خرداد ۰۳، ۱۳۸۹

زن ستیزی در جامعه طبقاتی


زن ستیزی در جامعه طبقاتی

حامد سعیدی

زن ستیزی در اشکال مختلف آن، چنان عیان و آشکار است و زنان در جامعه طبقاتی آنچنان عریان و خشن مورد ستم قرار میگیرند، که شناخت ریشه های این ستمگری را به یک نیاز و ضرورت پیشبرد مبارزه علیه این ستمگری ها تبدیل کرده است.
ستم و آپارتاید جنسی یکی از پایدارترین ستم ها در طول تاریخ جوامع بشری بوده است. سهم زنان از خانواده گرفته تا عرصه های مختلف حیات اجتماعی جز رنج و بی حقوقی، خشونت و تبغیض جنسی و طبقاتی چیزی نبوده است. برتری مرد بر زن در محیط خانواده زنان را در موقعیت فرودستی قرار داده است. خشونت، تحقیر، آزار و بی حرمتی هر روزه زنان توسط افراد خانواده و جامعه در اشکال گوناگونش، تحمیل قوانین ضد انسانی و ارتجاع مذهبی، راندن زنان به کنج آشپزخانه و کار خانگی، تحمیل خودکشی و خود سوزی، خرید و فروش زنان توسط مافیاهای سرمایه جهت رونق بازار سرمایه داری، اعمال تبعیض بر زنان در محیط های کار، رواج تن فروشی، تنها نمودهایی از موقعیت فرودست زنان در جامعه سرمایه داری است. تنوع و گستردگی زن ستیزی چنان در سطح جامعه نهادینه و قانونی شده است، که برای پایان دادن به این ستم کشی و بربریت حاکم بر زنان باید ریشه‌ های این ناعدالیت ها و نابرابری ها را شناخت.
واقعیت این است که ستم بر زنان به انحاء متنوعش همزاد و همپا با شکل گیری جامعه طبقاتی بوده است. چرا که در جوامع اولیه نه تنها زنان مورد ستم قرار نمی گرفتند، بلکه زن و مرد از همه لحاظ برابر بوده و در زندگی روزمره خود مورد هیچ نوع ستمی قرار نمی گرفتند. اما از آنجا که با تغییر و تحولات زندگی بشریت و تغییر مناسبات تولیدی و اقتصادی جامعه، که افزایش تولید در جامعه و تقسیم کار بر اساس مناسبات اقتصادی را به همراه داشته، زنان را در اسارت مرد قرار داده است. تشکیل خانواده از بدو جامعه طبقاتی بر اساس نیاز اقتصادی و تقسیم کاری که سیستم طبقاتی وضع کرده بود، شکل گرفت. مالکیت خصوصی که اساس و بنیاد سیستم طبقاتی است، قوانین مرد سالاری هم تابع همین سیستم طبقاتی، زنان را هم به بخشی از مایملک مرد تبدیل کرد. تقسیم کار اجتماعی و تبدیل جامعه به دو طبقه اصلی همراه با عدم حضور زنان در کار بيرون از خانه و عرصه توليد اجتماعي، آنان را مجبور به تبعیت از مرد خانواده و تن دادن و قبول فرودستی خود کرد، یعنی نبود استقلال اقتصادی و متکی بودن به مرد خانه او را ناچار به بردگی می کند، که چنین وضعی بر اساس یک نیاز کاملا اقتصادی و معیشتی می باشد، یعنی قوانین مردسالاری و زن ستیزی سیر پیشروی مناسبات تولیدی جامعه طبقاتی بوده است.
طبقه حاکم منافع و علایقش تابع تولید و بازتولید سلطه در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است و تداوم سلطه خود را بر همین اساس بر جامعه تحمیل خواهد کرد. جامعه طبقاتی هم که آبستن اعتراض و تحولات اجتماعی است، طبقه حاکم هم برای ثبات وضع موجود نیاز به تولید و بازتولید سلطه خود دارد. دولت هم به مثابه دستگاه عریض و طویل، منسجم و سیستماتیک، منافع کل طبقه حاکم را در تولید و بازتولید سلطه خود و در هم شکستن مقاومت علیه سلطه می بیند. از این روست که دولت به مثابه دستگاه متمرکز طبقه حاکم برای حفظ و تداوم سلطه خویش و برای تثبیت ونهادینه کردن چنین قوانین و فرهنگ مردسالاری، با بازتولید کردن هر آنچه به ثبات وضع موجود کمک کند، تلاش کرده و از هر راهی برای ادامه حیات خود قوانین ضد انسانی و تبعیضات طبقاتی، جنسیت، نژادی و ... را گسترش و بر جامعه اعمال خواهد داد. اما طبقه حاکم نیاز به شیوه‌ای از سلطه دارند که درونی، نهان و قانونی باشد. یکی از علایم گستردگی ستم جنسی، نهادینه شدن در اعماق جامعه است که ریشه در تولید و باز تولید بی حقوقی و فرهنگ ضد انسانی دارد، که این هم یکی از اشکال اعمال قدرت طبقه حاکم بر اکثریت توده های ستم دیده جامعه است. زنان به مثابه نیمی از جامعه موجود، توسط طبقه حاکم جهت به کنترل در آوردن آن با اعمال فرهنگ و مناسبات زن ستیزی و تبعیضات جنسی و ... با تولید و بازتولید فرهنگ مردسالاری نیمی از جامعه توسط خود توده ها، آن را به کنترل خود در می آورد. یعنی با ترویح و بازتولید فرهنگ زن ستیزی، چنین فرهنگی در سطح وسیع اجتماعی درونی می شود و رسوخ تبعیض و خشونت در اعماق جامعه و مشروعیت دادن به این ستم و استثمار وضع شده توسط دستگاه های طبقه حاکم، توده را مسخ کرده و ستم و تبعیض را سیستماتیزه و طبیعی کرده است، یعنی به توده های اجتماعی می باورانند که تبعیض و فرودستی حق زنان است و فراتر رفتن زنان از این خط قرمزها خلاف قوانین وضع شده می باشد و در واقع به خطر افتادن مالکیت خصوصی نفی قانون می باشد، که در صورت انجام آن سرکوب و در هم شکسته خواهد شد. برقرار کردن چنین فرهنگ و قوانینی بدون دخالت مستقیم طبقه حاکم، نیمی از جامعه مورد ستم و استثمار قرار می گرند، آن هم عملا در جهت حفظ نظم موجود می باشد. در کل باید گفت فرهنگ و قوانین مردسالار و زن ستیز تابع همان مناسبات تولیدی در جامعه طبقاتی است.
مناسبات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در اشکال مختلف آن، دستخوش تغییر و تحولات در مناسبات تولیدی و اقتصادی خواهد بود. مناسبات تولیدی در جامعه سرمایه داری عصر حاضر می رود تا مدام بر تمرکز تولید افزوده و توده های بیشتر از جامعه به صف کارگران و زحمتکشان جامعه اضافه می شود. از این رو فاصله فقر و ثروت یعنی شکاف طبقاتی بیشتر و بیشتر خواهد شد. زنان هم به مثابه آسیب پذیرترین قشر جامعه مورد بیشترین ستم و تبعیض و استمار مضاعفی قرار می گرند. توده های زنان که بیشتر آنان از طبقه کارگر و زحمتکش هستند بیشترین تبعیض و ستم را به دوش می کشند چرا که از یک سو بعلت وضعیت فلاکتبار اقتصادی، ضمن نگهداری کردن از فرزندان ناچار به کار در بازار سرمایه میشوند که نه تنها به خاطر زن بودنشان مزد کمتری از مردان دریافت میکنند، بلکه مورد ستم مضاعف طبقاتی و خشونت جنسی قرار میگرند. این سیستم طبقاتی حاکم شرایطی را پدید آورده که برخی از زنان ناچار به تن فروشی برای کسب معاش روزانه میشوند. از سوی دیگر اعمال و بازتولید فرهنگ مرد سالاری که خشونت، ستم و آپارتاید جنسی به شیوه های مختلف را به همراه دارد، زنان را دچار از خود بیگانگی وتن دادن به خود کشی یا خود سوزی می کند. همه اینها زندگی روزمره میلیون ها زن متعلق به طبقه زحمتکش جامعه است.
در جوامع استبداد زده حاکميت سرمايه در آميخته با قوانين مذهبی با بکار گرفتن کليه ارگانهای سرکوب و در خدمت گرفتن نهادهای آموزشی و مذهبی و رسانه های اجير و با اتکا به فرهنگ ارتجاعی و عقب مانده مردسالارانه، موقعيت فرودست زنان و تحقير هر لحظه آنان را دوچندان در جامعه نهادينه کرده است که يکی از برجسته ترين نمادهای بی حقوقی و موقعيت بردگی آور زنان تبديل شده است. جوامع غربی هم جدا از تبلیغات بورژوازی جهانی زنان به اشکال گوناگون در اسارت سیستم سرمایه جهت سود اندوزی بکار گرفته می شوند. خرید و فروش، بردگی و به کالا گرفتن زنان و ... واقعیت تلخ شرایط زنان کشورهای پیشرفته صنعتی می باشد. همه این تبعیضات طبقاتی و جنسی و اعمال زن ستیزی بر زنان اساسا تابع همان مناسبات نابرابر جامعه طبقاتی است.
مبارزه طبقاتی و رهایی زنان
اکنون که به این واقعیت عینی دست یافتیم که ریشه همه نابرابریها و ستم و آپارتاید جنسی بر زنان در نظام طبقاتی نهفته است، پس موٍٍُُثرترین راه رهایی وضع موجود حاکم بر زنان در به چالش کشیدن مالکیت خصوصی و نظام طبقاتی است. برای سرنگونی و به زیر کشیدن جامعه سرمایه داری هم بایستی عرصه‌ی مبارزه طبقاتی را گسترش داد. چرا که با پیشروی مبارزه طبقاتی و رادیکال و در آخر با تغییر بنیادی در سیستم سرمایه داری وگذار به جامعه سوسیالیستی ریشه‌ی همه تبعیضات و نابرابریها خشکانده خواهد شد.
وقتی اکثریت زنان متعلق به طبقه کارگر و زحمتکش هستند و هم دوش با مردان هم طبقه ای خود مورد استثمار طبقاتی قرار میگرند و حتی ستم مضاعفی هم به خاطر زن بودنشان (ستم جنسی) در همه عرصه های حیات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به آنها تحمیل می شود. پس رهایی از چنین وضعی در گرو فراروی از محدوده ستم جنسی و تبدیل کردن آن به بخشی جدایی ناپذیر مبارزه طبقاتی و سوسیالیستی است. از این جهت است که زنان کارگر و زحمتکش با پیگیری مبارزه طبقاتی و تشکل و سازماندهی است که قادر خواهند بود مبارزه مؤثري عليه فرهنگ مرد سالارانه و قوانين زن ستيز ارتجاع مذهبي را پيش ببرند.
رهایی زنان از منظر طبقاتی و مارکسیستی از کانال مبارزه طبقاتی و لغو کلیه قوانین سرمایه داری میگذرد از این جهت لازم است که با کمی تامل بر شیوه و کارکرد مبارزات زنان در عرصه های مختلف را برسی کنیم.
- همانطور که بیان کردیم مبارزات زنان برای رهایی از ستم مضاعف طبقاتی و جنسی یک وجه دیگر مبارزه طبقاتی است. یعنی موتور حرکت و تغییر جامعه مبارزه طبقاتی علیه طبقه حاکم است. طبقه کارگر که زنان کارگر را نیز شامل می شود رکن اصلی پیشبرد مبارزه طبقاتی هستند. یعنی مبارزه برای هر تغییر و تحول اجتماعی در گرو مبارزه طبقاتی است، تحقق حقوق و خواست هر کدام از اقشار جامعه در گرو پیش روی مبارزه طبقاتی است. یعنی پیشروی هر گام طبقه کارگر اساسا منجر به باز شدن فضای سیاسی و دمکراتیک و تحمیل مطالبات توده های جامعه بر طبقه حاکم خواهد شد. از این روست که اتحاد استراتژیک جنبش رهایی زن با جنبش طبقاتی طبقه کارگر اساس رهایی زنان از تمام اشکال و ابعاد ستم مضاعف سلطه سرمایه داری بر زنان است.
- پیشروی و کسب هر درجه از خواست و مطالبات زنان در گرو تشکل یابی و سازماندهی و آگاهی به حقوق انسانی و برابری طلبانه زنان است. یعنی مقابله با سلطه طبقه حاکم و تحمیل خواست ومطالبات زنان در گرو به میدان آمدن میلیونی زنان کارگر و زحمتکش است. با اتکا به یک جنبش توده ای و عمیق اجتماعی است که می توان به پیکار با هر گونه ستم و بی حقوقی طبقه حاکم علیه زنان به پا خواست. فعالین سوسیالیست با پیش کشیدن خواست و مطالبات زنان کارکن است که می توانند نیروی عظیم زنان کارگر را به میدان مبارزه آورند .پیشروی هر گام زنان کارگر و زحمتکش در گرو تشکل یابی و سازماندهی توده ای آنان است.
بورژوازی برای به بیراهه بردن مبارزات زنان و تهی کردن آنان از ظرفیت های انقلابی با نفوذ در مبارزات زنان از هر کوششی کوتاهی نخواهد کرد. گرایشات بورژوایی ( لیبرالی و رفرمیستی، اسلامی و ...) تمام سعی خود را معطوف به کنترل مبارزات زنان کرده است. یعنی مبارزات انقلابی جنبش رهایی زنان را محدود به مبارزه جنسی علیه جنس دیگر (زن علیه مرد) کرده هستند. به شکلی دیگر می توان گفت زن کارگر در تقابل با کارگر مرد قرار داده است که این عمیقا در تقابل با منافع عینی زنان کارگر و زحمتکش و کل مبارزه طبقاتی قرار دارد. گرایشات بورژوازی تاریخا اثبات کرده اند که جز کنترل و عقیم کردن مبارزات زنان و ماندگار کردن ستمی مضاعف به قدمت نظام طبقاتی حاکم، کاری از پیش نبرده اند. طبعا تشکل یابی، پیشروی و رسیدن به مطالبات زنان را تنها گرایش سوسیالستی قادر به انجام آن خواهد بود. از آنجا که مبارزات سوسیالیستی افق رهایی بخش مبارزات طبقاتی و اجتماعی توده های کارگر و زحمتکش علیه بی حقوقی و نابرابریهای سیستم سرمایه داریست، بایستی مبارزین وفعالین سوسیالیست در جنبش رهایی زنان با تبلیغ وترویج ایده های سوسیالیستی ومتقاعد کردن توده های بیشتر زنان کارگر و زحمتکش به سوسیالیسم، زمینه های عینی یک جنبش عمیق و اجتماعی سوسیالیستی را شکل دهند. اگر بر این امر مهم واقف هستیم که تنها وجود یک جنبش ملییونی وسازمانیافته سوسیالیستی و طبقاتی توان مقابله با نظام سرمایه داری را خواهد داشت، بنابراین باید تلاش کرد تا افق سوسیالیستی را در ابعاد اجتماعی بگسترانیم.
اسفند 1387
مارس 2009
برگرفته از جهان امروز شمار 222

هیچ نظری موجود نیست: