تیر ۱۷، ۱۳۹۰

قطعنامه مصوب کنگره نهم حزب كمونيست ايران/درمورد جنبش دانشجويي ايران

دوره سوم بسوی سوسیالیسم 1 1386
=====================================================
چشم انداز و وظايف

1. بستر شکل گیری وعروج جنبش دانشجویی را بر خلاف جنبشهای اجتماعی دیگر نمی توان به مولفه مادی نیرومندی در جامعه ارجاع داد تا نفع مشترکی که بر این اساس برای " دانشجو" شکل می گیرد را بتوان مبنای ابژکتیو وحدت این جنبش محسوب داشت . بنابراین موقعیت کنونی جنبش دانشجویی در سطح دنیا در گرو فرارفتن این جنبش از مطالبات خاص یک قشر و یک صنف و ایفای نقشی با خصلت سیاسی بر مبنای مطالبات عمومی در ابعاد جامعه بوده است. بنا بر این ویژگی پایه ای، جهت گیری سیاسی و محتوای مطالبات جنبش دانشجویی را نمی توان با استنتاج از منافع عینی قشر دانشجو تحصیل نمود. خطوط و گرایشهای موجود در جنبش دانشجویی همواره انعکاسی از صف بندیهای سیاسی و طبقاتی موجود در سطح جامعه بوده اند. بر همین مبنا می توان به این واقعیت اشاره کرد که برخلاف جنبش زنان که زمینه شکل گیری فمینیسم شد و یا جنبش دهقانی که نارودنیسم و سوسیالیزم دهقانی را از دل خود بیرون داد، نیم قرن تاریخ جنبش دانشجویی در سطح جهان نشان می دهد که این جنبش محمل شکل گیری ایدئولوژی و مکتب سیاسی و اجتماعی خاصی نبوده است . مثلا با وجود اینکه گرایش غالب در جنبش دانشجویی در بسیاری از مناطق جهان در مقاطع مختلف چپ و مارکسیستی بوده است اما بر مبنای همان ویژگی فوق الذکر دلیلی ندارد که این قانون در تمام موارد صادق باشد و فی المثل گرایش غالب در بین دانشجویان دراروپای دهه 30 قرن بیستم فاشیزم بوده است و یا در جنبش دانشجویی کشورهای اروپای شرقی در دو دهه پایانی قرن گذشته ، لیبرالیسم دست بالا را داشته است.

2. در کشورهای اختناق زده و در دوران حاکمیت استبداد و اختناق ، دانشگاه و جنبش دانشجویی به مرکز اعتراض و محیط سیاسی- فکری پیشتاز در جامعه مبدل می شود. دلایل این پیشتازی را باید در مولفه هایی مانند امکان بروز ساده تر و کم هزینه تر اعتراض در دانشگاه ، نشاط سیاسی و فعالیت بیشتر دانشجویان بمثابه قشری هنوز تثبیت نایافته در نظم اجتماعی ، بالا بودن هزینه سرکوب اعتراضات دانشجویی برای حکومت و ... جستجو کرد. اعتراض و فعالیت سیاسی در دانشگاه مستقیما به جامعه کانالیزه می شود و تاثیر و بسامدی بسیار فراتر از ابعاد دانشگاه می یابد. در چنین بستری دانشگاه به محل تجمع فعالین و گرایشهای گوناگون اپوزیسیون و حضور نمادینشان و همین طور جایگاه رقابت ، مانور و تعیین وزن اجتماعی تقریبی آنها بدل می شود.

3. جنبش دانشجویی ایران در نیم قرن اخیر بمثابه جنبش پیشتاز اجتماعی عمل کرده است . شکل گیری و رشد اولیه این جنبش درصور نخستین آن بعد از تاسیس دانشگاه تهران (1313) یکسره و اساسا به واسطه فعالیت نیروهای چپ در بین دانشجویان مشغول به تحصیل در داخل و خارج ایران صورت پذیرفت و از همان ابتدای تولد مهر چپ را بر پیشانی داشت . محیط های دانشگاهی و کانون های دانشجویی تاریخا بیشترین کادر و فعال جانفشان را به جنبش چپ ایران تقدیم کرده اند و همواره یکی از پایگاهها و سنگرهای عمده نیروهای چپ بوده اند . از همان آغاز فعالیتهای دانشجویی تا آستانه دهه 40 شمسی به غیر از نیروهای چپ تنها جریانی که در ابعادی بسیار کوچکتر و محدودتر فعالیتی متشکل و هماهنگ را در دانشگاه پیش می بردند، نیروهای ناسیونالیست مذهبی متشکل در "انجمنهای اسلامی دانشجویان " بودند که با برافراشتن پرچم مبارزه با " الحاد " و " ماتریالیسم " ، هدف عمده خود از فعالیت سیاسی را مقابله با نفوذ روز افزون گرایشهای چپ در بین دانشجویان تعریف کرده بودند و در این راستا از حمایت ضمنی رژیم سلطنتی نیز برخوردار بودند . حدود یک دهه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و بر قراری اختناق مطلق و از جمله سرکوب شدید فعالیتهای دانشجویی ( که واقعه 16 آذر 1332 را می توان نماد بارز آن دانست ) و به واسطه افزایش تعداد دانشجویان و مراکز دانشگاهی و باز شدن درب دانشگاهها به روی فرزندان طبقات و اقشار فرودست در نتیجه تحولات اجتماعی ایران پس از اصلاحات ارضی ، جنبش دانشجویی با انرژی و توان بیشتری مجددا در دهه های 40 و 50 پا به عرصه فعالیت سیاسی نهاد و در همبن دوره محمل و بستر رشد و شکل گیری جریانات چریکی گردید . گرایش های مختلف چپ و شاخه های گوناگون اسلام سیاسی با جهت گیری مشترک ضد استبدادی – ضد امپریالیستی خطوط اصلی این جریانات در این دو دهه را شکل می دادند . پس از انقلاب بهمن 57 دانشگاه به سنگر و یکی از مراکز اصلی مبارزه و مقاومت نیروهای چپ و آزادیخواه تبدیل گرديد و در هر مرکز و دانشگاه و دانشکده اش نیروهای " طرفدار طبقه کارگر " اعلام موجودیت نمودند. در اردیبهشت 1359 سرکوب و تصفیه خونین و وحشیانه ای از طرف نیروهای ارتجاعی اسلامی و لیبرال حاکم بامیدان داری انجمن های اسلامی دانشگاهها ( دفتر تحکیم وحدت ) با هدف تصفیه دانشگاه از نیروهای چپ تحت عنوان " انقلاب فرهنگی " به راه افتاد که به عنوان مقدمه ای برای سرکوب و کشتار خونین در سطح جامعه در دهه 60، رخوت و رکود را تا میانه دهه 70 بر فضای فعالیتهای دانشجویی تحمیل نمود. در این دوره جنبش دانشجویی در یک دوره ( 80-1376) و باز با محوریت و تحت هژمونی انجمنهای اسلامی دانشگاهها ( دفتر تحکیم وحدت ) بخت خود را با اصلاح طلبان حکومتی آزمود و به عنوان عمده ترین و فعال ترین پایگاه اجتماعی این جریان عمل کرد . پس از آن انجمنهای اسلامی ( دفتر تحکیم وحدت ) دچار انشقاق و چند دستگی های پیاپی بر سر دوری و نزدیکی به باندهای قدرت و تضعیف عمومی شدید گردیدند و بخشی از بقایای آن به محوری برای خط لیبرالیسم و رفراندوم و ... بدل گشت که این وضعیت تا کنون ادامه داشته است . دور جدید فعالیت و احیای مجدد چپ در جنبش دانشجویی در حدود سال 1382 و از کانال نشریات و محافل رو به گسترش دانشجویی روی داد که به تدریج منجر به شکل گیری نسل جدیدی از فعالین چپ ، قطبی کردن فضای جنبش دانشجویی حول محورهای اصلی این دوره از جدال طبقاتی در ایران ( سوسیالیسم – لیبرالیسم ) و محوریت فعالین چپ در آکسیونهای دانشجویی گردید ( نمونه های بارز آن مراسم های 16 آذر و نیز8 مارس سال گذشته بودند ).رشد و گسترش فعالیتهای دانشجویان چپ درهمین مدت کوتاه فعالیت ( حداکثر 4 سال) تاثیرات بسیارمهم و مثبتی برموقعیت عمومی چپ درجامعه گذاشته است .

با تمرکز بر سطوح کنکرت سیاسی می توان به این استنتاج رسید که برجسته ترین خصیصه جنبش دانشجویی ایران در مقطع کنونی را مانند هر جنبش اجتماعی دیگری بیش از هر عامل دیگری قرار گرفتن در کنار یکی از دو افق اصلی طبقاتی موجود در جامعه شکل می دهد . این واقعیت بازتاب مرحله کنونی مبارزه طبقاتی در سطح جامعه در این جنبش است و جنبش دانشجویی را در معرض انتخاب بین دو گزینه سیاسی متعلق به دو طبقه اصلی جامعه ایران ( بورژوازی – طبقه کارگر) یعنی لیبرالیسم و سوسیالیسم قرار داده است . هر گونه "وحدت طلبی " در شرایط کنونی تحت هر عنوانی با به یاد آوردن این نکته که هیچ گونه پایه مادی و ابژکتیو هم برای این "وحدت " وجود ندارد، به محملی برای ضمیمه کردن یکی از این گرایشها به زائده اجتماعی گرایش دیگر بدل می شود. در بطن چنین شرایطی مدتی است که تعریف و تثبیت یک راهبرد مستقل و روشن چپ عنوان مقدمه لازمی برای تبدیل به یک جریان خودآگاه و متشکل به ضرورتی اساسی برای بخش چپ جنبش دانشجویی بدل شده است.

4. جنبش دانشجویی به عنوان جریان سیاسی و فکری پیشرو در جوامع اختناق زده برای مشخص نمودن تکالیف و دستور کار خود باید به جامعه رجوع کند و مطالبات دموکراتیک موجود در سطح جامعه را به پیگیرترین و رادیکال ترین شکل معرفی و طرح و نمایندگی کند و مورد حمایت قرار دهد. رادیکال ترین و عمیق ترین مطالبات دموکراتیک جامعه ایران در شرایط کنونی در حیطه خواسته های جنبشهای اجتماعی مختلف بروز و ظهور یافته است . بنا براین بخش چپ جنبش دانشجویی در مقابل انواع مختلف استراتژی های دست راستی که در مقابل این جنبش مطرح می گردند، باید گزینه رجوع به جنبشهای اجتماعی را، با هدف تقویت قطب چپ و سوسیالیستی ، طرح و معرفی و مشخصا جنبشهای کارگری ، زنان، رفع ستم ملی در کردستان و دفاع از آزاديهاي دموكراتيك در سطح جامعه را در این راستا مد نظر خود قرار دهد. در این حالت جنبش دانشجویی به حیطه ای بدل می گردد که بدنه و بافت وظایف و مشغله هایش را امور مربوط به جنبشهای اجتماعی دیگر تشکیل می دهند.

5. معمولا هرجا از رابطه چپ با جنبش دانشجویی صحبت می گردد، بلافاصله ادبیات و جریان " چپ نو " و مکتب فرانکفورت و افرادی نظیر مارکوزه و هابرماس و آدورنو و در فضای فکری و سیاسی ایران جریانات چریکی به اذهان متبادر می گردند . در مقابل اما ، کمونیستها قصد بنیاد نهادن سنت و شیوه فعالیت مستقل و ویژه خود در عرصه جنبش دانشجویی را دارند . برخورد کمونیستها به جنبش دانشجویی در سطح برخورد با جنبش های اجتماعی غیر کارگری ( جنبشهای دموکراتیک ) است. در این دیدگاه اعتقاد به مکان یگانه طبقه کارگر در پیشروی سوسیالیسم به معنای اهمیت قائل نشدن به جنبشهای اجتماعی حق طلبانه دیگر نیست . مهم در اینجا تبیین و تعریفی است که از جایگاه مبارزات این جنبشها و رابطه آن با جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر ارائه می گردد. طبقه کارگر در مبارزات خود به سطوح اقتصادی بسنده نمی کند و آن را معطوف به فاز سیاسی به منظور کسب قدرت دولتی می نماید . ضرورت توجه به مسایل و مبارزات حق طلبانه جنبشهای اجتماعی از همینجا یعنی سطح استراتژی سیاسی طبقه کارگر نشات می گیرد . بدین معنا که طبقه کارگر از جهت منفعت مبارزه سیاسی خود برای کسب قدرت سیاسی کاملا ذی نفع است که این جنبشها درگیر یک مبارزه انقلابی علیه دولت موجود باشند. بنابراین فعالین کمونیست در جنبش دانشجویی ، این جنبش را به ظرفی برای طرح و تبلیغ اتحاد جنبشهای اجتماعی به محوریت طبقه کارگر مبدل می سازند.

6. تثبیت استراتژی کمونیستها در جنبش دانشجویی و تامین هژمونی آنها بر این جنبش ، در گرو تقابل دائمی در ابعاد عملی و نظری با استراتژیهای طبقات دیگر و اثبات کارایی بیشتر و برتری راهبرد کمونیستی نسبت به آنها ست. تا کنون راهبردهای بورژوایی و لیبرالی گوناگونی در سطح جنبش دانشجویی مطرح گشته اند که از جمله اند : دموکراسی خواهی ( که از سوی فعالان دانشجویی و انجمنهای اسلامی طرفدار جبهه مشارکت و اصلاح طلبان حکومتی بمثابه اسم رمزی برای اتحاد با این جریانات و برقراری هژمونی دوم خرداد بر جنبش دانشجویی مطرح می گردید ) ، رفراندوم و "انقلاب" رنگی ( که نشانه ای از قطع علاقه شاخه هائی از دفتر تحکیم وحدت از دوم خرداد و گرایش آنها به لیبرالیسم سکولار بود) ، حمایت آشکار از حمله آمریکا ( که از سوی شاخه های نئوکان جریان لیبرالیسم در جنبش دانشجویی مطرح می شود ) وسرانجام آخرین آنها : دوری از قدرت و دیده بانی جامعه مدنی . راهبرد اخیر اگر چه به عنوان مفر و دستاویزی برای دفع الوقت و به تاخیر انداختن انتخاب بین حمایت صریح از استراتژی منطقه ای آمریکا( کاری که برخی از رهبران سابق دفتر تحکیم وحدت هم با سخنرانی در کنگره آمریکا به آن راه رفتند) و ضمیمه شدن به جبهه مشارکت و اصلاح طلبان حکومتی مطرح شده است اما خود بر یک تبیین لیبرالی متکی بر الزامات "گذار به مدرنیته و دولت مدرن " است و نهایتا معنایی جز برقراری هژمونی لیبرالی بر جنبش دانشجویی ندارد. یکی از وجوه اشتراک تمام این راهبردها این است که حرف و برنامه ای برای جنبشهای توده ای و اجتماعی ندارند و آنها را در محاسبات استراتژیک خودشان منظور نمی کنند. توجهی هم اگر به آنها صورت می گیرد عمدتا از سر تبلیغات و یا فشار واقعیات اجتماعی است. در مقابل کمونیستها به پیگیرانه ترین وجه به طرح این مساله و تاکید بر آن می پردازند که اتحاد جنبشهای توده ای حول جنبش کارگری است که توان ایجاد دگرگونی های بنیادی در جامعه را دارد . بدین طریق است که کمونیستها مسیر فعالیت خود در جنبش دانشجویی را از بستر عمومی مدرنیته و سکولاریزم مطلوب لیبرالیزم که زمینه اجتماعی پیشبرد راهبردهای لیبرالی را شکل می دهد جدا می سازند .

7. بخش چپ جنبش دانشجویی در کنار وظیفه راهبردی فوق الذکر باید به راه انداختن یک جنبش فکری نیرومند و یک سنت سیاسی و روشنفکری نیرومند حول آرمانهای سوسياليستي را در دستور کار داشته باشد . نخست از بعد تبلیغ جهان بینی سوسیالیستي و دفاع از اعتبار علمي آن به ویژه در محیطی مانند جنبش دانشجویی که به دلیل نوع دغدغه های آن ، حضور و دخالتگری قدرتمند در فعالیتها و جدالهای نظری و ایدئولوژیک یک رکن اساسی رشد و پیشروی اجتماعی و جلب سمپاتی توده دانشجویان و تربیت کادرهای چپ محسوب می گردد . دوم از بعد مقابله با لیبرالیسم ایرانی به عنوان مهمترین وظیفه مارکسیستها در جدال ایدئولوژیک در دوره کنونی و احتمالا تا یک دوره طولانی که فعالین دانشجویی چپ به علت سر و کار داشتن سیستماتیک با مشغله های فکری در موقعیت مناسبی برای پرداختن به آن هستند. برون داد های این محور از فعالیت دانشجویان چپ بدون تردید خصلت عمومی خواهد یافت و تاثیرات سیاسی بلا واسطه خود را در عرصه ای فراتر از جنبش دانشجویی آشکار خواهد ساخت . فی المثل به شکل خاص نقد ریشه ای لیبرالیسم می تواند بزرگترین خدمت فعالین چپ جنبش دانشجویی در کنار زدن موانع ذهنی پیشروی جنبش کارگری باشد. به طور کلی در عرصه جدالهای فکری و نظری اجتماعی سوسیالیسم به میزان عمق نقدش به لیبرالیسم به عنوان ایدئولوژی مسلط بر فضای روشنفکری ایران خود را استوار خواهد ساخت . و این نکته ای بسیار اساسی در تشخیص اولویتهای اصلی جدالهای نظری در دوره کنونی است .

8. كار روشنگرانه در مورد سوسیال دموکراسی و رفرمیسم و نمایندگان سیاسی آنها به عنوان شاخه ای از لیبرالیسم ایرانی از اهمیت ویژه ای برای فعالین چپ در جنبشهای اجتماعی مختلف و از جمله جنبش دانشجویی برخوردار است . به ویژه که آنها با استفاده از ادبیات و نمادها و تعابیر و شعارهای ظاهرا "چپ" و فی المثل طرح مسایلی نظیر "وحدت نیروهای سکولار چپ و راست " ، " اتحاد سرنگونی طلبان" ، " ائتلاف همه نیروهای دموکراسی خواه " و ... می کوشند استراتژی روشن طبقاتی بخش چپ جنبشهای اجتماعی را مخدوش و متزلزل نمایند و با ایجاد شکاف در این بخش از جنبشهای اجتماعی و تضعیف آن مطلوبیت سیاسی خود را برای بورژوازی در مقطع کنونی تامین نمایند و القابی نظیر " چپ دموکرات و نواندیش " را دریافت دارند .

9. در شرایطی که از یکسو بخش بزرگی از بدنه و پایگاه جنبش دانشجویی را دختران و زنان تشکیل می دهد و از سویی دیگر بخش اعظم فعالين جنبش زنان را دانشجويان و جوانان تشکیل می دهند ، طبیعتا مسایل جنبش زنان از اهمیت بسیار بالایی برای جنبش دانشجویی بر خوردار می باشد و باید از پتانسیل اعتراضی بالایی که قاعدتا حضور جمع کثیری از دختران و زنان در دانشگاه به شکل حداقل بالقوه ایجاد می کند بهره برداری کند . از اينرو لازم است که بخش چپ جنبش دانشجویی بخشی از نیروی خود را به شکل تخصصی و سیستماتیک به مسایل جنبش زنان اختصاص دهد و به امر تقویت قطب چپ و رادیکال جنبش زنان و خط اتحاد با جنبش کارگری در بین صفوف این جنبش و مقابله با گرایش راست و لیبرال یاری رساند .

10. توجه به مساله رفع ستم ملی و جنبش رفع ستم ملی در کردستان باید در برنامه بخش چپ جنبش دانشجویی قرار داشته باشد . دراین راستا نقد بنیادین ناسیونالیسم و شووینیسم ایرانی و ناسیونالیسم در ميان مليتهاي تحت ستم از اهمیت بالایی برخوردار می باشند و در مقابل باید به طرح و تبلیغ پیگیرانه آلترناتیو انسانی و سوسیالیستی برای رفع ستم ملی پرداخت . بخش چپ جنبش دانشجویی باید حرکت برای تبدیل بخش عمده ای از بدنه جنبش دانشجویی را به مجموعه ای از جزایر ملي ( تحت عناوینی نظیر " جنبش دانشجویی کردی " و " جنبش دانشجویی ترکی " و ... ) روندی مضر و خطرناک به حال پیشبرد مطالبات دموکراتیک این جنبش ارزیابی کند و به نقد اساسی آن همت گمارد. این وظیفه البته بیش از همه بر دوش فعالین دانشجویی چپ و آزادیخواه منتسب به مليتهاي مختلف و بخشی از جنبش دانشجویی که در مراکز دانشگاهی واقع در این مناطق فعالیت می کنند ، سنگینی می کند.

11. جنبش دانشجویی به دلیل بافت خود در عین حال به شکلی طبیعی توانایی آن را داراست بمثابه نماینده و بخش آگاه تر و سازمان یافته تر جنبش اعتراضی جوانان در ایران که در معرض انواع و اقسام فشارها ی خرد کننده و تضییقات فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و ... است عمل کند . لازم است که جوانان و دانشجویان چپ و کمونیست ضمن حمایت قاطعانه و پیگیر از رهایی فرهنگی جوانان ایران و حق آنان در انتخاب شیوه های نوین و مدرن و جهاني تنظیم حیات فردی، با زدن برچسبهای جهت دار نظیر " جنبش خلاصی فرهنگی " و " جنبش سبک زندگی " و ... بر تحرکات و جنبش اعتراضی جوانان ایران و مطالبات آنها که متضمن تقلیل خواسته های جوانان به وجوه صرفا فرهنگی ( در راستای خطوط لیبرالی بر اساس نیازهای جوانان طبقات دارا و به اصطلاح "طبقه متوسط") و نادیده گرفتن کامل نیازهای اقتصادی و معیشتی و رفاهی جوانان کارگر و فرزندان این طبقه و سایر اقشار فرودست می باشد، به مقابله برخیزند.

12. بخش چپ جنبش دانشجویی ضمن عبور آگاهانه و هدفمند از مرحله اثبات وجود و حضور به مرحله پاسخ به " چه باید کرد ؟" های این دوره که در بخشهای قبل به الزامات و محورهای آن اشاره شد ، باید در اندیشه طراحی ابزارها و روندها و نهادهایی برای نظم و تداوم بخشیدن به فعالیتهای خود و متمرکز ساختن انرژی خویش بر اهداف اصلی اش باشد . بخش چپ جنبش دانشجویی باید سنتی را پی ریزی کند و زیر ساختهایی را طراحی کند که هم امکان انعکاس وسیع پیشروی چپ در جنبش دانشجویی را فراهم کند و آن را به یک فاکتور تاثیر گذار در معادلات سیاسی بدل نماید و هم در شرایط فقدان تشکل مخصوص دانشجویان چپ ( که قاعدتا مهمترین فاکتور برای تداوم و تثبیت یک سنت در جنبش دانشجویی است) امکان تداوم حضور خود را در جنبش دانشجویی با توجه به خصلت سیال ترکیب انسانی این جنبش تامین نماید .

13. اگر مقوله "ارتباط و اتحاد بین جنبشهای اجتماعی " که امروزه به نرم رایجی در مباحث گوناگون مربوط به این جنبشها بدل شده است ، قرار است از سطح ارتباطات متقابل و مستقیم و غالبا محدود جنبشی فراتر رود و به یک همبستگی نیرومند در سطح استراتژی سیاسی بدل گردد ، نیاز به یک تعین حزبی و تشکل سیاسی به عنوان کانالی برای هماهنگ کردن این امور حول یک سیاست و استراتژی طبقاتی و نمایندگی این مطالبات در سطح سیاسی دارد . به تعبیری دیگر پیشبرد سریع و بهینه محورهایی که در موارد بالا بر شمرده شد و به ثمر رساندن آنها بدون وجود یک تحزب کمونیستی که بمثابه مفصل اتصال و مرکز هماهنگی تمام وجوه فعالیتهای فوق عمل می کند ، کاری بس دشوار و بهتر است بگوییم ناممکن است . حزب کمونیست ایران می کوشد ظرف پیشبرد چنین وظایفی در راستای اتحاد جنبشهای اجتماعی گوناگون حول محور طبقه کارگر باشد و این جنبشها را در جدالهای سخت و دشوار آتی در عرصه سیاسی و در جدال بر سر کسب قدرت سیاسی نمایندگی نماید و ظرفیت ها و توانایی های به ثمر رساندن چنین وظایفی را در خود ایجاد نماید . امروز دفاع از موجودیت حزب کمونیست ایران و یاری رساندن به آن و عضویت در آن دفاع ازسنگر و ابزار امکان دخالتگری جنبشهای اجتماعی و در قلب آنها جنبش کارگری در جدالهای سیاسی عمده آتی بر سر سرنوشت جامعه و مطالبات آزادیخواهانه و برابری طلبانه خواهد بود . به حزب کمونیست ایران بپیوندید !

هیچ نظری موجود نیست: