به حضور احمدی نژاد، به قصد پیوستن به صفوف کارگران دانشگاه را ترک کردند.
در بروجرد و در روز جهانی کارگر در دانشگاه این شهر، کارگران و نمایندگان کارگران نیز شرکت داشتند. دانشجویان برای ابراز همبستگی و اتحاد، از کارگران برای این مراسم دعوت کرده بودند و با تاکید بر مطالبات کارگران، خواهان رفع تبعیض و ستم بر کارگران شدند. مطالباتی که دانشجویان بر آن تاکید داشتند، از جمله افزایش دستمزدها و ایجاد اشتغال و امنیت شغلی برای همه و افزایش امکانات رفاهی بود.
دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد در بزرگ داشت روز جهانی کارگر، علی رغم فضای سنگین سرکوب و کنترل دانشجویان امروز صبح در کلاس های درس شرکت نکردند و کلاس ها را تعطیل کردند. دانشجویان همچنین از گرفتن غذا از سلف سرویس دانشگاه امتناع کردند.
دانشجویان دانشگاه آزاد شهرکرد و دانشجویان دانشگاه آزاد تهران مرکز در روز جهانی کارگر و در حمایت و همبستگی با کارگران در این روز دست به اعتصاب غذا زدند.
دانشجویان دانشگاه علم و صنعت نیز در بزرگداشت روز جهانی کارگر و در همبستگی و حمایت از کارگران در سالن غذاخوری دانشگاه تجمع و سرود خوانی کردند. حراست دانشگاه به دانشجویانی که مراسم را آغاز کرده بودند حمله کرده و مانع پیوستن سایر دانشجویان به آنان شد.
واقعیتی را که مي‌بایستي از این گزارش استنتاج کرد، روند رادیکالیزه شدن و گشودن افقی نوین در پرتو مبارزات آزادی خواهانه و سوسیالیستی در دانشگاه است. این گام مهمی است که بخش چپ و سوسیالیستی آن برداشته و مسیر ایجاد اتحاد و همبستگی با جنبش کارگری را در پیش گرفته‌اند. حضور دانشجویان در مراسم اول ماه در دانشگاه و اکسیون های روز کارگر در چندین شهر مختلف و شعار "کارگر دانشجو، اتحاد اتحاد" نقطه عطف و عظمت مبارزات دانشجویان و بخش چپ آن در مسیر مبارزات سوسياليستي تاکنون آن بوده است.
این که در دانشگاه استراتژی اتحاد جنبش دانشجویی با جنبش کارگری پیگیری و به مثابه افق رهایی بخش و اجتناب ناپذیر تبدیل شده است از این واقعیت سرچشمه میگیرد که در جامعه ای که اکثریت آن را توده های کارگر و زحمتکش تشکیل داده اند و مناسبات تولیدی سرمایه داری موجودیت خود را تنها با استثمار و به غارت بردن حاصل کار کارگران و اکثریت جامعه حفظ خواهد کرد. دانشجویانی زیادی که خود از خانواده های کارگری و اقشار زحمتکش جامعه هستند که خود هم با تحمل بار طاقت فرسای زندگی شاق خانواده هایشان وارد دانشگاه شده اند. از اینکه دانشجویان وضعیت تلخ و فلاکتبار اکثریت توده های مردم و کارگران را در فقر و سیه روزی شاهد هستند که چگونه با محرومیت های فزاینده زندگی خود را تامین می کنند. به دنبال فارغ التحصیل شدنشان از دانشگاه عملا بازار کار منتظر حضور نيروي كار آن ها خواهند بود و همان مناسبات استثمار و نابرابری طبقاتی بر آنان نيز تحمیل خواهد شد و یا این که شبح بیکاری از هم اکنون بر آینده بسیاری از این دانشجویان سایه افکنده است، و به خیل عظیم ارتش ذخیر کار می پیوندند که بنابر گزارشات منتشره اکنون بیشتر از 30 درصد از فارغ التحصیلان کشور بیکار هستند. اینکه دانشجویان در دانشگاه با فقدان هر گونه آزادی روبرو هستند و مدام از سوی چماق به دستان سرمایه سرکوب می شوند و اعتراض به این مناسبات فورا و بی درنگ با برخورد شدید مامورین امنیتی و حراست روبرو خواهند شد. به معنای واقعی استبداد و اختناق سياسي ریشه عینی در نظام سرمایه داری اسلامی ایران دارد و بر متن چنین وضعیتی خواهد بود که دانشجویان سراغ افق و استراتژی را خواهند گرفت که کسب مطالبات و خواست های آزادیخواهانه شان قابل حصول باشد.
جنبش دانشجویی و مشخصا بخش چپ و سوسیالیستی آن به مثابه جریان سیاسی و پیشرو در جامعه سرمایه داری اسلامی و اختناق زده تنها با ارجاع به جامعه و پیگیری مطالبات دمکراتیک و آزادیخواهانه به رادیکالترین شکل ممکن نمایندگی و در تحقق آن گام بردارد، امر ضروري و عاجل در برداشتن هر گام آن خواهد بود. در عين حال رادیکال ترین و عمیق ترین مطالبات دموکراتیک جامعه ایران در شرایط کنونی در حیطه خواسته های جنبشهای اجتماعی مختلف بروز و ظهور یافته است. بنابراین بخش چپ و سوسیالیستی جنبش دانشجویی در مقابل انواع مختلف استراتژی های دست راستی که در مقابل این جنبش مطرح می گردند، باید گزینه رجوع به جنبش های اجتماعی را، با هدف تقویت قطب سوسیالیستی، طرح و معرفی و مشخصا جنبش های کارگری و زنان و دفاع از آزادي هاي دموكراتيك در سطح جامعه به رهبری طبقه کارگر را در این راستا مد نظر خود قرار دهد. در این حالت جنبش دانشجویی به حیطه ای بدل می گردد که بدنه و بافت وظایف و مشغله هایش را امور مربوط به جنبشهای اجتماعی دیگر تشکیل می دهند.
در مسیر مبارزه برای کسب آزادی های سیاسی، جنبش دانشجویی باید بداند که به همیاری کدام نیروی اجتماعی می تواند اتکا کند و پاسخ به این سوال را در نیرویی بیابد که قدرت تحمیل آزادی های سیاسی و حقوق دموکراتیک به استبداد حاکم را داراست . مبارزات اجتماعی و سیاسی جنبش کارگری به علت نیاز ساختاری آن به تشکل با اشکال گوناگون خفقان سیاسی آشتی ناپذیر است و به مبارزه برای کسب آزادی های دموکراتیک در سطح عمومی گره خورده است. مکان این طبقه در تولید و خصلت گریز ناپذیر جمعی مبارزه اش به او جایگاهی می دهد که برای هیچ یک از طبقات و اقشار تحت ستم موجود نیست. زمانی که توده های طبقه کارگر در سطح وسیع به مبارزه برخیزند قدرت تحمیل حقوق دموکراتیک و آزادی های سیاسی به استبداد حاکم را خواهند یافت و ایجاد تشکلهای توده ای کارگران گامی اساسی به سوی دموکراتیزه کردن فضای سیاسی و کسب حقوق پایدار است.
از این روست که دانشجویان کسب خواست و مطالبات خود را در اتحاد با جنبش کارگری می بینند و تحقق آن را به پیشروی و تشکل یابی طبقه کارگر گره زده اند. برای این مهم دانشگاه کانونی برای دفاع از حقوق و مطالبات طبقه کارگر و رهبری آن برای احقاق حقوق پایمال شده‌اشان در جامعه سرمایه داری تبدیل شده است. به این معنا که براي كسب هر گونه خواست مطالبات دمكراتيك و آزادي هاي سياسي در سطح جامعه در گروه به میدان آمدن جنبش كارگري متشكل و سازمانيافته است و با طرح اين مساله كه تنها با مبارزه طبقاتي طبقه كارگر در اتحاد با ساير جنبش هاي دمكراتيك و آزادي خواهانه پيشبرد امر دمكراتيزاسيون در جامعه خواهد بود كه اين مساله كاملا استراتژيك و سوسياليستي است. در برهه حساس کنونی نیز می بینیم که تا چه حد سرنوشت آزادي و رهايي مردم ایران به مبارزات " ارتش قدرتمند و مهيب " جنبش کارگري گره خورده است و تا کجا چشم ها به سوی مبارزات طبقاتی کارگران دوخته شده است.
به معنای واقعی آن افق نوید بخشی سوسياليستي که در دانشگاه با تلاش های بی وقفه فعالین چپ و سوسیالیست شکل گرفته است، لازم است که این شکل از مبارزات سیاسی باید پا به عرصه فراتری گذارد و در شکل گرفتن قطب سوسیالسیتی در تقابل با حاکمیت سرمایه داری و جناح های و گروه های مختلف راست و لیبرالی گام بردارند و این روند را بیش از هر زمانی تقویت نمایند.
دانشجويان چپ و سوسياليست در دانشگاه ها لازم و ضروريست تا هر آن چه در توان دارند با توده گير كردن خواست و مطالبات آزادي خواهانه و دمكراتيك در بین دانشجویان، ایجاد تشكل هاي مستقل و راديكالي را كه بستري براي رهبري و هماهنگ كردن اعتراضات دانشجويان را در خود جمع و با سمت و سو دادن به آن از به هرز رفتن اعتراضات خودجوش و فاقد رهبري جلوگيري نمايند. از اين رو قبل از هرچيز اتحاد نيروهاي چپ و سوسياليست براي آن چه در فوق ذكر شد امري ضروري و عاجل است. بدون رهبري راديكال با افقی سوسیالیستی، زمينه هاي عيني در جنبش دانشجويي وجود دارد تا جريانات راست و بورژوايي از آن براي مقاصد سياسي (كه به هيچ وجه منافع توده‌هاي دانشجو را در بر نداشته و نخواهد داشت) بهره برداری خواهد شد. اگر بخواهيم دانشگاه كانون مبارزه براي احقاق مطالبات دمكراتيك و آزادي خواهانه دانشجویان باشد، مکانی براي مبارزه عليه آپارتايد جنسي، سركوب زنان، تحميق افكار ارتجاعي و قوانين مذهبي تبديل شود، فعاليت در جهت تبليغ و ترويج سوسياليسم (به مثابه افق رهايي بخش انسان) و پيگيري و همبستگي مبارزات دانشجويان با ساير جنبش هاي دمكراتيك و طبقاتي طبقه كارگر حفظ و تداوم و تضمين يابد، بدون يك رهبري سوسياليستي براي پيشروي در اين راستا و لزوم تشكل يابي آن، امكان تحقق هر آن چه گفتيم را غير ممكن ميسازد. يعني آن چه دانشجويان سوسياليست بر آن تاكيد دارند، با طرح مقوله «اتحاد جنبشهاي دموکراتيک حول جنبش کارگري»، و بحث «نمايندگي افق پرولتري در جنبش دانشجويي» سعي و تلاش براي تبليغ و ترويج اين مساله به چشم انداز نويني براي كليت دانشگاه برگزينند و بخش چپ دانشجويي را به اين امر مهم دعوت نمايند تا در راه تشكل يابي طبقه كارگر و غلبه بر موانع عيني و ذهني آن را به هسته اصلي استرات‍ژيك خود بدل سازد.
در عرصه مبارزه سیاسی هم عملا نیروهای موجود جامعه به دو قطب اصلی (سوسیالیسم و بورژوازی) در تقابل با هم قرار گرفته اند. در همه جنبش های اجتماعی این دو گرایش در مبارزه ای رو در رو و تنگاتنگ به پیش می روند. لیبرالیسم که گرایش غالب بورژوازی است در جنبش کارگری خود را در شکل رفرمیسم، در جنبش زنان کمپین یک ملیون امضاء و فمنیسم اسلامی، و درجنبش دانشجویی لیبرالیسم و ناسیوالیسم (شامل سوسیال دمکراسی) خود را نمایان کرده است. فعالین سوسیالیست جنبش دانشجویی بنا به جایگاهی که در آن قرار گرفته اند و از موقعیت بهتر و از پتانسیل و آگاهی طبقاتی بالاتر بر خوردار هستند و به مثابه پیشروان جنبش سوسیالیستی بایستی در همه عرصه های مبارزه نظری، سیاسی و عملی در سطح اجتماعی به شکلی وسیع به نقد همه جانبه لیبرالیسم بپردازند. لیبرالیسم می تواند نیروی اصلی در برابر جنبش سوسیالیستی قرار بگیرد. پیشروی جنبش سوسیالیستی به شکل وسیع و مشخصا در جنبش دانشجویی تنها از مسیر نقد و افشای ماهیت طبقاتی و سیاسی لیبرالیسم می گذرد. غافل شدن در مقابله بی وقفه با لیبرالیسم می تواند به قیمت پس روی جنبش سوسیالیستی منجر شود. مبارزه خود بخودی جنبش های اجتماعی را اگر مبارزین و فعالین سوسیالیست رهبری و به دست نگیرند به زائیده لیبرالیسم تبدیل خواهد شد و عملا این جنبش ها عقیم جریانات راست و بورژوازی خواهند شد.
به گفته مارکس "سلاح انتقاد یقینا نمی تواند جایگزین انتقاد بوسیله اسلحه شود. قهر مادی را باید بوسیله قهر مادی سرنگون کرد. ولی تئوری هم به مجرد این که توده گیر شود به قهر مادی مبدل می گردد، تئوری می تواند توده گیر شود به محض این که توده ها محمل تظاهر آن گردد و توده ها زمانی محمل تظاهر تئوری می شوند که تئوری رادیکال باشد. رادیکال بودن یعنی دست به ریشه مسائل بردن و برای انسان ریشه خود انسان است..."

خرداد 89 - مه 2010
برگرفته از نشریه سوسیالیست شماره پنجم
***

خرداد ۲۴، ۱۳۸۹

نشریه سوسیالیست

سرمقاله سوسیالیست سوسیالیست شماره 5

اردیبهشت 89 : شوق یک خیز بلند

آزاد رخشان
چیزی به یک ساله شدن مبارزات مستمر آزادی خواهانه مردم ایران باقی نمانده است و این در حالی است که در آستانه این یک سالگی در اردیبهشت ماه امسال، دو رخداد عظیم، فصل جدیدی را در مبارزات جنبش توده ای و آزادی خواهانه جاری گشوده است و تغییرات کیفی مهمی را قابل ملاحظه نموده است: برگزاری مراسم های اول ماه مه و اعتصاب سراسری مردم کردستان.
همان گونه که پیش بینی می گردید، بورژوازی وامانده در اپوزسیون، علی رغم مخاطراتی که منافع طبقاتی اش را به جدّ تهدید می نمود، پای میز قمار روزجهانی کارگر نشست و حتی پیش از برگزاری مراسم های روزجهانی کارگر در شهرها و اقصی نقاط کشور، این دست را به حریف _ جنبش پیشرو طبقه کارگر ایران _ واگذار نمود.
در ادامه روندی که از اول ماه مه سال 88 در جنبش کارگری ایران با برگزاری مراسم پارک لاله و صدور قطعنامه 15ماده ای آغاز گشته بود، فعالین پیشرو جنبش با شمّ طبقاتی خود به درستی دریافتند که باید از این فرصت برای به میدان کشاندن صف مستقل و طبقاتی کارگران حداکثر استفاده و بهره را ببرند و مطالبات و خواسته های کارگران و زحمتکشان را در متن خیابان ها و به طرق اعتراضی مختلف فریاد بزنند و دیگر خواسته های مترقی و آزادی خواهانه مردم را در پیوند با شعار ها، مطالبات و مبارزات هر روزه کارگران، در این روز ویژه برجسته نمایند، در حالی که طیف گسترده ای از بخش های مختلف بورژوازی نیز، فرصت طلبانه، حتی پیش از برخی نیروهای چپ، به پیشواز اول ماه مه آمده بودند، در باب فقر و فلاکت کارگران فغان بر آورده و از مطالبات وخواسته های کارگران و مزدبگیران سخن می گفتند.
اما آن چه که منشأ تمایز و درخشان بودن روز جهانی کارگر سال 89 گردید، اقدام متناسب و داهیانه بخشی از پیشروترین نیروهای جنبش طبقه کارگر بود که با درک صحیح و به موقع خود از توازن قوا و شرایط عینی جنبش آزادی خواهانه جاری و جنبش کارگری، صرفا به قطعنامه منتشر شده از سوی تشکل های کارگری بسنده ننمودند و اقدام به ایجاد شورای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر کردند. به طوری که این شورا، طی دو بیانیه خود، ضمن تحلیل دقیق و رادیکالی که از شرایط مشخص پیشِ رو ارائه نمود و اعلام کرد که " بدون گره خوردن مطالبات اقتصادي ما از طريق قدرت طبقاتي و متشكل ما، با خواسته هاي آزاديخواهانه و دموكراتيك،‌ اعتراضات ما تنها و تنها تبديل به ابزاري براي به قدرت رسيدن گروه و جناحي ديگر از جناح هاي سرمايه داري خواهد بود."
شورای برگزاری مراسم روز جهاني كارگر به درستی این نکته را در بیانیه های خود متذکر گردیدند که "درس هايي كه طبقه كارگر با خون خود به يادگار گذاشته است، يگانه راه نجات جامعه را به ما نشان مي دهد. اعتراضات مردمي عليه سركوب،‌نابرابري، فقر و ستمگري بايد به قدرت گيري خود مردم منتهي شود و تنها با ايجاد تشكل هاي مستقل طبقاتي است كه حاصل رنج ها و مبارزات مردمي منجر به قدرت گيري جناحي ديگر با رنگ و لعابي ديگر از سرمايه داري نمي شود. تنها ضامن ايجاد و تثبيت دموكراسي و آزادي، قدرت و عرض اندام تشكل هاي مستقل در اصناف و اقشار مختلف است، قدرتي سراسري، متحدانه و سيلاب وار كه هرگونه دست اندازي و تجاوز به مطالبات مردمي را پاسخي درخور دهد."
حضور به موقع و فعال شورای برگزاری مراسم اول ماه مه در سطح رسانه های مختلف چنان تعیین کننده بود که حتی رسانه های بورژوایی و به ویژه رسانه های رسمی جنبش سبز و رفرمیست ها را وادار کرد که سر خم نمایند، تا جایی که بیانیه های شورا علی رغم سانسوری که در پوشش تمام بندهای آن صورت گرفته بود در رسانه های لیبرال رفرمیست ها (برای نمونه در سایت جرس) منعکس گردید. بدین ترتیب با وجود سرکوب شدید و فضای فوق امنیتی که بر خیابان ها و اماکن عمومی در شهرهای مختلف کوچک و بزرگ حاکم گردیده بود، با ابتکار عمل عموم کارگران، فعالین کارگری و مردم آزادی خواه مراسم های متعددی در این روز برگزار گردید و چنین بود که صف مستقل و طبقاتی کارگران پای به میدان مبارزه نهاد تا فاز جدیدی از مبارزات به رهبری طبقه کارگری که می رزمد و برای هرچه متشکل تر شدن آغاز گردد.
هنوز اندک زمانی از پیروزمندی طبقه کارگر در اول ماه مه نگذشته بود که رژیم سرمایه داری اسلامی، بار دیگر دندان نشان داد و با اعدام ناگهانی و وحشیانه 5 تن از مبارزین سیاسی که چونان گروگان در چنگال های حکومت اسیر بودند، داغی بر دل همه مبارزین و مردم آزادی خواه و به ویژه مردم زحمتکش، آگاه و همیشه رزمنده کردستان نهاد و اراده همگان را برای ایستادن در برابر این بربریت سازمان یافته و جنایت های مکرّر تقویت نمود.
این اولین بار نبود که حکومت سرمایه داری اسلامی دست خود را به خون عزیز ترین جوانان این مملکت آغشته می کرد؛ اکنون سی سال است که حکومت ترور و وحشت به درازا کشیده شده و با این همه تنگنا، تیره روزی، فقر، سرکوب و خونریزی، تنها دلیل دیرپاییدن استبداد و خفقان همین شیوه دیرآشنای کشتار بی دفاع ترین مردم مبارز به ویژه در زندان ها بوده است.
در چنین موقعیتی، نیروها و بخش های مختلف بورژوازی در اپوزسیون، و لیبرال رفرمیست ها از دارودسته های مختلف، بی شرمانه در قبال این جنایت وحشیانه سکوت کردند، ماهیت شبه فاشیستی خود را آشکار کردند و به بهترین نحو نشان دادند که تفاوت ماهوی جدی با بخش دیگر بورژوازی ایران در پوزسیون و قدرت ندارند و چنان که طی این سال همواره و گام به گام در کنار دیگر بخش های رژیم به جنایت علیه مردم دامن زده اند، این بار نیز که سودای بازگشت به قدرت در سر دارند، حتی نمی توانند ژست انسان دوستی بگیرند و با وقاحتی علنی و با ادبیات حکومتی، مبارزین سیاسی را تروریست می خوانند و به این بهانه از زیر بار دفاع از آنان شانه خالی می کنند. اگرچه ابدا جای تعجب نیست و بورژوازی نوکیسه و لیبرالیسم بی اخلاق ایرانی همواره بی همه چیز بودن خود را بارها و به کرّات به رخ همگان کشیده، اما این بار و در متن جنبشی آزادی خواهانه که در رگ و پی جامعه جاریست، هرزگی و فرصت طلبی بورژوازی بیش از پیش آشکاره گردید.
در همین حال پیشرو ترین نیروهای سیاسی و اجتماعی و عموم مردم مبارز به ویژه در کردستان، که همواره سنگر و سمبل آزادی خواهی در سی سال گذشته بوده است، از فراخوانی برای اعتصاب سراسری در شهرهای مختلف کردستان حمایت نمودند، خشم متحدانه خود را به حکومت یاد آور گردیدند و نشان دادند که اتحاد مردم و همه نیروهای پیشرو به پیشتازی سوسیالیست ها لاجرم به پیروزی منتهی می شود (چنان که تجربه اعتصاب سراسری و موفقیت مطلق آن نشان داد) و برای شکستن فضای ارعاب و سرکوب و برای مبارزه علیه همه مظاهر ارتجاع، تا چه حد ضرورت دارد که همه نیروهای پیشرو و مترقی، و به ویژه زحمتکشان و کارگران جامعه، دست در دست دانشجویان، زنان و معلمان، مبارزه متشکّل را در دستور کار خود قرار دهند و اعتراضات و مبارزات خود را به هر شکل ممکن سازمان دهند.
اعتصاب سراسری، یکی از اهرم های فشار فوق العاده قدرتمند در دست مردم است. اعتصاب سراسری کردستان ضرورت، عملی بودن و کارآمد بودن چنین ابزاری را به ویژه در شرایط کنونی برای مبارزات به هم پیوسته جنبش آزادی خواهی و برابری جویی یادآور گردید و پیروزمندی آن روح تازه ای را در کالبد مبارزات متحد زحمتکشان، کارگران و همه مردم آزادی خواه دمید.
اردیبهشت 89، مقدمه تعین کننده ای بود بر محو سیطره ایدئولوژیک و استراتژیک بورژوازی ایران و گفتمان لیبرالی در جنبش آزادی خواهی جاری. دلایل متعددی وجود دارد که نشان می دهد رشد جنبش سوسیالیستی تا چه حد ضروری و محتمل است. چه در بُعد داخلی و چه در بُعد بین المللی شرایط عینی به غایت فراهم است و کاپیتالیسم رو به زوال، تنها سوار بر بی باوری و نا امیدی توده های تحت ستم و استثمار حیات نکبت بار خود را تمدید می کند. بحران اقتصادی حادّ در اقصی نقاط جهان، فقدان مشروعیت ایدئولوژیک و تزلزل سیاسی دولت های سرمایه داری و شکست سیاست های امپریالیستی، همراه با امواج مختلف اعتراضات علیه کاپیتالیسم در عرصه های مختلف، و نیز بروز نمونه های اخیر چون یونان، تایلند، ایران و... همه و همه نشان گر ضرورت بازسازماندهی و جهت دهی جنبش های اجتماعی با سویه ضد سرمایه داری و تقویت رهبری طبقه کارگر جهانی است.
سال 89 نیز بدون شک سال حضور متشکل طبقه کارگر ایران در میدان مبارزه همه جانبه علیه سرمایه داری اسلامی و تمام مظاهر فاشیسم زاییده آن خواهد بود. برگزاری مراسم اول ماه و سپس اعتصاب سراسری مردم کردستان، از یک سو نیروی اصلی تحول و تغییرات بنیادین سیاسی و اجتماعی را به جنبش آزادی خواهانه جاری یادآور گردید و از سوی دیگر امید به مبارزه متشکل و شوق خیز برداشتن به سوی پیروزی را مشتعل کرد. اردیبهشت 89 مقطع مهمی از مبارزات است که باید در قدم های آتی مدام سر برگرداند و به آن نگریست...
خرداد 89 - مه 2010
برگرفته از نشریه سوسیالیست شماره پنجم
***

خرداد ۲۳، ۱۳۸۹

بیانیه مشترک4 سازمان و گروه دانشجویی و جوانان در آستانه یک سالگی جنبش آزادی خواهانه مردم ایران


یک سال در خون و خیابان!

سالی که گذشت لکه ننگ دیگری بر تاریخ سیاه و خونین رژیم سرمایه داری اسلامی بود که از اولین روزهای به قدرت رسیدن خود پس از انقلاب ناتمام 57، به زور چماق و دشنه مردم را به خفقان کشید و با قتل عام مخالفان و مبارزان و بهره بردن از جنگ تحمیل شده بر مردم، حکومت خود را تثبیت نمود و در سالِ پشت سر، چندین برگ خونین دیگر بر تاریخ تبهکاری های خویش افزود. کشتار مردم آزادی خواه در خیابان ها، افزایش دهشتناک اعدام ها، چه زندانیان سیاسی عادی و چه فعالین سیاسی در اسارت، دستگیری و بازداشت هزاران تن از مردمِ خواستار بدیهی ترین حقوق انسانی و آزادی های سیاسی – اجتماعی، شکنجه، تجاوز و کشتار زندانیان که با وقایع وحشتناکی چون کهریزک تکمیل گردید، اخراج و محرومیت از تحصیل صدها تن از دانشجویان مبارز، فشارهای بی سابقه و گروگان گرفتن بسیاری از فعالین جنبش های اجتماعی، فعالین کارگری، معلمان، زنان، دانشجویان، فعالین حقوق بشر فعالین حقوق کودک و... سرکوب گسترده اجتماعی برای ایجاد جوّ رعب و وحشت عمومی که اخیرا با طرح هایی برای مبارزه با منکرات و ارتقاء عفت!!! و امنیت اجتماعی تداوم یافته و خیابان هایی میلیتاریزه، که همه گوشه و کنار و زوایایش، بوی خون و مبارزه می دهد...
یک سال پیش در چنین زمانی به ندرت افرادی گمان می بردند که برگزاری انتخابات رسوا در چارچوب های رژیم سرمایه داری اسلامی، انتخاباتی که محل رقابت و سهم خواهی دو جناح اصلی حاکمیت، یکی به رهبری جناح ایدئولوژیک بورژوازی مالی-نظامی(سپاه) و دیگری به سرکردگی رفرمیست ها در یک جبهه واحد بود، بتواند منجر به چنین انفجاری گردد. همان گونه که از ابتدای خیزش توده ای مردم مواضع خود را اعلام نمودیم، اصلاح طلبان، با ابزار انتخابات هدف برقراری توازن و تعادل و نوعی دموکراتیزاسیون درون حاکمیتی را دنبال می نمودند تا بتوانند نقش پر رنگ تری در پیشبرد پروژه های کلان رژیم، در ابعاد داخلی، منطقه ای و بین المللی داشته باشند و این نهایتا به جدال میان این دو جناح بدل گردید.
در همان روزهای نخست اعلام نمودیم، و مردم نیز به فراست این واقعیت را دریافتند انتخاباتی که در آن سرنوشت مردم رقم زده نمی شود و تنها بالانس قدرت را برقرار می سازد و آرایش جدیدی را در سهم بری بخش های مختلف حاکمیت ایجاد می نماید، امر مردم نیست. امر توده مردم، مجموعه مبارزات، اعتراضات و مقاومت هایی است که به بهانه بروز تقلب در انتخابات اخیر و بر سر کار آمدن دولت کودتا، در خیابان های شهرهای بزرگ و کوچک رخ داده و شکافی عظیم و غیر قابل جبران را در هیمنه قدرت رژیم سرکوبگر اسلامی ایجاد کرده است و از همین رو با گذشت اندک زمانی، روند تغییر شعارها و خواست های مردم به سمت رادیکالیزه شدن قابل مشاهده بود. اگرچه برجسته ترین مطالبات این جنبش در ماه های نخستین، علیه دیکتاتوری موجود و برای احقاق آزادی های سیاسی و اجماعی به نظر می رسید، اما عمق گرفتن مطالبات از یک سو و عدم تبعیت کلیت جنبش (بدون فروکاستن به عناصر و اجزای داخل آن)، از رهبران خودخوانده داخل و خارج از کشور نشان داد که این جنبش مراحل پیشروی را با سرعتی غیر منتظره پیموده و دیگر تنها در چارچوب های تنگ برخی خواسته ها که از سوی رفرمیست ها دیکته می شود نمی گنجد و در برخی مقاطع حتی خشم لیبرال رفرمیست ها را هم برانگیخته است.
اما آن چه در آستانه یک سالگی جنبش آزادی خواهانه مردم جا دارد بر آن تاکید نماییم، عقب نشینی روزانه رفرمیست ها و رهبران خودخوانده اصلاح طلب در داخل و خارج و عملا جا ماندن آن ها از مردمی است که طی ماه های گذشته بارها پشت آن سنگر گرفته بودند. اکنون این وادادگی به صورت تمام عیار با بیانیه اخیر آقایان موسوی و کروبی بر همگان عیان شده و موجی از خشم و انزجار را از حتی از سوی کسانی که هنوز اندک توهمی نسبت به ایشان و جریانات رفرمیست حامی شان داشته اند، برانگیخته است.
اعتراف ناپیگیر بودن رفرمیست ها و بیان عجز و ناتوانی شان از طریق رسانه های خود و به زبان خودشان، و این که در شرایط پیچیده اقتصادی و سیاسی کنونی چه در بُعد داخلی و چه بین المللی عملا خود را به عنوان جزئی از نظام، پاسدار و هوادار کلیت نظام اعلام نمودند، در ادامه آن چه که در اول ماه مه امسال رخ داد و قوی شدن زمینه های حضور جدی طبقه کارگر برای تاثیر گذاری بر معادلات سیاسی جاری، همگی حاکی از مختصات جدیدی برای ادامه مبارزات علیه سرمایه داری اسلامی است.
امروز دیگر هیچ اراده ای نمی تواند این واقعیت را از چشم آحاد مردمان پنهان بدارد که هیچ آزادی و حقوق دموکراتیکی محقق نمی شود یا دوام نمی آورد، مگر این که حضور طبقه کارگر متشکل و سازمان یافته، آن را تضمین نماید و این حقیقتی است که فراتر از بیانیه ها و شعارهای پیشروان سوسیالیست در حرکت است و حتی نیروهای راست را به زانو در می آورد؛ آن چنان که لیبرال رفرمیست ها در آستانه روز جهانی کارگر دریافتند که جنبشی که خود بارها عامدانه و نه از سر اشتباه در تحلیل، آن را "جنبش طبقه" متوسط خطاب کرده بودند، عملا به هیچ وجه قادر نیست بیش از این اهرم فشار ایشان بر پوزسیون رژیم باشد و حلقه مفقوده ای برای تحمیل خواسته های آزادی خواهانه و پیگیری مطالبات واقعی اکثریت عظیم به فغان آمده وجود دارد و آن طبقه کارگر است! و از این رو عمیقا در تلاشند که در لایه هایی پنهانی تر با نفوذ در صفوف کارگران و اعمال کنترل بر مبارزات و تحرکات جنبش کارگری، این جنبش را نیز مستمسک سیاست های خود در جهت احقاق منافع خود قرار دهند.
با توجه به شرایط عینی اقتصادی و اجتماعی، تنگناهای فزاینده و شرایط دشوار معیشتی، میلیتاریزه شدن عرصه های مختلف زندگی اجتماعی، و خشم و نفرتی که حوادث یک سال گذشته نیز آن را تشدید و تعمیق نموده است، امکان هرگونه سازش، تسلیم و مماشات را از سوی توده مردم به جان آمده منتفی می سازد و با آن چه که در روز جهانی کارگر به وقوع پیوست، عملا راه های متفاوتی از آن چه لیبرال رفرمیست ها مذبوحانه سعی در حقنه کردن آن به مردم دارند، پیش روی چشمان باز مردم و به ویژه کارگران، زحمتکشان و اقشار تحت ستم گشوده است.
اکنون تمام تلاش نیروهای چپ و پیشروان سوسیالیست در جنبش های مختلف باید معطوف به این امر مهم باشد که ضمن افشای روزانه جریانات راست و رفرمیست، طبقه کارگر با تشکل های مستقل و طبقاتی اش عرصه گردان مبارزات ترقی خواهانه مردم گردد. باید این حقیقت به بهترین نحو روشن گردد که علیه اعدام ها، سرکوب ها، زندان ها، بی حقوقی های بی حد و حصر و فقر و فلاکتی که به آن نام زندگی داده شده است، بدون دخالت گری مستقیم طبقه کارگر متشکل و آگاه نمی توان ایستاد. یک استراتژی ناب سوسیالیستی تنها در پرتو درک این واقعیت می تواند صف مستقل طبقاتی را در جنبش های اجتماعی مختلف ایجاد نماید و رفرمیست های نا پیگیر و ریاکار را برای همیشه به جایگاه اصلی خود در پوزسیون برگرداند.

زنده باد مبارزات، اتحّاد و مقاومت توده های مردم!
گسترده باد اعتراضات و اعتصابات مردمی به رهبری طبقه کارگر و متحدین آن!

دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران
اتحاد دانشجویان ضد فاشیست ایران
گروه گفتمان چپ
نشریه اعتصاب
21 خرداد 1389

خرداد ۱۴، ۱۳۸۹

شورش احتمالی علیه فقر و راه حلها

ایسنا در روز جمعه 7 خرداد از قول رئیس جدید اداره‌ آمار ایران نوشت که در این کشور 10 میلیون نفر زیر خط فقر مطلق و 30 میلیون نفر زیر خط فقر نسبی زندگی میکنند. کسی پس از خواندن این خبر در یکی از سایتها، نوشته بود: "ياد دارم در غروبي سرد سرد، ميگذشت از كوچهء ما دوره گرد؛ داد ميزد ‌: كهنه قالي مي خرم، دست دوم جنس عالي مي خرم، كاسه و ظرف سفالي مي خرم، گر نداري كوزه خالي ميخرم. اشك در چشمان بابا حلقه بست، عاقبت آهي كشيد، بغضش شكست. اول ماه هست و نان در سفره نيست، اي خدا شكرت، ولي اين زندگيست؟ بوي نان تازه هوشش برده بود، اتفاقا مادرم هم روزه بود. خواهرم بي روسري بيرون دويد،گفت: آقا سفره خالي ميخري؟"
آنچه این نویسنده‌ خوش ذوق نوشته حال و روز اکثریت ساکنین ایران را بیان میکند. پخش اطلاعات مربوط به افراد موجود در زیر خط فقر بر خلاف دستور صریح احمدی نژاد انجام گرفته که این اطلاعات را "اسرار ملی" تلقی و پخش آنرا قدغن کرده است. وزیر رفاه، یعنی سرداری که میلیاردها دلار ثروت را انباشته کرده و مسئول پخش اینگونه اطلاعات میباشد، تاکنون در این مورد عکس العملی نشان نداده است. اینکه این "افشای اسرار" به دلیل وجود اختلاف در میان مقامات حکومتی انجام گرفته و یا دلایل دیگری دارد هنوز معلوم نیست. رئیس قبلی اداره آمار جمعیت به زیر فقر رانده شده در کشور را 47 میلیون نفر اعلام کرد و احتمالا به همین دلیل مغضوب شد و مرخص گردید. بعضی از مقامات گفته‌اند با روند فعلی در آینده 60 میلیون نفر به زیر خط فقر میروند. مولفه‌های خط فقر نسبی و مطلق در ایران روشن نیست. زیستن زیر خط فقر با استانداردهای بدوی جمهوری اسلامی به معنی محرومیت از تغذیه‌ کافی، آب بهداشتی، یک چاردیواری، دسترسی به آموزش رایگان و بی بهره بودن از بهداشت مناسب و دوا و درمان میباشد. با این استانداردهای بدوی بین 40 تا 47 میلیون نفر در کشوری زیر خط فقرند که ثروت زیادی در آن انباشته شده، به لحاظ منابع و نیروی کار ماهر غنی است و امکانات و ظرفیت کشاورزی آن هم، علیرغم داشتن هوای نیمه خشک، طوریست که میتواند جمعیت ایران را به هر لحاظ تامین کند.
وجود این میزان انسان به فقر رانده شده نمایانگر وجود فاصله‌ طبقاتی گسترده‌ و تعمیق شده در کشور بوده و دارای پیامدهای مخرب و منفی زیستی، اجتماعی، روانی و فرهنگی بسیاری برای فقرا و بویژه کودکان و زنان باردار است. زن بارداری که از امکانات تغذیه‌ کافی، آب سالم، بهداشت مناسب، مسکن فضادار، ورزشهای ضروری حین زایمان و امکانات لازم دیگر برخوردار نیست هم خود و هم فرزندی که حمل میکند در خطرند. ارگانهای این کودکان و مخصوصا مغزشان میتواند دچار ضایعات گردد و رشد آینده‌ آنها را دچار محدودیتهای جدی نماید. مردمی چنین به فقر رانده شده در خطر انواع امراض پر درد و رنج و نقصان بوده و از آنجا که سطح بسیار نازلی از دوا و درمان در اختیار آنها وجود دارد مرگ زود رس نیز در انتظارشان است. به همین دلیل این مصیبت بزرگ به درستی از جانب یکی از صاحبنظران نسل کشی طبقاتی نامیده شده است. در کنار این مصیبت عظیم زیستی باید به تبعیضات، فردی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی موجود نیز اشاره که باری بسیار گران بر دوش این مردم میباشد.
مردمی که به دلیل وجود نظام سرمایه‌داری و تحت یک حکومت عقب افتاده، مستبد و فاسد نظیر جمهوری اسلامی با چنین فقر سیاهی دست به گریبانند عمدتا از طبقه‌ کارگر تولیدگر و یا خدماتی در مزارع، کارخانه‌ها، کارگاهها، مراکز آموزشی و بهداشتی و یا ادارات میباشند. اینان عمدتا زنان خانه‌دار و یا نان آورانی هستند که با کمترین دستمزد به کارهای خانگی مشغولند. اینان خود و یا والدینشان سال 56 علیه حکومتی بپا خاستند که مستبد بوده و فقر و نابرابری زیادی را به آنها تحمیل کرده بود. همین مردم با تشکلات شورائی و سیاسی خود کوشیدند آزادی، برابری و رفاهی را تامین نمایند که برای آن دست به مبارزه‌ توده‌ای و قیام زده بودند. همین رژیمی که جامعه را به صورت جهنم درآورده‌ به کمک بورژوازی داخلی و بین المللی و با ادعای دروغین ایجاد حکومت عدل و داد به سرکوب وحشیانه‌ همین مردم آزادیخواه و عدالت طلب پرداخت. مدتی است که این مردم حق طلب و آزادیخواه نه تنها از زیر ضربات این رژیم خدمتگزار بورژوازی در آمده، بلکه در مبارزاتی گسترده و مخصوصا در مبارزات توده‌ای بعد از انتخابات و اخیرا در اعتصاب سراسری و پیروزمندانه‌ کردستان آنرا زیر ضرب گرفته است. طبیعی است که مردمی با این پیشینه و سطح توقع شب و روز برای حل مشکل خود در اندیشه و در تلاش باشند. این بخش از جمعیت یا بیکارند و یا در آن بخش از صنایع و مراکز کاری به کار مشغولند که در آن مبارزه برای افزایش دستمزد و بهبود سطح زندگی با مشکلات بسیار و از جمله از دست دادن شغل روبروست. اینان در همانحال فرصت متشکل کردن خود برای یک مبارزه‌ با برنامه‌ و دسته جمعی را نیافته‌اند. چنین مردمی با رژیمی طرفند که بحران اقتصادیش در حال تعمیق و تشدید بوده و برای تحمیل فقر بیشتر برایشان تحت عنوان "هماهنگ کردن یارانه‌ها" برنامه‌ریزی کرده است. آنها در کشوری زندگی میکنند که قیمتها در آن مداوما در حال افزایش است. چنین مردمی، پس از آنکه سفره‌ خالیشان را هم برای فروش عرضه کردند، چکار خواهند کرد؟ آیا دست روی دست خواهند گذاشت تا خود و فرزندانشان زیر فشار فقر و گرسنگی تباه شوند و یا طغیان خواهند کرد؟ این پرسشی است که کمونیستها و فعالین کارگری باید به آن بیاندیشند. در شرایط موجود مبارزاتی پراکنده‌، ولی تا حدودی فکر شده و با برنامه موجودند که امکان تداوم و تقویت دارند. در همین کشور نشانه‌هائی از نافرمانی مدنی و عدم پرداخت قبوض آب و برق و غیره دیده شده که میتوانند گسترش یابند. اما در کنار اینان "شورش گرسنگان" نیز یک احتمال است. فعالین کارگری و کمونیستها و فعالین انقلابی سایر جنبشهای اجتماعی باید به این احتمال بیاندیشند. شواهد بسیار بر این امر گواهند که نیروهای سرکوبگر برای روبرو شدن با چنین شورش محتملی برنامه‌ دارند. این فعالان نیز باید برای هدایت و سازمان دادن چینن طغیان محتملی برنامه‌ داشته باشند. لازم است آنان فکر کنند که اگر چنین شورشی رویداد چطور آنرا به طرف اهداف درست هدایت کنند و دستاوردها را به صورتی سازمانیافته و سریع پخش نمایند. چطور مردم شورش کرده را از خطر سرکوب محافظت کنند و سرانجام چکار کنند تا چنین شورش محتملی باور به خود و امید به تداوم مبارزه به طریقی سازمانیافته را ایجاد کرده و آنرا تقویت نماید.

گفتار روز تلويزيون كومه له
11 خرداد ماه 1389
1 ژوئن 2010