خرداد ۱۰، ۱۳۸۹
برای نجات جان محمود صالحی بشتابیم
خرداد ۰۹، ۱۳۸۹
بیانیه مشترک3 سازمان و گروه دانشجویی و جوانان:
خرداد ۰۷، ۱۳۸۹
باید برای برابری کامل زن و مرد مبارزه کرد
خرداد ۰۴، ۱۳۸۹
تلاشهای جبهههای سبز و سیاه برای جلب کارگران
خرداد ۰۳، ۱۳۸۹
آیا کردستان بپا خاست؟
سئوال این است که آیا بطور واقعی "آرام" بودن و همراهی نکردن جنبش انقلابی کردستان در ده ماه گذشته با جنبش سراسری تحت تاثیر "مواضع و تحلیل های نادرست سازمان ها و احزاب فعال در کردستان" بوده است؟ اولا تنظیم کنندگان اطلاعیه عمدا خود را در مورد مواضع متفاوت "احزاب و سازمانهای سیاسی در کردستان" به فراموشی می زنند و فکر می کنند با انکار واقعیت، خود واقعیت هم اتوماتیک ناپدید خواهد شد. ثانیا در مقام پرداختن به محتوای دیدگاهی که در پس عبارات دوپهلو پنهان کرده اند، باید سئوال کرد که آیا این آوانس دادن به اصلاح طلبان حکومتی و هم پیمانان آنها در کردستان نیست؟
بیانیه ی اعلام موجودیت دانشجویان سوسیالیست دانشگاه علامه طباطبایی تهران
بیانیه ی اعلام موجودیت دانشجویان سوسیالیست دانشگاه علامه طباطبایی تهران
طبقه کارگر در پیکارش ، چیزی جز زنجیرهایش برای از دست دادن ندارد؛ اما جهانی را بدست خواهد آورد (ک.مارکس)
سوسیالیسم واقعیتی است که انسان ها بر روی زمین آن را تجربه خواهند کرد.ولی ما با مبارزه ی خود می توانیم مانند کاتالیزگر یک واکنش شیمیایی طبیعی، نقش مهم خود را در تسریع این فرآیند اجتماعی در سیر تاریخ بشر و با قدرت هرچه تمام تر ایفا کنیم و به روند تحقق افق آزادی و برابری حقیقی انسان ها کمک کنیم.
شلاق دیو جهل و ارتجاع ، که قرن هاست بر پشت مردم رنجدیده و صبور و با استقامت ایران نواخته می شود ، هر روز قدرت خود را دو چندان می کند و در برابر آن، تن کارگران، زحمتکشان و اقشار گوناگون زیر این فشار، هر روز رنجور تر می گردد. بدون شک ، انسجام مبارزان و اتحاد کارگران در تئوری و عمل پراتیک انقلابی، دو عنصر غیر قابل انکار در پیروزی گفتمان مارکسیستی بوده و هستند. پس زدودن گزاره های انحرافی و اندیشه های تخیلی و استراتژی های عجیب و غیر عقلانی و همینطور قرائت های مذهب گونه از سوسیالیسم ، از اولیه ترین وظایف یک جنبش سوسیالیستی هستند.چرا که نمی توان بدون برداشت های شبیه به هم از یک آرمان و هدف متعالی ، برای آن آرمان به صورت مشترک و پا به پای یکدیگر در یک مسیر، مبارزه نمود.
اکنون که سرمایه داری اسلامی با ساختار سیاسی به غایت ارتجاعی منبعث از آن ، بار دیگر به یک نظام توجیه گر مناسبات اقتصاد سرمایه محور رانتی و واسطه ای تبدیل شده و در همین حال ، ندای “عدالت خواهی” اش ، گوش فلک را کر کرده است ، مبارزه با تزویر و فریب دادن طبقه ی کارگر و روشنگری توده ها و افشای چهره واقعی حاکمیت تحمیلی و سیستم رسانه ای تحمیقی ، اهمیت دوچندانی یافته است.
در شرایطی که نظام امپریالیسم سرمایه داری حاکم بر جهان هر روز بحران تولید می کند و در داخل نیز نظام فریبکار حاکم ، در توجیه وضعیت فلاکتبار معیشت مردم و وخیم تر شدن روزانه اوضاع اقتصادی به بهانه های خنده آوری چون “بدحجابی” و “دوری از روش کسب حلال در بازار سنتی وابسته به خود” و بیکاری جوانان را را ناشی از دوری از “فرهنگ نماز و اعتکاف” معرفی می کند، و از سوی دیگر لیبرال های وطنی آزرده از مافیای اقتصادی، بر طبل توخالی اقتصاد بازار آزاد می کوبند و چشم به راه رضاخان دومی، از داخل یا یک دست غیبی از خارج کشور هستند که بهشت لیبرالیستی موعودشان و دموکراتیزاسیون نولیبرالی موهومشان را برآورده سازد و در میانه این همه ریاکاری و توحش ، دیگر گمان نمی رود که گام برداشتن به سوی سوسیالیسم نیاز به دلیل و برهان متقن داشته باشد.
جنبش زنان و جنبش دانشجویی نیز در سالهای اخیر پس از فراز و نشیب های فراوان و کسب تجربه های متعدد طی سال های اخیر ، جبهه مقابل خود را به خوبی شناختند و قطعا به این نتیجه رسیده اند که مواضع نیروهای چپ در باب مسائلی چون : انتخابات و نحوه برخورد با آن ، نواندیشی دینی و اصلاح طلبی ، ملی گرایی ، لزوم جبهه گیری در برابر دخالت دولت های امپریالیستی ، لزوم مرزبندی با جریانات اپورتونیست و فرصت طلب و خلق الساعه در داخل و خارج از کشور و در نهایت ضرورت برخورد با مسائل جاری با دید سوسیالیستی و رادیکال و برخورد هوشمندانه و محکم با بدنه ی حاکمیت ، مواضع علمی و بر حقی بوده است.
ما دانشجویان سوسیالیست دانشگاه علامه با ابراز تاسف شدید خود باید اعلام نماییم که متاسفانه سالهاست که جریان چپ در این دانشگاه به صورت منفعل و سکتاریستی در آمده و عملا مشی اصلاح طلبی چپ را اخذ کرده است.این بیماری و این بختک سالهاست که روی گرده ی جریان چپ علامه سنگینی می کند.کاهش فعالیت جریان چپ رفورمیست علامه به همراه کاهش میزان جذب نیرو و همینطور شکل فعالیت کاملا فاش و مشخص آن و شناخته شده بودن تمام عناصر از صدر تا ذیل و همینطور ائتلاف برنامه ریزی شده ی علنی این طیف با لیبرال دموکرات ها و عناصر مارک دار اصلاح طلب وابسته به حاکمیت و همینطور انفعال و دوری آن نسبت به مطالبات طبقات ضعیف و آسیب پذیر در ایران ، راهی را در مقابل این جریان مریض و کهنه نمی گذارد جز رخت بستن آرام از فضای دانشگاه به واسطه ی مرور زمان.
اکنون نسل قدیمی این جریان دانشجویی (که به لحاظ کیفیت و کمیت وضع اسف باری دارد) ، مجبور است جای خود را به نسل جدید و تازه نفس و سوسیالیست بدهد. جریان جدیدی که بواسطه ی شرایط اجتماعی حاضر ، طبیعتا در دانشگاهها امکان ظهور دارد و و که قطعا این نسل جدید جنبش دانشجویی به عنوان جریان سیاسی و فکری پیشرو در جوامع اختناق زده برای مشخص نمودن تکالیف و دستور کار خود باید به جامعه رجوع کند و مطالبات بر حق موجود در سطح جامعه را به پیگیرترین و رادیکال ترین شکل معرفی و طرح و نمایندگی کند و مورد حمایت قرار دهد
ما دانشجویان سوسیالیست دانشگاه علامه ، ضمن اعلام مرزبندی با هرگونه گرایشات چپ بورژوا، غیر کارگری ، اصلاح طلب و رفورمیست ، شروع فعالیت خود را رسما اعلام می داریم و خود را هم جهت با سیاست های جریان “دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران” می دانیم.
بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیمفلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
زنده باد اتحاد جنبش دانشجویی و جنبش كارگری
زنده باد سوسیالیسم
دانشجویان سوسیالیست دانشگاه علامه طباطبایی تهران
89/3/2
http://allamehsocialists.wordpress.com/
زن ستیزی در جامعه طبقاتی
زن ستیزی در جامعه طبقاتی
حامد سعیدی
زن ستیزی در اشکال مختلف آن، چنان عیان و آشکار است و زنان در جامعه طبقاتی آنچنان عریان و خشن مورد ستم قرار میگیرند، که شناخت ریشه های این ستمگری را به یک نیاز و ضرورت پیشبرد مبارزه علیه این ستمگری ها تبدیل کرده است.
ستم و آپارتاید جنسی یکی از پایدارترین ستم ها در طول تاریخ جوامع بشری بوده است. سهم زنان از خانواده گرفته تا عرصه های مختلف حیات اجتماعی جز رنج و بی حقوقی، خشونت و تبغیض جنسی و طبقاتی چیزی نبوده است. برتری مرد بر زن در محیط خانواده زنان را در موقعیت فرودستی قرار داده است. خشونت، تحقیر، آزار و بی حرمتی هر روزه زنان توسط افراد خانواده و جامعه در اشکال گوناگونش، تحمیل قوانین ضد انسانی و ارتجاع مذهبی، راندن زنان به کنج آشپزخانه و کار خانگی، تحمیل خودکشی و خود سوزی، خرید و فروش زنان توسط مافیاهای سرمایه جهت رونق بازار سرمایه داری، اعمال تبعیض بر زنان در محیط های کار، رواج تن فروشی، تنها نمودهایی از موقعیت فرودست زنان در جامعه سرمایه داری است. تنوع و گستردگی زن ستیزی چنان در سطح جامعه نهادینه و قانونی شده است، که برای پایان دادن به این ستم کشی و بربریت حاکم بر زنان باید ریشه های این ناعدالیت ها و نابرابری ها را شناخت.
واقعیت این است که ستم بر زنان به انحاء متنوعش همزاد و همپا با شکل گیری جامعه طبقاتی بوده است. چرا که در جوامع اولیه نه تنها زنان مورد ستم قرار نمی گرفتند، بلکه زن و مرد از همه لحاظ برابر بوده و در زندگی روزمره خود مورد هیچ نوع ستمی قرار نمی گرفتند. اما از آنجا که با تغییر و تحولات زندگی بشریت و تغییر مناسبات تولیدی و اقتصادی جامعه، که افزایش تولید در جامعه و تقسیم کار بر اساس مناسبات اقتصادی را به همراه داشته، زنان را در اسارت مرد قرار داده است. تشکیل خانواده از بدو جامعه طبقاتی بر اساس نیاز اقتصادی و تقسیم کاری که سیستم طبقاتی وضع کرده بود، شکل گرفت. مالکیت خصوصی که اساس و بنیاد سیستم طبقاتی است، قوانین مرد سالاری هم تابع همین سیستم طبقاتی، زنان را هم به بخشی از مایملک مرد تبدیل کرد. تقسیم کار اجتماعی و تبدیل جامعه به دو طبقه اصلی همراه با عدم حضور زنان در کار بيرون از خانه و عرصه توليد اجتماعي، آنان را مجبور به تبعیت از مرد خانواده و تن دادن و قبول فرودستی خود کرد، یعنی نبود استقلال اقتصادی و متکی بودن به مرد خانه او را ناچار به بردگی می کند، که چنین وضعی بر اساس یک نیاز کاملا اقتصادی و معیشتی می باشد، یعنی قوانین مردسالاری و زن ستیزی سیر پیشروی مناسبات تولیدی جامعه طبقاتی بوده است.
طبقه حاکم منافع و علایقش تابع تولید و بازتولید سلطه در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است و تداوم سلطه خود را بر همین اساس بر جامعه تحمیل خواهد کرد. جامعه طبقاتی هم که آبستن اعتراض و تحولات اجتماعی است، طبقه حاکم هم برای ثبات وضع موجود نیاز به تولید و بازتولید سلطه خود دارد. دولت هم به مثابه دستگاه عریض و طویل، منسجم و سیستماتیک، منافع کل طبقه حاکم را در تولید و بازتولید سلطه خود و در هم شکستن مقاومت علیه سلطه می بیند. از این روست که دولت به مثابه دستگاه متمرکز طبقه حاکم برای حفظ و تداوم سلطه خویش و برای تثبیت ونهادینه کردن چنین قوانین و فرهنگ مردسالاری، با بازتولید کردن هر آنچه به ثبات وضع موجود کمک کند، تلاش کرده و از هر راهی برای ادامه حیات خود قوانین ضد انسانی و تبعیضات طبقاتی، جنسیت، نژادی و ... را گسترش و بر جامعه اعمال خواهد داد. اما طبقه حاکم نیاز به شیوهای از سلطه دارند که درونی، نهان و قانونی باشد. یکی از علایم گستردگی ستم جنسی، نهادینه شدن در اعماق جامعه است که ریشه در تولید و باز تولید بی حقوقی و فرهنگ ضد انسانی دارد، که این هم یکی از اشکال اعمال قدرت طبقه حاکم بر اکثریت توده های ستم دیده جامعه است. زنان به مثابه نیمی از جامعه موجود، توسط طبقه حاکم جهت به کنترل در آوردن آن با اعمال فرهنگ و مناسبات زن ستیزی و تبعیضات جنسی و ... با تولید و بازتولید فرهنگ مردسالاری نیمی از جامعه توسط خود توده ها، آن را به کنترل خود در می آورد. یعنی با ترویح و بازتولید فرهنگ زن ستیزی، چنین فرهنگی در سطح وسیع اجتماعی درونی می شود و رسوخ تبعیض و خشونت در اعماق جامعه و مشروعیت دادن به این ستم و استثمار وضع شده توسط دستگاه های طبقه حاکم، توده را مسخ کرده و ستم و تبعیض را سیستماتیزه و طبیعی کرده است، یعنی به توده های اجتماعی می باورانند که تبعیض و فرودستی حق زنان است و فراتر رفتن زنان از این خط قرمزها خلاف قوانین وضع شده می باشد و در واقع به خطر افتادن مالکیت خصوصی نفی قانون می باشد، که در صورت انجام آن سرکوب و در هم شکسته خواهد شد. برقرار کردن چنین فرهنگ و قوانینی بدون دخالت مستقیم طبقه حاکم، نیمی از جامعه مورد ستم و استثمار قرار می گرند، آن هم عملا در جهت حفظ نظم موجود می باشد. در کل باید گفت فرهنگ و قوانین مردسالار و زن ستیز تابع همان مناسبات تولیدی در جامعه طبقاتی است.
مناسبات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در اشکال مختلف آن، دستخوش تغییر و تحولات در مناسبات تولیدی و اقتصادی خواهد بود. مناسبات تولیدی در جامعه سرمایه داری عصر حاضر می رود تا مدام بر تمرکز تولید افزوده و توده های بیشتر از جامعه به صف کارگران و زحمتکشان جامعه اضافه می شود. از این رو فاصله فقر و ثروت یعنی شکاف طبقاتی بیشتر و بیشتر خواهد شد. زنان هم به مثابه آسیب پذیرترین قشر جامعه مورد بیشترین ستم و تبعیض و استمار مضاعفی قرار می گرند. توده های زنان که بیشتر آنان از طبقه کارگر و زحمتکش هستند بیشترین تبعیض و ستم را به دوش می کشند چرا که از یک سو بعلت وضعیت فلاکتبار اقتصادی، ضمن نگهداری کردن از فرزندان ناچار به کار در بازار سرمایه میشوند که نه تنها به خاطر زن بودنشان مزد کمتری از مردان دریافت میکنند، بلکه مورد ستم مضاعف طبقاتی و خشونت جنسی قرار میگرند. این سیستم طبقاتی حاکم شرایطی را پدید آورده که برخی از زنان ناچار به تن فروشی برای کسب معاش روزانه میشوند. از سوی دیگر اعمال و بازتولید فرهنگ مرد سالاری که خشونت، ستم و آپارتاید جنسی به شیوه های مختلف را به همراه دارد، زنان را دچار از خود بیگانگی وتن دادن به خود کشی یا خود سوزی می کند. همه اینها زندگی روزمره میلیون ها زن متعلق به طبقه زحمتکش جامعه است.
در جوامع استبداد زده حاکميت سرمايه در آميخته با قوانين مذهبی با بکار گرفتن کليه ارگانهای سرکوب و در خدمت گرفتن نهادهای آموزشی و مذهبی و رسانه های اجير و با اتکا به فرهنگ ارتجاعی و عقب مانده مردسالارانه، موقعيت فرودست زنان و تحقير هر لحظه آنان را دوچندان در جامعه نهادينه کرده است که يکی از برجسته ترين نمادهای بی حقوقی و موقعيت بردگی آور زنان تبديل شده است. جوامع غربی هم جدا از تبلیغات بورژوازی جهانی زنان به اشکال گوناگون در اسارت سیستم سرمایه جهت سود اندوزی بکار گرفته می شوند. خرید و فروش، بردگی و به کالا گرفتن زنان و ... واقعیت تلخ شرایط زنان کشورهای پیشرفته صنعتی می باشد. همه این تبعیضات طبقاتی و جنسی و اعمال زن ستیزی بر زنان اساسا تابع همان مناسبات نابرابر جامعه طبقاتی است.
مبارزه طبقاتی و رهایی زنان
اکنون که به این واقعیت عینی دست یافتیم که ریشه همه نابرابریها و ستم و آپارتاید جنسی بر زنان در نظام طبقاتی نهفته است، پس موٍٍُُثرترین راه رهایی وضع موجود حاکم بر زنان در به چالش کشیدن مالکیت خصوصی و نظام طبقاتی است. برای سرنگونی و به زیر کشیدن جامعه سرمایه داری هم بایستی عرصهی مبارزه طبقاتی را گسترش داد. چرا که با پیشروی مبارزه طبقاتی و رادیکال و در آخر با تغییر بنیادی در سیستم سرمایه داری وگذار به جامعه سوسیالیستی ریشهی همه تبعیضات و نابرابریها خشکانده خواهد شد.
وقتی اکثریت زنان متعلق به طبقه کارگر و زحمتکش هستند و هم دوش با مردان هم طبقه ای خود مورد استثمار طبقاتی قرار میگرند و حتی ستم مضاعفی هم به خاطر زن بودنشان (ستم جنسی) در همه عرصه های حیات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به آنها تحمیل می شود. پس رهایی از چنین وضعی در گرو فراروی از محدوده ستم جنسی و تبدیل کردن آن به بخشی جدایی ناپذیر مبارزه طبقاتی و سوسیالیستی است. از این جهت است که زنان کارگر و زحمتکش با پیگیری مبارزه طبقاتی و تشکل و سازماندهی است که قادر خواهند بود مبارزه مؤثري عليه فرهنگ مرد سالارانه و قوانين زن ستيز ارتجاع مذهبي را پيش ببرند.
رهایی زنان از منظر طبقاتی و مارکسیستی از کانال مبارزه طبقاتی و لغو کلیه قوانین سرمایه داری میگذرد از این جهت لازم است که با کمی تامل بر شیوه و کارکرد مبارزات زنان در عرصه های مختلف را برسی کنیم.
- همانطور که بیان کردیم مبارزات زنان برای رهایی از ستم مضاعف طبقاتی و جنسی یک وجه دیگر مبارزه طبقاتی است. یعنی موتور حرکت و تغییر جامعه مبارزه طبقاتی علیه طبقه حاکم است. طبقه کارگر که زنان کارگر را نیز شامل می شود رکن اصلی پیشبرد مبارزه طبقاتی هستند. یعنی مبارزه برای هر تغییر و تحول اجتماعی در گرو مبارزه طبقاتی است، تحقق حقوق و خواست هر کدام از اقشار جامعه در گرو پیش روی مبارزه طبقاتی است. یعنی پیشروی هر گام طبقه کارگر اساسا منجر به باز شدن فضای سیاسی و دمکراتیک و تحمیل مطالبات توده های جامعه بر طبقه حاکم خواهد شد. از این روست که اتحاد استراتژیک جنبش رهایی زن با جنبش طبقاتی طبقه کارگر اساس رهایی زنان از تمام اشکال و ابعاد ستم مضاعف سلطه سرمایه داری بر زنان است.
- پیشروی و کسب هر درجه از خواست و مطالبات زنان در گرو تشکل یابی و سازماندهی و آگاهی به حقوق انسانی و برابری طلبانه زنان است. یعنی مقابله با سلطه طبقه حاکم و تحمیل خواست ومطالبات زنان در گرو به میدان آمدن میلیونی زنان کارگر و زحمتکش است. با اتکا به یک جنبش توده ای و عمیق اجتماعی است که می توان به پیکار با هر گونه ستم و بی حقوقی طبقه حاکم علیه زنان به پا خواست. فعالین سوسیالیست با پیش کشیدن خواست و مطالبات زنان کارکن است که می توانند نیروی عظیم زنان کارگر را به میدان مبارزه آورند .پیشروی هر گام زنان کارگر و زحمتکش در گرو تشکل یابی و سازماندهی توده ای آنان است.
بورژوازی برای به بیراهه بردن مبارزات زنان و تهی کردن آنان از ظرفیت های انقلابی با نفوذ در مبارزات زنان از هر کوششی کوتاهی نخواهد کرد. گرایشات بورژوایی ( لیبرالی و رفرمیستی، اسلامی و ...) تمام سعی خود را معطوف به کنترل مبارزات زنان کرده است. یعنی مبارزات انقلابی جنبش رهایی زنان را محدود به مبارزه جنسی علیه جنس دیگر (زن علیه مرد) کرده هستند. به شکلی دیگر می توان گفت زن کارگر در تقابل با کارگر مرد قرار داده است که این عمیقا در تقابل با منافع عینی زنان کارگر و زحمتکش و کل مبارزه طبقاتی قرار دارد. گرایشات بورژوازی تاریخا اثبات کرده اند که جز کنترل و عقیم کردن مبارزات زنان و ماندگار کردن ستمی مضاعف به قدمت نظام طبقاتی حاکم، کاری از پیش نبرده اند. طبعا تشکل یابی، پیشروی و رسیدن به مطالبات زنان را تنها گرایش سوسیالستی قادر به انجام آن خواهد بود. از آنجا که مبارزات سوسیالیستی افق رهایی بخش مبارزات طبقاتی و اجتماعی توده های کارگر و زحمتکش علیه بی حقوقی و نابرابریهای سیستم سرمایه داریست، بایستی مبارزین وفعالین سوسیالیست در جنبش رهایی زنان با تبلیغ وترویج ایده های سوسیالیستی ومتقاعد کردن توده های بیشتر زنان کارگر و زحمتکش به سوسیالیسم، زمینه های عینی یک جنبش عمیق و اجتماعی سوسیالیستی را شکل دهند. اگر بر این امر مهم واقف هستیم که تنها وجود یک جنبش ملییونی وسازمانیافته سوسیالیستی و طبقاتی توان مقابله با نظام سرمایه داری را خواهد داشت، بنابراین باید تلاش کرد تا افق سوسیالیستی را در ابعاد اجتماعی بگسترانیم.
اسفند 1387
مارس 2009
برگرفته از جهان امروز شمار 222
سوسیالیسم یا بربریت در حاشیه فجایع تراژدیک مردم غزه
حامد سعیدی
بیش از 20 روز از حملات گسترده دولت اسرائیل به نوار غزه میگذرد. تاکنون در پی این حملات بیش از 6 هزار نفر کشته و مجروح شده اند. از یک طرف حملات هوایی و زمینی ارتش اسرائیل با موشکهای مدرن و تانکهای زره ای و ادامه محاصره اقتصادی مردم فلسطین، از طرف دیگر پرتاب موشک از سوی نیروهای حماس به خاک اسرائیل، بیش از پیش سیاستهای جنگ افروزانه و بربریت دولتهای سرمایه داری و ارتجاع مذهبی را به نمایش میگذارد.
حملات پی در پی و ادامه محاصره و بستن مرزهای فلسطین و عوارض آن منجر به قتل، آوارگی، بی خانمان شدن، کمبود مواد غذایی و سوختی، کمبود وسایل بهداشتی و دارو در بیمارستانها و .... شده است. کودکان ، زنان و مردمان بی دفاع و غیر مسلح قربانیان اصلی این فجایع غیر انسانی هستند و مدام بر قربانیان این واقعه تراژدیک افزوده میشود. دولت اسرائیل بنا به موقعیت کنونی خود در منطقه و برای پیشبرد اهداف شوم خود، دست به کشتار وحشیانه مردم بی دفاع فلسطین زده است. فجایع ببار آمده توسط دولت اسرائیل در موقعیتی است که اولا: این دولت در آستانه انتخابات و برای جبران و توجیه شکستی که سال پیش در پی جنگ یک ماهه با حزب الله به دنبال داشت، اتوریته نظامیش زیر سوال رفته و زیر آماج حملات گسترده ای مابین ناسیونالیسم یهودی قرار گرفته بود. دوما: دولت اسرائیل با کشتار وحشیانه مردم غزه، تلاش میکند که آنها را وادار به عقب نشینی از خواست و مطالبات حق طلبانه و انسانی چند دهه خود کرده و مثل همیشه مبارزات و اعتراضات آنها را سرکوب کند که پرتاب راکتهای گروه حماس و تند روی آن را توجیه گر پیشبرد اهداف سیاسی و نظامیش میداند.
وجود نیروهای ارتجاعی حماس که بهانه ای است برای اعمال سیاستهای وقیحانه دولت اسرائیل علیه مردم فلسطین، بیانگر این است که از یک سو وجود جریانات ارتجاعی و اسلامی که ریشه در عملکرد سیاسی و اقتصادی نظام سرمایداری جهانی و فساد اداری و سیاسی حاکمان فلسطین، از طرف دیگر فقدان یک آلترنایو چپ و سوسیالیستی نیرومند در سازماندهی اعتراضات مردم حق طلب، عملا زمینه واقعی عروج و رشد نیروهای ارتجاعی را فراهم آورده است.
اینک جلو چشم همه و مدعیان آزادی و دمکراسی ، مردم رنج دیده فلسطین به شیوه وحشیانه و غیر انسانی سلاخی و کشته میشوند و دولت آمریکا هم با صدور رای ممتنع خود بر ادامه یا پایان این جنگ خانمان سوز، عملا به دفاع از رژیم اسرائیل برخواسته و بیش از هر زمانی رسوایی خود را به جهانیان اثبات کرد. سالیان مدیدیست که بحران فلسطین تمام شدنی نیست و مدام به بهانه های واهی زیر حملات شدید ارتش اسرائیل با کمک امپریالیسم جهانی، کودکان و زنان را کشته، آواره و در فقر و گرسنگی نگه میدارند. پایان دادن به اعمال بربرمنشانه نظام سرمایه داری، فقط با به میدان آمدن و پیشروی طبقه کارگر و جنبشهای رادیکال اعتراضی و اجتماعی به رهبری مبارزین سوسیالیست امکان پذیر خواهد بود.
زمنیه های واقعا موجود پیشروی جنبش سوسیالیستی
از یک سو در پی حملات دولت اسرائیل و فجایع به بار آورده منجر به اعتراضات گسترده ای در اقصی نقاط جهان گشته و صدها هزار نفر از اتحادیه های کارگری ، احزاب و سازمانها وانسانهای آزادیخواه و رادیکال و سوسیالیست در اعتراض به این اعمال وحشیانه و غیر انسانی پا به میدان نهاده اند و حضور اعتراض آمیز خود را نسبت به این فجایع نشان داده اند. و خواستار توقف سریع و بدون قید شرط جنگ و پایان دادن به محاصره و تحریم مردم بی دفاع فلسطین شده اند و شدیدا این کشتار وحشیانه را محکوم کرده اند. اقدام متحدانه کارگران عرب و یهودی در اعتراض به این شرایطی که مردم فلسطین در آن قرار گرفته اند، نشان از بالا بودن سطح اگاهی و درمیدان بودن حرکت اعتراضی در اسرائیل نسبت به اعمال بربر منشانه دولتهای سرکوبگر سرمایه داری میباشد.
از سوی دیگر: بعد از فروپاشی بلوک شوروی و پایان جنگ سرد از سوی دولتهای سرمایه داری جهان بانگ " نظم نوین جهان"ی و " پایان تاریخ " سرداده شد، اما دیری نپاید که عملکرد نظم نوین جهانی خود را در لشکرکشی و جنگ و خونیری در عراق و افغانستان و فلسطین، یورش وسیع به سطح معیشت طبقه کارگر و مردم زحمتشکش جهان و عروج ارتجاع مذهبی، قومی، فاشیستی، نمایان گشت و بیش از هر زمانی ادعای دمکراسی خواهی سرمایه داری جهانی رنگ باخته تر شد.
فقر و گرسنگی، بیماری، نبود مسکن و عدم دسترسی به ابتدایی ترین نیازهای انسانی اکثریت توده های مردم جهان که ناشی از استثمار و به غارت بردن ثروت جامعه از سوی طبقه حاکم بر جامعه است و متعاقب آن سالانه میلیونها کودک و زن و مرد از گرسنگی و ... از پایی در میایند و قربانی نظام بربری سرمایه داری خواهند شد. بحران سرمایه داری جهانی که خصلت گسست ناپذیر سیستم سرمایه داریست و اخیرا تمام وجود نظم سرمایه را تنیده و کم کم تمامی سیستم جهانی را در بر میگرد. تاثیرات مخرب این بحران عملا بر سر طبقه کارگر و مردم زحمتکش جهان فرو میریزد. سرمایه داری جهانی برای مقابله با آن به شیوه وسیعتری به طبقه کارگر حمله خواهد کرد. اولین گام این یورش بیکارسازی میلیونی در سطح جهانی بیشترین ضربات به سطح معیشت طبقه کارگر را به دنبال خواهد داشت، یورش به دستمزد روزانه طبقه کارگر، گرسنگی و فلاکت به سرعت رو به فزونی میرود و جان مردمان بیشتری را میگیرد، سطح رفاهیات اکثریت توده های فقیر جامعه را تا پایین ترین سطح خود تنزل میدهند. در کل باید گفت شکاف طبقاتی بیش از پیش افزایش خواهد یافت. در کنارش برای کسب بیشرین سود و مقابله با فروپاشی و کمترین ضرر، سرمایه داری تمام تلاش خود را به کار میگیرد که کل ثروت و منابع طبیعی را تحت هژمونی خود قرار دهد و از هر راهی جهت کسب آن کوتاهی نخواهند کرد. جنگ ، کشتار و به خون کشیدن مردمان بی دفاع، زنان و کودکان، گرسنه نگه داشتن آنان و در ادامه به برده گرفتن طبقه کارگر ومردم زحمتکش از هدف واقعی بورژوازی جهانی میباشد.
در این بحبوحه و هجوم تمام عیار سرمایه به طبقه کارگر و مردم زحمتکش، تنها راه مقابله نیروی واقعا موجودی که بیشترین تاثیراتش را به دوش خواهد کشید طبقه کارگر خواهد بود. طبقه کارگر همانطور که در رسانه های خبری به چشم میخورد در اثر عملکرد سیاستهای سرمایه داری دست به اعتراض و اعتصابات پی در پی میزنند. سرمایه در صدد است طبقه کارگر را به شیوه مدرن استثمار و برده وار به کار گیرد. درکل باید گفت مبارزات چند قرن اخیر طبقه کارگر و دستاوردهای کسب شده را، بورژوازی جهانی در صدد است از آنان بگیرد . طبقه کارگر هم بی تفاوت نخواهد نشست و از هر امکانی جهت مقابله با آن به پا میخیزد. اعتصاب و اعتراض و کنترل کارخانه ها از سوی طبقه کارگر در اقصی نقاط جهان در سطح نسبتا خوبی در میدان مبارزه بوده است. اما اینکه سرمایه داری این ظرفیت را در خود میبیند که به هر شیوه ای که بخواهد دست به کشتارکودکان، زنان و مردم بی دفاع جهان بزند، طبقه کارگر را گرسنه و در فقر نگه دارد، به رشد نیروهای بنیادگرایی مذهبی و قومی کمک کند، تنها درغیاب یک جنبش نیرومند سوسیالیستی این امکان را به دست خواهد آورد.
برای مقابله وسیع و مبارزه برای احقاق حقوق انسانی مردم زنج دیده جهان تنها با نیروی متشکل و نیرومند طبقه کارگر و جنبشهای رادیکال و سوسیالیستی امکان پذیر خواهد بود. سیستمی که جنگ افزارهای مدرن را به کار میگیرد که مردم را سلاخی و به خون بکشد، تنها از طبقه کارگر و مبارزات رادیکال و اعتراضی توده ای جهانی بر خواهد آمد که با اعتصاب، اعتراض و به میدان آمدن سازمانیافته خود در تقابل با جنگ قرار بگیرد. تنها از جنبشی متشکل از کارگران و اقشار گوناگون رادیکال جهان بر می آید که برای کسب نیازهای انسانی و رفاهی خود و جامعه، به مقابله با سرمایداری به پا خیزد. اگر چه جنبشهای اجتماعی و کارگری تا حدودی در میدان مبارزه بوده و در تلاش برای پیشروی هر چه بیشتر خود مبارزه کرده، اما بدون سازماندهی و متشکل کردن اعتراضات و اعتصابات در سطح جهان و پیوند عمیق مابین جنبشهای اعتراضی و اجتماعی امکان اینکه به این بربریت سرمایداری پایان دهد، اگر نگوییم غیر ممکن باید گفت مشکل خواهد بود. سازماندهی و گسترش هر چه بیشتر مبارزات اجتماعی و طبقاتی را مبارزین رادیکال و سوسیالیست باید به دوش بکشند. اکنون که لیبرالیسم جهانی بعد از بحران اخیر سرمایداری و رسوایی و پوچ بودن ادعاهایشان ، بیش از هر زمانی رنگ باخته است و این سوسیالیسم است که از نظر سیاسی دارای چنین ظرفیتیست که بتواند سوسیالیسم را هم از نظر سیاسی و هم از نظر اجتماعی به معنای واقعی به یک جنبش نیرومند تبدیل کند.
برای پایان دادن به کشتار مردم بی دفاع، زنان و کودکان فلسطین، پایان دادن به فقر و گرسنگی، جنگ و خونریزی، افشای سیاستهای شوم و بربرمنشانه دولتهای سرکوبگر سرمایه داری همچون اسرائیل و ... را باید فعالین سوسیالیست عملا و در سطح وسیعی به میدان بیایند و از هر امکانی جهت اتحاد و سازماندهی طبقه کارگر و جنبشهای اعتراضی و اجتماعی برای مقابله با کشتار و بربریت سرمایداری گام بردارند. پیوند عمیق و ناگسستنی فعالین سوسیالیست با جنبشهای اجتماعی، در رهبری کردن خواست و مطالبات رادیکال و حق طلبانه توده های مردم امکان پذیر خواهد بود. اعتراض گسترده در سطح جهانی در مقابله با جنگ، خونیریزی مردم غزه وحشیگیری سرمایه داری یا در یک کلام" جنبش جهانی ضد جنگ " و پیوند آن با جنبش کارگری و سوق دادن و پیوند آن به یک جبنش همه جانبه ضد کاپیتالیستی اکنون زمنیه های عینی را در خود فراهم آورده است. و تشدید هر چه بیشتر مبارزه و اعتراضات اجتماعی و طبقاتی در سطح وسیعی امکان مقابله با سرمایه داری را خواهد داشت و تنها با پیشبرد و به پیروزی رساندن این حرکتها و اعتراضات اجتماعیست که میتوان در یک پروسه مبارزاتی به عمر نظام سرمایه داری پایان داد.
در آخر باید گفت تنها در غیاب یک جبنش نیرومند کارگری و سوسیالیستی است که بربریت سرمایه داری و ارتجاع مذهبی، قومی و فاشیستی دست بالا را پیدا خواهند کرد، پس برا ی مقابله با جنگ و کشتار مردم بی دفاع جهان و بربریت سرمایه داری و ارتجاع مذهبی در هرچه نیرومند تر کردن جنبش رادیکال و سوسالیستی بکوشیم.
17 Jan 2009
28دی ١٣٨٧
دو استراتژی و دو رویکرد متفاوت در جنبش
دو استراتژی و دو رویکرد متفاوت در جنبش
حامد سعیدی
جنبش دانشجویی از بدو فعالیت خود در ایران به عنوان اصلی ترین جنبشهای پیشتاز اجتماعی عمل کرده و تا به حال در روند رو به پیش مبارزات اجتماعی و سیاسی نقش ارزنده را ایفا کرده است. جهت گیری اتحاد با جنبش کارگری، اتحاد با جنبش زنان و دیگر جنبشهای دمکراتیک و انقلابی و برافراشتن پرچم دفاع از مطالبات این جنبش ها در این دوره قطب نمای حرکت و مبارزه جنبش دانشجویی و بویژه فعالین چپ و سوسیالیست این جنبش بوده است.
جنبش دانشجویی یکی از جنبشهای پایدار اجتماعی است که در دوره یکی، دو سال اخیر بحث و مجادلات زیادی حول استراتژی سیاسی این جنبش، مبارزه و راهکارهای گوناگون پیشاروی آن و ضرورت پیوند آن با سایر جنبشهای اجتماعی در جریان بوده است. اکنون با توجه به ضربات سال گذشته، تداوم سیاست سرکوبگرانه رژیم در مقابله با این جنبش، دستگیری و بگیرو ببندهای هر روزه فعالین دانشجویی، و عقب نشینی هایی که به این جنبش تحمیل شده است، بایستی با شناخت بیشتری از موقعیت کنونی، ظرفیت و پتانسیل واقعی آن را بشناسیم تا با گامهای سنجیده، این جنبش را از موقعیت کنونی عبور دهیم و پیشروی آتی آن را تضمین کنیم. بعد از یک دوره رکود، مبارزات دانشجویی در طی چند سال اخیر که چپ دانشجویی نقش بارزی در رهبری آن ایفا کرد منجر به کسب دستاوردهای دمکراتیک و مهمی در جنبش دانشجویی شد و آن را در موقعیت بمراتب مناسب تری قرار داد. این روند رو به پیش بعد از ضربات سال گذشته با وقفه روبرو شده است. به دنبال آن بحثهای مختلفی حول موانع و پیش شرط های پیشروی جنبش دانشجویی انجام گرفته و هنوز هم در جریان است.
دربطن مبارزات دانشجویی و مباحث درون آن بحثهایی هم حول سبک کار، شیوه سازماندهی و تشکل یابی در دانشگاه انجام گرفته که خود را در دورویکرد و سبک کار متفاوت نشان داده است. اخیرا هم مقاله از رفیق حامد محمدی ("کسب هژمونی در دانشکده ها" و گردش به راست دانشجویان سوسیالیست ) در نقد بیانیه دانشجویان سوسیالیست (در مورد وضعیت کنونی جنبش دانشجویی و مباحثات اخیرچپ دانشجویی ) منتشر شده است . بحث من نه فقط در نقد مقاله رفیق محمدی، بلکه اساسا در شکافتن دو رویکرد متفاوت در سازماندهی جنبش دانشجویی است که رفیق محمدی خود به مثابه یکی از نمایندگان رویکرد نخبه گرایانه (که در ادامه بیشتر به آن میپردازم) در جنبش دانشجویی هستند. این دو رویکرد یکی درتاکید بر اتحاد با جنبش کارگری و دفاع از مطالبات این جنبش و دیگر جنبش های دمکراتیک اجتماعی بر اتخاذ استراتژی سوسیالیستی در درون جنبش دانشجویی پای می فشارد و با این جهت گیری و حضور فعال در مبارزات دانشجویان حول خواست و مطالبات صنفی و دمکراتیک می خواهد زمینه های ایجاد تشکل توده ای دانشجویان را فراهم آورد و در این روند توده هر چه بیشتری از دانشجویان را به حقانیت راهکارهای استراتژی سوسیالیستی متقاعد کند . رویکرد دوم تحت نام رادیکالیسم ، با رفرمیسم تلقی کردن مبارزات روزمره دانشجویان حول خواست و مطالبات صنفی و دمکراتیک، عملا در مقابل جنبش حی و حاضر شانه بالا می اندازد و خود را بی وظیفه می کند.
رفیق محمدی در نقد بیانیه آورده است " بیانیه قصد داشته است که سبک کاری نوین را ارائه دهد که خلاصه آن عبارت است از رهبری مطالبات صنفی دانشجویان از سوی نهادهای غیردولتی. اما این رفقای عزیز این نکته را نیز فراموش کرده اند که مطالبات صنفی را هرآلترناتیوی می تواند رهبری کند و حتی به دستاوردهای دلخواه کلیه دانشجویان برسد ، از یک تحکیمی گرفته تا یک لیبرال." در ادامه و در نقد اینکه کسب هژمونی در دانشگاه توسط فعالین سوسیالیست یک حربه راست روانه میباشد آورده است که " ... بر سر کسب هژمونی. بر سر اینکه با پیگیری مطالبات صنفی دانشجویان به یک جایگاه توده ای در دانشگاه تبدیل شود و غافل از اینکه این پتانسیل را یک جریان لیبرال دانشجویی هم دارد. بیانیه با غرق کردن جنبش دانشجویی در یک منجلاب صنفی صرف و با انفصال حلقه ارتباطی با جنبش کارگری نه بعنوان یک ایده آلیست ذهنی بلکه بعنوان یک مبارزه عینی و واقعی اسیر تئوری کسب هژمونی می شود،"
چکیده بحث ایشان این است که گویا دانشجویان سوسیالیست در صددند مبارزات سیاسی را کنار زده و عملا به صنفی گری روی آورده اند و گویا این ایشان هستند که مقوله اتحاد استراتژیک با طبقه کارگر را مطرح و یاد آوری کرده اند. قبل از هر چیز بایستی بر ضرورت پیگیری مطالبات صنفی و دمکراتیک در جنبش دانشجویی به مثابه گام اول پیشروی پرداخته شود.
عدم تشکل در سطح وسیع و توده ای، یکی از نقاط ضعف واقعی جنبشهای رادیکال اجتماعیست که اکنون فعالین سوسیالیست مدام با آن دست و پنجه نرم میکنند تا بتوانند تلاش برای تشکل یابی و سازمانیابی، جنبشهای اجتماعی را تقویت کنند. طبعا پیشروی هر جنبشی در گرو تشکل یابی و هر چه توده ای تر کردن آن با در پبش گرفتن سبک کار واقعگرایانه و عینی با افق سوسیالیستی میباشد.
برای ما امری روشن است که بستر شکل گیری و رشد جنبش دانشجویی را بر خلاف جنبشهای اجتماعی دیگر نمی توان به مولفه مادی نیرومندی در جامعه ارجاع داد تا نفع مشترکی که بر این اساس برای " دانشجو" شکل می گیرد را بتوان مبنای ابژکتیو وحدت این جنبش محسوب داشت . بنابراین موقعیت کنونی جنبش دانشجویی در در گرو فرارفتن این جنبش از مطالبات صنفی و ایفای نقشی با خصلت سیاسی بر مبنای مطالبات عمومی در ابعاد جامعه بوده است. بنا بر این ویژگی پایه ای ، جهت گیری سیاسی و محتوای مطالبات جنبش دانشجویی را نمی توان با استنتاج از منافع عینی قشر دانشجو تحصیل نمود.
در کشور اختناق زده ای مانند ایران دانشگاه و جنبش دانشجویی به مرکز اعتراض و محیط سیاسی- فکری پیشتاز در جامعه مبدل می شود. دلایل این پیشتازی را باید در مولفه هایی مانند امکان بروز ساده تر و کم هزینه تر اعتراض در دانشگاه ، نشاط سیاسی و فعالیت بیشتر دانشجویان بمثابه قشری هنوز تثبیت نایافته در نظم اجتماعی ، بالا بودن هزینه سرکوب اعتراضات دانشجویی برای حکومت و ... جستجو کرد. اعتراض و فعالیت سیاسی در دانشگاه مستقیما به جامعه کانالیزه می شود و تاثیر و بسامدی بسیار فراتر از ابعاد دانشگاه می یابد. با اینحال تاریخا و همواره مبارزه صنفی در دانشگاه و جود داشته است و چه بسا در بسیاری از موارد این گرد آمدن حول خواستهای صنفی بوده که دانشگاه را به حرکت در آورده است، اما روشن است در جامعه اختناق زده ای مانند ایران که هر مبارزه صنفی به دخالت نیروهای سرکوبگر رژیم می انجامد این مبارزات بسرعت سیاسی می شوند.
در دانشگاههای ایران ما در دوره سلطه بی منازع سازمان تحکیم وحدت که تلاش می کرد مبارزات صنفی دانشجویان را در همین محدوده و در چهار چوب قوانین جمهوری اسلامی محصور دارد، اما این مبارزات بسرعت سیاسی شدند.
بنابراین شرکت و حتی برانگیختن مبارزات صنفی ایرادی ندارد، در این مبارزات واقعی که از نیازهای واقعی سرچشمه می گیرد باید شرکت کرد، مبارزه را برانگیخت، اما نباید خود را به همین مبارزه صنفی محدود کرد، این وظیفه فعالین سوسیالیست است که در این مبارزات فعالانه شرکت کنند و در جریان این مبارزه توجه دانشجویان را به مسائل اساسی تر جامعه، به تقابل طبقات اجتماعی، و گرایشات مختلف اجتماعی و غیره جلب کنند.
شرایط تحمیل شده بر دانشگاهها از سوی رژیم حاکم بر ایران ( پادگانی کردن دانشگاه، دستگیری و سرکوب فعالین دانشجویی، نبود آزادی بیان، تفکیک جنسیتی، عدم تشکل مستقل دانشجویی، نبود رفاهیات لازم در دانشگاه و ...) دانشجویان را به مبارزه می کشاند، در این مبارزات باید فعالانه شرکت کرد، تا آن را گامی به جلو ببریم.
قطعا برای برداشتن هر گامی جهت به پیروزی رساندن هر حرکت اجتماعی و پیشروی هر جنبشی نیازمند " تشکل " یابی و توده گیر کردن مبارزات اجتماعیست و فقط گام اول این پیشروی را زمانی میتوان تضمین کرد که به نیروی واقعی و سازمانیافته متکی بود. واقعیت این است که تا زمانی که توده وسیعی از دانشجویان با هم متحد و متشکل نشوند " تشکل " به معنای واقعی آن شکل نخواهد گرفت. در دانشگاه هم آن زمینه عینی را که میتوان توده وسیعی از دانشجویان را حول مطالبات دمکراتیک متشکل کرد، وجود دارد. و با به راه انداختن اعتراضات و اعتصابات توده ای جهت مبارزه برای کسب مطالبات دانشجویان با شرکت وسیع دانشجویان امکان پیروزی را هر چه بیشتر تقویت میکند. ضرورت پیگیری خواستهای صنفی دانشجویی از اینجا ناشی میشود، که در هر گامی که دانشجویان حول این خواستها متشکل و سازمان یابند امکان سرکوب و ضربه پذیری آن به حداقل خود میرسد. تشکل مستقل و توده ای در دانشگاه ظرفیست برای پیگیری ابتدایی ترین خواست صنفی ودمکراتیک دانشجویان، و متشکل شدن توده دانشجو این امکان را به وجود می آورد که توده وسیعتری از دانشجویان متحدانه جهت مبارزه برای کسب خواستهایشان فعالیت نمایند، که پیروزی این حرکت امکانپذیر تر خواهد بود و این مهم مبارزات دانشجویان را چند گام فراتر جهت مبارزه برای خواست های سیاسی و اتحاد با سایر جنبشهای اجتماعی را ارتقاء می دهد.
اما کدام جریان توان تشکل یابی و سازمان دادن دانشجویان حول مطالبات دمکراتیک را دارد؟ هر چند، هستند آنهایی که پیگیری مسائل صنفی را "رفرمیسم" و "راست روی" تلقی میکنند و مدعی این هستند که پیگیری خواست های صنفی ودمکراتیک دانشجویان را جریانات راست و لیبرالی هم توان رهبری کردن و سازمان دادن آن را دارند !!! (همانطور که رفیق محمدی بیان میکند). اما! جریانات راست(با تمام گرایشات آن) پیگیری خواست صنفی و سیاست زداییشان ناشی از عدم پیگیری خواست و مطالبات دانشجویان است و مطالبات دانشجویان را در جهت مقاصد سیاسی خود بکار میگیرند (نقش لیبرالها در اعتراض دانشجویان دانشگاه زنجان در خرداد 87 و ساخت و ساز با مسئولین دانشگاه و عدم رسیدن دانشجویان به خواست هایشان دال بر این واقعیت است). اما در تقابل با جریانات راست، دانشجویان چپ و سوسیالیست بایستی به طور وسیعی جهت کسب هژمونی و رهبری کردن مبارزات خودجوش و اعتراضات و اعتصابات توده ای دانشجویی جهت سازماندهی آن گام بردارند. و پیگیری خواستهای دمکراتیک و صنفی دانشجویان را تا پیروزی و رسیدن به آن پیگیری نمایند. پیوند ناگسستنی و عمیق فعالین سوسیالیست جنبش دانشجویی با توده وسیع دانشجویان زمینه عینی توده گیر شدن استراتژی سوسیالیستی در این جنبش خواهد بود." کسب هژمونی نیز نه از طریق رقابت بر سر هدایت و کنترل دالهای شناور در عرصه گفتمانی که از طرقی نظیر تعریف و تثبیت مطالبات اصلی توده دانشجویان به روایت سوسیالیستها ، تثبیت اصول کار متشکل و در عین حال غیر بوروکراتیک و متکی به آگاهی و مشارکت توده دانشجویان ( مساله " تشکل( " ، تربیت رهبران مسلح و متکی به استراتژی سوسیالیستی و ... ممکن است." (1)
گسترده تر کردن هر چه بیشتر جنبشهای اجتماعی بدون ترس از اغتشاش مواضع سوسیالیستی خود، تنها راه مبارزه عمیق و توده ای جهت پیشروی و پیوند جنبشهای اجتماعی حول خواست و مطالبات عمومی در سطح اجتماعی میباشد. تشکل یابی جنبشهای اجتماعی گامی در جهت کسب آگاهی و فراروی از شرایط موجود، که در آن فعالین سوسیالیست به تبلیغ و ترویج سوسیالیسم میپردازند و سوسیالیسم را به معنای واقعی به یک جنبش عینی و اجتماعی تبدیل خواهند کرد و سوسیالیسم عملا در بطن مبارزات توده ای و سازمانیافته اجتماعی شکل خواهد گرفت. نه نخبه گرایی که فقط متکی به تئوریهای ذهنیگرایانه که گویا بدون و جود یک جنبش توده ای امکان تحقق و پیروزی مبارزات اجتماعی تا رسیدن به یک انقلاب سوسیالیستی امکان پذیر است. چنین تئوری دال بر غیر واقعی بود آن است.
رفرمیست خواندن پیگیری مطالبات رفاهی و دمکراتیک جنبش دانشجویی و دو دستی تقدیم کردن آن به لیبرالیسم "چپ روی کودکانه " و در افتادن به نخبه گرایی و ذهنی گرایی چیزی دیگری بیش نیست. آنهایی که مدعی رادیکالیسم اجتماعی هستند وعملا خواستهای عینی و واقعی جنبشهای اجتماعی را تقدیم لیبرالیسم و جریانات راست میکنند ( گویا "مطالبات صنفی را هرآلترناتیوی می تواند رهبری کند و حتی به دستاوردهای دلخواه کلیه دانشجویان برسد ، از یک تحکیمی گرفته تا یک لیبرال.") که این سیاست و رویکرد جز به بیراهه بردن مبارزات واقعی جنبشهای رادیکال اجتماعی چیز دیگری نمیتواند باشد. و گرایشی که رفیق محمدی مبلغ آن هستند نه تنها در جنبش دانشجویی، بلکه در جنبش کارگری از سوی گرایش لغو کار مزدی به رهبری محسن حکیمی هم تبلیغ میشد که از طرف رفقای زیادی از فعالین سوسیالیست جنبش کارگری نقد وبه حاشیه رانده شد. سیاست ذهنی گرایانه حاکم بر بخشی از چپ ایران یکی از موانع سر راه تشکل یابی در جنبشهای اجتماعی بوده است. رفیق محمدی باید بیاد داشته باشد که یکی از عوامل ضربه پذیری چپ دانشجویی در آذر ماه 86 عدم توده ای بودن و تشکل یابی به معنای واقعی آن بود.
گام اول را که با پیگیری خواست و مطالبات دانشجویی از طریق " تشکل " یابی و با به راه انداختن اعتراض و اعتصابات توده ای دانشجویی زمینه عینی برای تبدیل کردن جبنش دانشجویی به یک جبنش عمیق اجتماعی میباشد، توضیح دادیم. و این مهم زمینه عملی برای پیوند با سایر جنبشهای اجتماعی را امکان پذیر خواهد کرد. ( بگذارید یک مثال بزنیم: تشکل و سازمانیابی جنبش دانشجویی این امکان فراهم می آورد که هر آینه رژیم قصد سرکوب دیگر جنبشهای اجتماعی را داشته باشد میتوان با به راه انداختن و سازماندهی اعتراضات دانشجویی در تقابل با رژیم و اعلام حمایت از سایر جنبشهای اجتماعی که تحت سرکوب رژیم هستند توازن قوا را به نفع خود تغییر و رژیم را ناچار به عقب نشینی کرد، در مورد سایر جنبشهای اجتماعی هم بر همین واقعیت استوار است) این گامیست جهت پیوند عمیق مابین جنبش های رادیکال اجتماعی.
اما! تداوم و پیشروی برای کسب دستاوردهای دمکراتیک دردانشگاه و مقابله با اختناق و سرکوب رژیم، در درجه اول در گرو بسیج بدنه جنبش دانشجویی حول خواستهای دمکراتیک است. اتکا به بدنه جنبش دانشجویی و تلاش برای هر چه توده ای تر کردن این جنبش، بخشی از یک استراتژی سوسیالیستی است. اما در سطح جامعه تنها با اتکا به نیروی واقعی و عینی طبقه کارگر، و حضور سازمانیافته و متشکل آن در صحنه سیاسی و در اتحاد با دیگر جنبش های رادیکال اجتماعی است که می توان رژیم هار جمهوری اسلامی را به عقب راند. اگرچه در مقاله قبلی خود (جنبش دانشجویی، افق و چشم انداز) به تفصیل به این مساله پرداخته ام و لازم به تکرار آن نیست ، اما جهت زدودن هر گونه توهم و اتهامی( که از طرف رفیق محمدی هم انجام شده) از اینکه گویا دانشجویان سوسیالیست درعدم پیگیری اتحاد استراتژیک با طبقه کارگر به رفرمیسم در افتاده اند، با آوردن نقل قولی از بیانیه های دانشجویان سوسیالست به هر چه روشنتر شدن این مقوله کمک خواهد کرد.
"2 - استراتژی : مبارزه جنبش دانشجویی برای آزادی و برابری و ایفای نقش این جنبش در سطح عمومی و اجتماعی ، به ناچار این جنبش را در مقابل نیروهای داری منفعت در حفظ نظم موجود قرار می دهد و در نتیجه حرکت این جنبش را در رویارویی با مناسبات قدرت در عرصه سیاسی قرار می دهد و به این اعتبار سرنوشت آن در حصار جامعه مدنی و در مقام "دیده بان" آن تعیین نمی شود . جنبش دانشجویی ایران مانند هرجای دیگر برای پیشبرد مطالبات خویش ( صرفنظر از نوع و ماهیت آنها ) نیاز به آزادیهای سیاسی و حقوق دموکراتیک مانند آزادی تشکل ، بیان ، نشریات دانشجویی ، گردهمایی و تظاهرات ، شرکت در تصمیم گیریهای دانشگاه و ... دارد . تاثیرگذاری بیشتر این جنبش در شرایط اختناق سیاسی تنها با کسب میزانی از حقوق دموکراتیک امکان پذیر می شود . در این راستاست که مبارزات جنبش دانشجویی خود می تواند بخشی از یک مبارزه گسترده تر برای کسب آزادیهای دموکراتیک در کشور استبداد زده ای مانند ایران و نماد، نگارخانه و تریبونی برای این مبارزات و پیشتاز آنان باشد .
در این مسیر جنبش دانشجویی باید بداند که به همیاری کدام نیروی اجتماعی می تواند اتکا کند و پاسخ به این سوال را در نیرویی بیابد که قدرت تحمیل آزادیهای سیاسی و حقوق دموکراتیک به استبداد حاکم را داراست . مبارزات اجتماعی جنبش کارگری به علت نیاز ساختاری آن به تشکل با اشکال گوناگون خفقان سیاسی آشتی ناپذیر است و به مبارزه برای کسب آزادیهای دموکراتیک در سطح عمومی گره خورده است . مکان این طبقه در تولید و خصلت گریز ناپذیر جمعی مبارزه اش به او جایگاهی می دهد که برای هیچ یک از طبقات و اقشار تحت ستم موجود نیست . زمانی که توده های طبقه کارگر در سطح وسیع به مبارزه برخیزند قدرت تحمیل حقوق دموکراتیک و آزادیهای سیاسی به استبداد حاکم را خواهند یافت و ایجاد تشکلهای توده ای کارگران گامی اساسی به سوی دموکراتیزه کردن فضای سیاسی و کسب حقوق پایدار است ." (2)
" بر اين مبناست که بخش سوسياليست جنبش دانشجويي به طرح مقوله " اتحاد جنبشهاي دموکراتيک حول جنبش کارگري " مي پردازد . بر اين اساس است که دانشجويان سوسياليست بحث " نمايندگي افق پرولتري در جنبش دانشجويي " را مطرح مي سازند و در بدنه جنبش دانشجويي به تبليغ و ترويج اين مساله مي پردازند که اين چشم انداز را براي تداوم مبارزات خويش برگزينند چرا که ممکن ترين و واقع بينانه ترين راه براي مبارزه پيگير در راستاي تحقق مطالبات دموکراتيک در سطح جامعه است . به اين معناست که شعار " اتحاد جنبش کارگري و دانشجويي " را پيش مي کشند و از بخش چپ جنبش دانشجويي دعوت مي کنند که مبارزه در راه تشکل يابي طبقه کارگر و غلبه بر موانع عيني و ذهني آن را به هسته اصلي راهبرد خود بدل سازند . " (3)
دی ماه 87
زیر نویس ها "
1) (بیانیه دانشجویان سوسیالیست در مورد وضعیت کنونی جنبش دانشجویی و مباحثات اخیرچپ دانشجویی
2) (بیانیه دانشجویان سوسیالیست در مورد اعتراضات دانشگاه شیراز و بحثهای ایجاد شده پیرامون آن )
3) (بیانیه دانشجویان سوسیالیست به مناسبت 1 می روز جهانی کارگر )
محمود صالحی آزاد شد و بار دیگر شادی نثارخانواده و همه کارگران و انسانهای ازادیخواه شد!
بی شک این یکی از موفقیت های مبارزه طبقه کارگر است که توانستند بار دیگر یکی از رهبران مبارز و جسور کارگری را در بین خود و در اغوش گرم خانواده اش ببینند.
محمود صالحی که برای یک لحظه هم دست از مبارزه در راه منافع طبقاتی طبقه کارگر و همه انسانها استثمار شده نظام سرمایداری بر نداشت و زندان را هم به کانون مبارزه خود و دفاع ازحقانیت جنبش کارگری تبدیل کرد و توانست با استواری و مقاومت همیشگی خود آزادی را بر نظام جهل و سرمایه تحمیل کند و خود را در بین هم طبقه ایها و همرزمانش ببیند و بار دیگر طعم شادی و خوشحالی را نثار خانواده و همه انسانهای آزادیخواه کند.
من هم شادی و خوشحالی بی پایان خود را همراه با خانواده و همرزمان رفیق محمود صالحی شریک میدونم و لبخندهای شادمانه خانواده رفیق محمود به همه ما توان و نیروی مبارزه میبخشد و دستان این کارگر مبارز "رفیق محمود صالحی " را به گرمی و صمیمانه میفشارم و سلامتی جسمانی ایشان را آرزومندم.
آزادی محمود صالحی را به خانواده و همه انسانهای آزادیخواه تبریک میگویم.
زنده باد مبارزه راه رهایی طبقه کارگر
زنده باد محمود صالحی
فروردین 1387
حامد سعیدی
جنبش دانشجویی، افق و چشم انداز
جنبش دانشجویی، افق و چشم انداز
حامد سعیدی
کوتاه در باب عروج جنبش چپ دانشجویی
جنبش دانشجویی که در نیم قرن اخیر یکی از جنبشهای پیشتازو رادیکال اجتماعی بوده است اکنون و بعد از طی کردن فراز و نشیبهای فراوانی وارد دوره مهمی از مبارزات اجتماعی در فضای سیاسی ایران شده است. گرایش چپ و سوسیالیستی جنبش دانشجویی در این مقطع از مبارزه سیاسی، خود از یک طرف نتیجه برآمد مبارزات طبقاتی و پیشروی جنبش کارگری و از طرف دیگر نتیجه بن بست استراتژیک دفتر تحکیم وحدت و جریانات رفراندوم طلب سکولار بوده است. در دوران حاکمیت رژیم شاه، دانشگاههای ایران همیشه مرکز فعالیت های فکری و سیاسی چپ بوده است و اکثر رهبران و چهرههای شناخته شده تاریخ چپ ایران از دل دانشگاه بیرون آمدهاند. از طرفی دیگر به موازات حضور فعالین چپ در دانشگاه، همواره گرایشات دیگری از جمله انجمنهای اسلامی، لیبرالها و غیره که هر کدام برای کنترل و تحمیق جنبش دانشجویی، و تضعیف گرایش چپ در دانشگاه تلاش کرده اند در درون دانشگاه فعالیت داشته اند. لیبرالها در تقابل با مارکسیسم همیشه در تلاش بودهاند که خود را به عنوان بهترین آلترناتیو به جامعه معرفی کنند، اما ناکارایی استراتژی و سیاسیت هایشان در مقاطع تاریخی مختلف، این شانس را از آنها گرفته است. از طرفی دیگر تاسیس نخستین انجمن اسلامی دانشجویان در دانشگاه تهران نیز پیش از هر هدفی، رویکردی فرهنگی در ستیز با مارکسیسم داشت. رژیم اسلامی سرمایه، بعد از سرکوب خونین انقلاب 57 و با تصفیه دانشگاهها از فعالین چپ و سوسیالیست (انقلاب فرهنگی)، سعی در ریشه کن کردن فعالین سوسیالیست از جامعه و دانشگاه را داشت. اگرچه این سرکوب شدید، جنبش چپ دانشجویی را برای یک دوره با رکود روبرو ساخت، اما رشد مبارزات طبقاتی و کارگری که ریشه در تضاد طبقاتی نظام سرمایهداری دارد فضای سرکوب و اختناق را تا حدودی شکست و امکان رشد دوباره جنبش چپ و سوسیالیستی را در دانشگاهها نیز فراهم آورد. در دهه 70 شرایط و فضای سیاسی جامعه، جنبش دانشجویان را در موقعیتی قرار داد تا از شکل فعلی خود خارج شده و با شرایط جدید خود را وفق دهند. بدین سان دفتر تحکیم وحدت به عنوان ستاد مرکزی انجمنهای اسلامی دانشجویان، شکل سلولهای تن فرسودهای به نام اصلاح طلبی را به خود گرفتند تا برای مدتی کوتاه بار به آزمون گذاشتن پروژه های اصلاحات بر دوش دانشگاه قرار گیرد.
بنبست سیاسی جریان ارتجاعی دوم خرداد و نیز ناکارائی اپوزیسیون راست، سبب شد که جنبش دانشجویی با جبهه دوم خرداد فاصله گیرد و بخشی از بقایای آن به محوری برای مشی لیبرالیسم بدل گشت که تشتت فکری و بی خاصیتیش تا حالا هم ادامه دارد. با شروع تحرکات جنبش کارگری، جنبش دانشجویی با لیبرالیسم به مقابله نظری پرداخت و بدین ترتیب حرکت چپ و سوسیالیستی بار دیگر در دانشگاههای ایران در دهه 80 با اتکا به مبارزات پیگیر و خستگی ناپذیر فعالین خود و با راهبردهای سوسیالیستی، جنبش دانشجویی را از باتلاق و هژمونی لیرالیسم بیرون کشید و دستاوردهای ارزشمندی را به دست آوردند. حرکت دانشجویان چپ با موضع گیری در مقابل استراتژی لیبرالی و با اثبات بیربط بودن آن با خواست و مطالبات طبقات زیر دست جامعه و نیز جنبشهای پیشرو اجتماعی، برای متحقق ساختن اهداف خود و هموار کردن مسیر برای تغییر جامعه با نیروی طبقه کارگر، استراتژی خود را اتحاد با جنبش کارگری تعریف کرد. گرایش سوسیالیستی در درون جنبش دانشجویی در مسیری قرار گرفته بود که سبک کار و روش های مبارزاتی خود برای بسیج توده دانشجویان را با این استراتژی تطبیق دهد. اما با دستگیری بیش از 40 تن از فعالین جنبش چپ دانشجویی در آستانه 13 آذر 86، ضربه مهلکی بر پیکر جبنش چپ دانشجویی وارد آمد که دستاوردهای دمکراتیکی از جمله انتشار نشریات دانشجویی، ایجاد کمپین کمک مالی به خانواده کارگران زندانی، حضور در محافل و عضویت در کمیتهها و نهادهای کارگری، برگزاری اعتراضات، اعتصابات، میتینگهای دانشجویی و ... که در چند سال اخیر با مبارزات و تلاشهای پیگیر فعالین سوسیالیست به دست آمده بود، تضعیف شدند. این مهم جنبش دانشجویی را وارد فاز دیگری از مبارزات خود برای پیمودن مسیر پر از سنگلاخ و پیشبرد اهداف و استراتژی سوسیالیستی در عرصه مبارزاتی کرده است و بطور قطع باید راهکارهای جدیدی نیز پیش روی فعالین دانشجویان چپ قرار گیرد، که پیشروی جنبش تودهای و سوسیالیستی تضمین کننده آن خواهد بود.
پیشروی سوسیالیسم در گرو چیست؟
سوسیالیسم نه تنها به مثابه یک آرمان و افق رهایی بخش اجتماعی، بلکه سوسیالیسم یک جنبش طبقاتی و تودهای است که طبقه کارگر ستون فقرات آن را شکل میدهد. پیشروی جنبش دانشجویی و سایر جنبش های دمکراتیک اجتماعی در گرو اتحاد استراتژیک آنها با جنبش کارگری خواهد بود. طبعا برای به دست دادن یک راهبرد سیاسی جهت پیشبرد مبارازت سوسیالیستی، درک و شناخت شرایط و مشکلاتی که طبقه کارگر در امر سازمانیابی، تشکلات و مبارزات خود با آن روبرو است کاملا ضروری و تشخیص درست و شناخت واقعی (از دیدگاه مارکسیسم) از شرایط حاضر، میتواند به امر متشکل کردن طبقه کارگر و پیشروی سوسیالیسم یاری رساند.
پیشروی برای کسب دستاوردهای دمکراتیک از دست رفته جنبش دانشجویی نیز در گرو شکستن فضای خفقان و سرکوب است و این مهم در درجه اول در گرو بسیج بدنه جنبش دانشجویی حول خواستهای دمکراتیک است. اتکا به بدنه جنبش دانشجویی و تلاش برای هر چه توده ای تر کردن این جنبش، بخشی از یک استراتژی سوسیالیستی است. اما در سطح جامعه تنها با اتکا به نیروی واقعی و عینی طبقه کارگر، و حضور سازمانیافته و متشکل آن در صحنه سیاسی و در اتحاد با دیگر جنبش های دمکراتیک اجتماعی است که می توان رژیم هار جمهوری اسلامی را به عقب راند.
برای پرداختن به وظایف مهم فعالین چپ و سوسیالیست جنبش دانشجویی، لازم است که ابتدا موقعیت کنونی جنبش کارگری را با اختصار بیان کرد.
نخست اشاره کنم که رشد مبارزات روزمره کارگری، افق و چشم انداز جدیدی را برای کل جامعه باز کرده است. صدها اعتراض و اعتصابات کارگری برای کسب مطالبات صنفی و طبقاتی، مبارزه و فعالیت در جهت تشکل یابی طبقه کارگر، علنی شدن و به میدان امدن بخشی از فعالین و رهبران کارگری، شکل گیری چندین کمیته کارگری و ایجاد سندیکای شرکت واحد واخیرا هم تشکل کارگران نیشکر هفت تپه و برپا کردن مراسمهای اول ماه مه در خیابانها، دستاوردهای مهمی را برای جنبش کارگری داشته است و توازن قوای اجتماعی را در تقابل با رژیم حاکم تا حدودی تغییر داده و رژیم برای مقابله با آن اقدام به سرکوب اعتراضات و به بند کشیدن فعالین و رهبران کارگری کرده است. با اینهمه رشد و پیشروی فعلی جنبش کارگری مختصات خود را دارد و باید به ان پرداخت.
نظام سرمایه داری ایران در روند رو به پیش خود با خصوصی سازیها در سطح سراسری و بحرانهای پی در پی، و در کنار آن اختناق شدید سیاسی منجر به موانع مهمی در جهت پیشروی جنبش کارگری شده است. طبقه کارگر در اسفبارترین شرایط معیشتی دوران مبارزاتی خود قرار دارد،همچنین طبقه کارگر هنوز هم از نبود تشکل توده ای که اکثریت توده طبقه کارگر در ان متشکل شده باشند رنج میبرد، عدم همبستگی و هماهنگی در اعتراضات کارگری، مبارزات کارگری حول دستمزدهای معوقه و یا تعطیلی کارخانه، قراردادهای سفید، اختناق سیاسی که منجر به سرکوب و تعقیب فعالین کارگری شده است (که یکی از دلایل اصلی موانع سر راه تشکل یابی طبقه کارگر است)، همچنین عدم درک واحد فعالین کارگری از فعالیت در امر سازماندهی و تشکل یابی طبقه کارگر، همه اینها جنبش کارگری را در موقعیت دفاعی قرار داده است. این موقعیت باعث شده است که نظام سرمایداری دستش برای سرکوب، اخراج و استثمار بیشتر طبقه کارگر باز بماند و این مهم وظایف سنگین ودشواری بر دوش فعالین سوسیالیست ایجاد کرده است. پیشروی طبقه کارگر تنها با به میدان آمدن بخش وسیعی از کارگران و متشکل شدن در تشکلهای توده ای و طبقاتی در امر کسب خواست و مطالبات صنفی و طبقاتی کارگران است و تشکل توده ای در جامعه اختناق زده ایران درگرو کسب آزادیهای دمکراتیک برای متشکل کردن توده طبقه کارگر است و این امر منجر به باز شدن فضای سیاسی ایران برای کل جامعه، که سایر جنبشهای اجتماعی در پیشبرد مبارزات خود از ان بهرمند خواهند شد.
طبقه کارگر بنا به جایگاهی که در نظام سرمایهداری در امر پروسه تولید دارد، توان کسب آزادیهای دمکراتیک را میتوان با توان و قدرت خود بر نظام حاکم تحمیل کند. فعالین جنبش دانشجویی که با طرح استراتژی " اتحاد جنبش دانشجویی با جنبش کارگری " پا به میدان گذاشته اند باید به تبلیغ و ترویج و رواج دادن افکار و باورهای های سوسیالیستی در سطح جامعه و در افتادن به دیگاهها و تئوری های بورژوا لیبرالیستی و ناسیونالیستی که بازتاب و انعکاس آنها در درون جنبش کارگری و جنبش زنان عملا مانع پیشروی این جنبشها می شود به تقویت جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی یاری رسانند.
فعالیت در جهت ، نقد همه جانبه و بی تخفیف گرایشات غیر سوسیالیستی در سطح اجتماعی از مبرمترین وظایف فعالین سوسیالیست جنبش دانشجویی است. به میدان آمدن و اتحاد جنبشهای دمکراتیک و آزادیخواه اجتماعی (جنبش دانشجویی، جنبش رهایی زنان و جنبش انقلابی کردستان حول جنبش کارگری) می تواند استبداد و اختناق پلیسی رژیم حاکم را به عقب براند. از این جهت است که برای پیشروی جنبش سوسیالیستی بایستی بر این اصل مهم " اتحاد جنبشهای مترقی و آزادیخواه با طبقه کارگر" تاکید و برای تبدیل کردن آن به یک افق و استراتژی همه جانبه گام برداشت.
جنبش دانشجویی و مبارزات زنان
اکنون دانشگاههای ایران که بیش از 60 درصد آنان را زنان تشکیل میدهند، از موقعیت بهتری برای مبارزه در جهت رهایی زنان از قید آپارتاید جنسی برخوردار هستند. زنان ایران که تحت سرکوب همه جانبه نظام سرمایهداری اسلامی و مردسالارانه قرار گرفتهاند، قوانین زن ستیز ارتجاعی آنان را تا سطح انسانهای درجه چندم جامعه تنزل داده است، زنان رنج و آزارسرکوب روزانه، تحقیر و بیحرمتی را با پوست و خون لمس میکنند. همه اینها در شرایطی است که مبارزات زنان تا به حال نتوانسته خود را به جنبش فراگیر اجتماعی که بتواند توده زنان کارگر و زحمتکش را در تشکلهای مستقل و توده ای متشکل نماید، تبدیل کند. فعالین چپ و سوسیالیست جنبش دانشجویی که بر این امر واقف هستند که تنها با میدان آمدن توده زنان کارگر و زحمتکش و تبدیل کردن آن به جنبشی پیگیر در سطح اجتماعی و اتحاد با طبقه کارگر به جنبش ضد سرمایهداری است که موقعیت کنونی آنان را تغییر خواهد داد. چون که ریشه این نابرابریها نظام سرمایهداری و ارتجاعی است که با استثمار زنان و با به کارگیری قوانین ضد انسانی مذهبی، زنان را با وحشیانه ترین شیوههای قرون وسطائی به یوغ خود کشیده و آنان را به نیرویی در جهت کسب و انباشت سود بیشتر با دستمزدهای پایین به کار میگیرد.
برای عبور از این وضعیت اسارتبار، بایستی راهکاری سنجیده و اصولی را به کار گرفت که بتوان عوامل سر راه پیشروی جنبش زنان را برداشت. جنبش زنان در ایران که دارای گرایشات مختلف مانند لیبرالی و اسلامی و سوسیالیستی هستند که هر کدام با راهبردی متفاوت حرکت خواهند کرد. گرایشات لیبرالی که درقالب "کمپین یک میلیون امضاء" خود را نمایان کرده است سعی در به بیراهه بردن مبارزات واقعی زنان، تهی کردن آنان از ظرفیت های انقلابی و سازش با نظام جهل و سرمایه و ارتجاع اسلامی هستند، که نه تنها نمیتوان زنان را از زیر یوغ این ستمکشیها بیرون کشید بلکه ستمی مضاعف به قدمت عمر نظام سرمایهداری بر زنان ماندگار خواهد ماند. تنها راهبردی که پیشروی جبنش رهایی زن را تضمین می کند استراتژی سوسیالیستی است که با مقابله بی وقفه علیه لیبرالیسم و ارتجاع و نهادها وابسته به آنان و ارتقاء آگاهی زنان در جهت کسب منافع واقعی زنان، متشکل کردن و به میدان اوردن و سازمانیابی توده زنان کارگر و زحمتکش در تشکلهای مستقل و توده ای که در جهت کسب احقاق حقوق اجتماعی و سیاسی و... مباشد. مبارزه برای کسب خواستهای رفاهی، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و شرکت فعالین سوسیالیست برای کسب این مطالبات است که توان پیشروی را کسب خواهد کرد. اما! تغییر و ریشه کن کردن ستمکشی زنان در گرو مبارزه همه جانبه طبقاتی علیه نظام سرمایهداری و در پیش گرفتن استراتژی سوسیالیستی است که زنان را از فرودستی و فلاکت باری معیشتی که درآن قرار دارند نجات خواهد داد. این مهم فعالین سوسیالیست را در جهت اتحاد مبارزه زنان با سایر جنبشهای رادیکال و تودهای حول جنبش کارگری را به یک ضرورت اجتناب ناپذیر تبدیل کرده است. فعالین سوسیالیست جنبش دانشجویی دراین امر تنها با تلاشی بی دریغ درجهت ارتقاء اگاهی و متشکل و سازمانیابی توده زنان است که میتوانند جنبش زنان را از یوغ جریانات لیبرالی و اسلامی بیرون کشید و به مثابه یک جنبش ضد سرمایهداری درجهت پیشروی سوسیالیسم تبدیل کرد.
جنبش دانشجویی و راهبردهای کنونی
یک راهبرد سیاسی در جهت پیشروی و تودهای شدن جنبش سوسیالیستی دانشجویی تنها با شناخت دقیق از شرایطی است که جبنش دانشجویی درآن قرار گرفته است. جنبش چپ دانشجویی که تندپیجهای زیادی را، تا رسیدن به وضعیت کنونی طی کرده، با استفاده از تجارب و دستاوردهای تاکنونی، میتواند عقب نشینی(مشخصا در تهران) که بدنبال دستگیری ها و وقایع 13 آذر 86 بر آنها تحمیل شد را جبران کنند. اعلام موجودیت دانشجویان سوسیالیست در شهرستانها و اعتراضات گسترده و تودهای (در دانشگاههای شیراز، تبریز، کرج و زنجان) نشان از ریشه دار بودن این حرکت در دل جامعه و دانشگاهها است. جنبش دانشجویی مرعوب خفقان شدید و فضای پلیسی در دانشگاها نشده و بار دیگر پا به میدان مبارزه گذاشته است.
واقعیت این است که قدرت هر جنبشی در تشکل و توده ای بودن آن است. در این مقطع از مبارزه سیاسی، دانشجویان چپ و سوسیالیست تنها با توده گیر کردن مبارزات پیگیر خود میتوانند توده وسیع دانشجویان را متشکل و سازمان دهند. روحیه تشکل پذیری رمز موفقیت و گام مثبتی در پیشبرد امر مبارزاتی است. تاکید بر مبارزه صنفی نه به مثابه سیاست زدایی (آنچه که لیبرالها و سوسیال دمکراتها میخواهند) بلکه با حضور فعال در مبارزات صنفی دانشجویان میتوان در جهت بهبود وضعیت دانشجویان و سازمانیابی و تشکل یابی توده دانشجو در تشکلهای مستقل از حاکمیت بورژوازی و نهادهای وابسته به آن تلاش کرد. تودهای و اجتماعی بودن هر جنبشی ضامن پیشروی و حفظ دستاوردهای کسب شده و مقابله با سرکوبهای حاکمیت خواهد بود. هر آینه رژیم قصد یورش و سرکوب جنبش های اجتماعی را داشته باشد میتوان با قدرت توده ای و متشکل بودن آن، در تقابل با رژیم ایستاد و بر خواست و مطالبات خود تاکید کرد. تامین پیشبرد مبارزات توده ای دانشجویی در گرو تفوق یک افق سوسیالیستی و گستراندن آن در سطح اجتماعی است که تنها محصول پراتیک فعالین و انقلابیون سوسیالیست در رهبری جنبش توده ای میباشد.
لازم است اشاره کرد که با وجود گرایشات مختلف در جنبش چپ دانشجویی، اما تاکید بر اتحاد این گرایشات یک امر لازم و اجتناب ناپذیر در شرایط اختناق سیاسی است. جنبش چپ دانشجویی بنا به موقعیتی که در آن قرار گرفته است بایستی درچند عرصه مختلف در تقابل با گرایشات راست مقابله کند و این امر اتحاد نیروهای چپ را میطلبد. از طرفی مقابله مدام در برابر یورش رژیم حاکم، مبارزه علیه گرایشات لیبرالی (سوسیال دمکرات)، ناسیونالیستی، مذهبی و مبارزه در جهت تبلیغ و ترویج سوسیالیسم و به پیش بردن جنبش سوسیالیستی، همه اینها نیازمند اتحاد عمل حول یک استراتژی و راهبردهای همه جانبه سوسیالیستی است. اما حفظ یکپارچگی اتحاد نیروهای چپ دانشجویی در گرو روشن تر کردن خط فاصلها و تاکید بر موازین کار مشترک شکل خواهد گرفت و نباید هیچ تردیدی در فعالین سوسیالیست در نقد همه جانبه گرایشات غیر سوسیالیستی در جنبش چپ دانشجویی ایجاد کند. گرایشات اوانتوریستی و ماجراجویانهای که قصد به بیراهه بردن جنبش دانشجویی در جهت مقاصد خود را دارد و نیز در تناقص بامنافع عمومی جنبش دانشجویی است را باید کنار زد چرا که این امر به استحکام و قدرت پیشروی جنبش چپ دانشجویی منجر خواهد شد.
در عرصه مبارزه سیاسی عملا نیروهای موجود جامعه به دو قطب اصلی (سوسیالیسم و بورژوازی) در تقابل با هم قرار گرفته اند. در همه جنبشهای اجتماعی این دو گرایش در مبارزه ای رو در رو و تنگاتنگ به پیش میروند. لیبرالیسم که گرایش غالب بورژوازی است در جنبش کارگری خود را در شکل رفرمیسم، در جبنش زنان کمیپین یک ملیون امضاء و فمنیسم اسلامی، و درجنبش دانشجویی لیبرالیسم و ناسیوالیسم (شامل سوسیال دمکراسی) خود را نمایان کرده است. فعالین سوسیالیست جنبش دانشجویی بنا به جایگاهی که در آن قرار گرفته اند و از موقعیت بهتر و از پتانسیل و آگاهی طبقاتی بالاتر بر خوردار هستند و به مثابه پیشروان جنبش سوسیالیستی بایستی در همه عرصه های مبارزه نظری ، سیاسی و عملی در سطح اجتماعی به شکلی وسیع به نقد همه جانبه لیبرالیسم بپردازند. لیبرالیسم بنا به موقعیتی که در سطح جهانی از جمله ایران برخوردار است میتواند نیروی اصلی در برابر جنبش سوسیالیستی قرار بگیرد. پیشروی جنبش سوسیالیستی به شکل وسیع و مشخصا در جنبش دانشجویی تنها از مسیر نقد و افشای ماهیت طبقاتی و سیاسی لیبرالیسم میگذرد چرا که فضای سیاسی ایران در چند سال اخیر متاثر از گرایش لیبرالی قرار گرفته است. اگرچه اصلاح طلبان حکومتی خود را نماینده لیبرالیسم میدانستند اما به دلیل بن بست فکری و سیاسی و دور شدن از قدرت را نباید به مثابه شکست لیبرالیسم تصور کرد. غافل شدن در مقابله بی وقفه با لیبرالیسم میتواند به قیمت پس روی جنبش سوسیالیستی منجر شود. مبارزه خود بخودی جنبشهای اجتماعی را اگر مبارزین و فعالین سوسیالیست رهبری و به دست نگیرند به زائیده لیبرالیسم تبدیل خواهد شد و عملا این جنبشها عقیم جریانات راست و بورژوازی خواهند شد.
زنده باد سوسیالیسم
7 / 10 / 1387