خرداد ۱۴، ۱۳۸۹

شورش احتمالی علیه فقر و راه حلها

ایسنا در روز جمعه 7 خرداد از قول رئیس جدید اداره‌ آمار ایران نوشت که در این کشور 10 میلیون نفر زیر خط فقر مطلق و 30 میلیون نفر زیر خط فقر نسبی زندگی میکنند. کسی پس از خواندن این خبر در یکی از سایتها، نوشته بود: "ياد دارم در غروبي سرد سرد، ميگذشت از كوچهء ما دوره گرد؛ داد ميزد ‌: كهنه قالي مي خرم، دست دوم جنس عالي مي خرم، كاسه و ظرف سفالي مي خرم، گر نداري كوزه خالي ميخرم. اشك در چشمان بابا حلقه بست، عاقبت آهي كشيد، بغضش شكست. اول ماه هست و نان در سفره نيست، اي خدا شكرت، ولي اين زندگيست؟ بوي نان تازه هوشش برده بود، اتفاقا مادرم هم روزه بود. خواهرم بي روسري بيرون دويد،گفت: آقا سفره خالي ميخري؟"
آنچه این نویسنده‌ خوش ذوق نوشته حال و روز اکثریت ساکنین ایران را بیان میکند. پخش اطلاعات مربوط به افراد موجود در زیر خط فقر بر خلاف دستور صریح احمدی نژاد انجام گرفته که این اطلاعات را "اسرار ملی" تلقی و پخش آنرا قدغن کرده است. وزیر رفاه، یعنی سرداری که میلیاردها دلار ثروت را انباشته کرده و مسئول پخش اینگونه اطلاعات میباشد، تاکنون در این مورد عکس العملی نشان نداده است. اینکه این "افشای اسرار" به دلیل وجود اختلاف در میان مقامات حکومتی انجام گرفته و یا دلایل دیگری دارد هنوز معلوم نیست. رئیس قبلی اداره آمار جمعیت به زیر فقر رانده شده در کشور را 47 میلیون نفر اعلام کرد و احتمالا به همین دلیل مغضوب شد و مرخص گردید. بعضی از مقامات گفته‌اند با روند فعلی در آینده 60 میلیون نفر به زیر خط فقر میروند. مولفه‌های خط فقر نسبی و مطلق در ایران روشن نیست. زیستن زیر خط فقر با استانداردهای بدوی جمهوری اسلامی به معنی محرومیت از تغذیه‌ کافی، آب بهداشتی، یک چاردیواری، دسترسی به آموزش رایگان و بی بهره بودن از بهداشت مناسب و دوا و درمان میباشد. با این استانداردهای بدوی بین 40 تا 47 میلیون نفر در کشوری زیر خط فقرند که ثروت زیادی در آن انباشته شده، به لحاظ منابع و نیروی کار ماهر غنی است و امکانات و ظرفیت کشاورزی آن هم، علیرغم داشتن هوای نیمه خشک، طوریست که میتواند جمعیت ایران را به هر لحاظ تامین کند.
وجود این میزان انسان به فقر رانده شده نمایانگر وجود فاصله‌ طبقاتی گسترده‌ و تعمیق شده در کشور بوده و دارای پیامدهای مخرب و منفی زیستی، اجتماعی، روانی و فرهنگی بسیاری برای فقرا و بویژه کودکان و زنان باردار است. زن بارداری که از امکانات تغذیه‌ کافی، آب سالم، بهداشت مناسب، مسکن فضادار، ورزشهای ضروری حین زایمان و امکانات لازم دیگر برخوردار نیست هم خود و هم فرزندی که حمل میکند در خطرند. ارگانهای این کودکان و مخصوصا مغزشان میتواند دچار ضایعات گردد و رشد آینده‌ آنها را دچار محدودیتهای جدی نماید. مردمی چنین به فقر رانده شده در خطر انواع امراض پر درد و رنج و نقصان بوده و از آنجا که سطح بسیار نازلی از دوا و درمان در اختیار آنها وجود دارد مرگ زود رس نیز در انتظارشان است. به همین دلیل این مصیبت بزرگ به درستی از جانب یکی از صاحبنظران نسل کشی طبقاتی نامیده شده است. در کنار این مصیبت عظیم زیستی باید به تبعیضات، فردی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی موجود نیز اشاره که باری بسیار گران بر دوش این مردم میباشد.
مردمی که به دلیل وجود نظام سرمایه‌داری و تحت یک حکومت عقب افتاده، مستبد و فاسد نظیر جمهوری اسلامی با چنین فقر سیاهی دست به گریبانند عمدتا از طبقه‌ کارگر تولیدگر و یا خدماتی در مزارع، کارخانه‌ها، کارگاهها، مراکز آموزشی و بهداشتی و یا ادارات میباشند. اینان عمدتا زنان خانه‌دار و یا نان آورانی هستند که با کمترین دستمزد به کارهای خانگی مشغولند. اینان خود و یا والدینشان سال 56 علیه حکومتی بپا خاستند که مستبد بوده و فقر و نابرابری زیادی را به آنها تحمیل کرده بود. همین مردم با تشکلات شورائی و سیاسی خود کوشیدند آزادی، برابری و رفاهی را تامین نمایند که برای آن دست به مبارزه‌ توده‌ای و قیام زده بودند. همین رژیمی که جامعه را به صورت جهنم درآورده‌ به کمک بورژوازی داخلی و بین المللی و با ادعای دروغین ایجاد حکومت عدل و داد به سرکوب وحشیانه‌ همین مردم آزادیخواه و عدالت طلب پرداخت. مدتی است که این مردم حق طلب و آزادیخواه نه تنها از زیر ضربات این رژیم خدمتگزار بورژوازی در آمده، بلکه در مبارزاتی گسترده و مخصوصا در مبارزات توده‌ای بعد از انتخابات و اخیرا در اعتصاب سراسری و پیروزمندانه‌ کردستان آنرا زیر ضرب گرفته است. طبیعی است که مردمی با این پیشینه و سطح توقع شب و روز برای حل مشکل خود در اندیشه و در تلاش باشند. این بخش از جمعیت یا بیکارند و یا در آن بخش از صنایع و مراکز کاری به کار مشغولند که در آن مبارزه برای افزایش دستمزد و بهبود سطح زندگی با مشکلات بسیار و از جمله از دست دادن شغل روبروست. اینان در همانحال فرصت متشکل کردن خود برای یک مبارزه‌ با برنامه‌ و دسته جمعی را نیافته‌اند. چنین مردمی با رژیمی طرفند که بحران اقتصادیش در حال تعمیق و تشدید بوده و برای تحمیل فقر بیشتر برایشان تحت عنوان "هماهنگ کردن یارانه‌ها" برنامه‌ریزی کرده است. آنها در کشوری زندگی میکنند که قیمتها در آن مداوما در حال افزایش است. چنین مردمی، پس از آنکه سفره‌ خالیشان را هم برای فروش عرضه کردند، چکار خواهند کرد؟ آیا دست روی دست خواهند گذاشت تا خود و فرزندانشان زیر فشار فقر و گرسنگی تباه شوند و یا طغیان خواهند کرد؟ این پرسشی است که کمونیستها و فعالین کارگری باید به آن بیاندیشند. در شرایط موجود مبارزاتی پراکنده‌، ولی تا حدودی فکر شده و با برنامه موجودند که امکان تداوم و تقویت دارند. در همین کشور نشانه‌هائی از نافرمانی مدنی و عدم پرداخت قبوض آب و برق و غیره دیده شده که میتوانند گسترش یابند. اما در کنار اینان "شورش گرسنگان" نیز یک احتمال است. فعالین کارگری و کمونیستها و فعالین انقلابی سایر جنبشهای اجتماعی باید به این احتمال بیاندیشند. شواهد بسیار بر این امر گواهند که نیروهای سرکوبگر برای روبرو شدن با چنین شورش محتملی برنامه‌ دارند. این فعالان نیز باید برای هدایت و سازمان دادن چینن طغیان محتملی برنامه‌ داشته باشند. لازم است آنان فکر کنند که اگر چنین شورشی رویداد چطور آنرا به طرف اهداف درست هدایت کنند و دستاوردها را به صورتی سازمانیافته و سریع پخش نمایند. چطور مردم شورش کرده را از خطر سرکوب محافظت کنند و سرانجام چکار کنند تا چنین شورش محتملی باور به خود و امید به تداوم مبارزه به طریقی سازمانیافته را ایجاد کرده و آنرا تقویت نماید.

گفتار روز تلويزيون كومه له
11 خرداد ماه 1389
1 ژوئن 2010

هیچ نظری موجود نیست: